سرویس تجسمی هنرآنلاین: نمایشگاه آثار مهدی منصوری با نام "اَبَر انسان" در گالری گلستان برپاست. منصوری پیش‌ازاین علیرضا سمیع آذر را یکی از افراد تأثیرگذار در کار خود دانسته و در یکی از آثار این مجموعه نیز از او عکاسی کرده و تابلویی بر اساس این عکس به وجود آورده است. به همین بهانه با سمیع آذر گفت‌وگویی داشتیم تا نظر او درباره نمایشگاه "ابر انسان" را بدانیم. سمیع آذر در گفت‌وگو با هنرآنلاین درباره این نمایشگاه گفت: به نظر من نباید اصرار داشته باشیم که این آثار را در گروه و سبک خاصی قرار دهیم اما اگر اصرار داشته باشیم دسته‌بندی برای آنها در نظر بگیریم، می‌توانیم آنها را دادائیسم نوین بدانیم. یعنی تجربه دادائیسم به معنی اتکاء ذاتی اثر هنری به برداشت مخاطب، که پایه اندیشه دادائیست‌ها بود در این کارها دیده می‌شود. یک ایده دیگر دادائیسم به‌کارگیری آزاد عناصر است با این تلقی که عکس، نوشتار و هر عنصری در اثر هنری با کنایه‌ها و اشاره‌های خود وارد شده و ذهن مخاطب را فعال می‌کنند.

او با بیان اینکه آثار جدید منصوری متفاوت از آثار قبلی اوست، ادامه داد: نکته مهم در این نمایشگاه آن است که این کارها را می‌توان فرآیند معکوس آفرینش هنری دانست. ما به شکل معمول انتظار داریم که یک تفکر در ذهن هنرمند باشد و بعد تبدیل به ایده و سپس تبدیل به اثر هنری شود، اما فرآیند آثار این مجموعه معکوس بوده یعنی ابتدا هنرمند چیزی را به وجود می‌آورد و بعد از خلق اثرش به معنای آن توجه می‌کند که بر اساس آن اندیشه‌ای پدیدار شده است. بدین ترتیب جریان سیال ذهن در فرایند این آثار وجود دارد و فکرهایی پراکنده که تا حدی اتفاقی تبدیل به اثر می‌شود. البته تسلط هنرمند در انتخاب تصاویر و ترکیب تماشایی آنها در همه آثار مشهود است.

سمیع‌آذر افزود: نکته دوم نقش مهم تماشاگر است. در این نمایشگاه هر مخاطب می‌تواند برداشت خودش را از اثر داشته باشد و حتی این برداشت می‌تواند در هر لحظه تغییر کند. مجموعه نشانه‌هایی که بهر دلیلی کنار هم قرار گرفته‌اند و باعث می‌شوند هر لحظه بتوانیم برداشت خاصی از این ترکیب در ذهنمان داشته باشیم.

او درباره نقش پر رنگ امر تصادف در این آثار گفت: انسجام و هماهنگی اولیه در این آثار با پدیده اتفاق و تصادف در ادامه به چالش کشیده می‌شود. این موضوع چیزی شبیه زندگی است که در بسیاری لحظات روندی اتفاقی و غیرمترقبه است. در یک لحظه فکری به ذهن هنرمند خطور می‌کند که ایده‌ای را ایجاد می‌کند و آثاری به وجود می‌آید که بسیار زیاد محصول تصادف است.

سمیع‌آذر ادامه داد: من درباره هیچ‌کدام از تابلوهای این مجموعه نمی‌توانم نظر مشخصی داشته باشم زیرا هرلحظه که با هرکدام مواجه می‌شوم عناصر بصری در برابر خود می‌بینم که چیزی را در ذهنم تداعی کند. معنی ثابت و پایداری که از آن خوانش قطعی و داشته باشم در این آثار وجود ندارد. در بعضی از آثار افرادی شناخته شده را می‌بینیم اما کاری که هنرمند انجام داده این بوده است که با کلاژ و استفاده از مواد مختلف سعی کرده ما را از هویت شخصی که به‌طور معمول می‌شناسیم دور کند و اجازه دهد برداشت دیگری از آن شخص داشته باشیم. او ذهن ما را با ضربه‌های متوالی به حرکت سیال وا‌می‌دارد تا با هر بار دیدن اثر برداشت متفاوتی از آن داشته باشیم.

او درباره تأثیر متریال در این آثار گفت: عناصری که در کارها استفاده شده با خود خاطره و معانی به همراه می‌آورند و درعین‌حال کمک می‌کنند خاطرات ذهنی که مخاطب از آنها دارد دستخوش تغییر شود. همه کارها در قاب آینه و فضایی مانند جعبه قرار دارند و این خودش حالت خاطره برانگیزی دارد، چون روش معمول ارائه اثر هنری نیست بلکه روش معمول نگهداری اشیائی آنتیک و لوازمی خاص در جعبه است. این شیوه کمک می‌کند ما با مجموعه عناصری که تداعی‌کننده خاطره هستند مواجه شویم و به همین دلیل بیشتر از اینکه درپی صورت اشیاء باشیم به دنبال پیشینه ذهنی از آنها هستیم.

سمیع‌آذر افزود: منصوری ایده‌های دیگری برای وسعت دادن به جریان سیال ذهن را در این مجموعه اضافه کرده است که در گوی‌های آینه‌ای قابل‌مشاهده است. این گوی‌ها که به شکل اتفاقی روی آنها رنگ پاشیده شده است کمک می‌کند یک بُعد کیهانی را در کل مجموعه ببینیم. به استناد آنها این مجموعه نه فقط به خاطرات ما از زندگی، بلکه به درکی از کل کائنات می‌پردازد. صداهای ناشناخته که در محیط پخش می‌شود و فضایی ذهنی به وجود می‌آورد، باعث می‌شود فکر نکنیم این مجموعه درباره زندگی و نوستالژی است و صرفا سراغ خاطره نرویم، بلکه به مکاشفه و سیر ذهنی در کائنات بیندیشیم و بُعد دیگری از نمایشگاه را دریابیم که جنبه مفهومی آن است.