سرویس تجسمی هنرآنلاین: نیازی نیست صحبت درباره نقاشی‌های حامد بهروزکار را با بحث توانایی یا عدم توانایی او در به کارگیری رنگ، فرم، یا ترکیب‌بندی آغاز کنیم. مروری بر کارنامه هنری وی و مطالعه تک تک آثارش نشان می‌دهد که هنرمند نه تنها تکنیک‌ها و ابزار بصری را به خوبی می‌شناسد و به‌جا به‌کار می‌برد بلکه به شیوه و سبکی شخصی برای بیان احساسات و تفکرات خود دست یافته است. نکته قابل بحث این است که جایگاه حامد بهروزکار در هنر مدرن ایران کجاست و آثار وی چه نقشی در روند تاریخی هنر مدرن در جامعه‌ای دارد که به سرعت تغییر می‌کند و به سرعت تاثیر می‌پذیرد ولی به کندی تغییر و تاثیرگذاری را درک و هضم می کند. از سوی دیگر، در دنیای امروز، در عصر ارتباطات و گفتگوها در فضای مجازی و تنوع رسانه‌ها، اثر هنری و هنرمند تنها در چارچوب شهر و محیط زندگی خود تعریف و قضاوت نمی‌شوند. هر اثری که به نمایش گذاشته می‌شود ناخواسته به اقیانوس قضاوت و مقایسه‌ها در سطح جهانی می‌پیوندد. چنانکه، بسیاری از ما نقاشی‌های این هنرمند را در وب سایت‌هایی چون مجله پله و طاووس می‌بینیم و در مورد وی در نشریه‌های آنلاین می‌خوانیم. در زمان ما، هنرمند دیگر با تعداد محدودی از هنرمندان هم دوره خود مقایسه نمی‌شود. بیننده و منتقد ناخودآگاه به مقایسه اثر هنری و هنرمند با هزاران نمونه دیگر و هزاران هنرمند دیگر می‌پردازد. این مهم، درک و تشخیص جایگاه واقعی آثار هنری در جامعه را مشکل‌تر می‌کند و نقش هنرمند را پیچیده‌تر. امروزه، توقع ما از هنر و هنرمند بیشتر شده است. هنر امروز نسبت به گذشته لایه‌های بیشتری دارد و تجزیه و تحلیل تک تک این لایه‌ها مستلزم شناخت دنیای درونی هنرمند، سیر کار هنری او، جامعه‌ای که در آن به رشد کاری رسیده است، تاثیر اثر بر بیننده و منتقد، نقش دنیای اطراف (چه مجازی و چه غیر مجازی) و غیره می‌باشد.

در مورد آثار اخیر حامد بهروزکار فقط به چند لایه اشاره می‌نماییم. وقتی سیر کار هنری وی را بررسی می‌کنیم اولین خصوصیتی که ذهن ببینده را درگیر می‌کند سفر او از رنگ‌های درخشان و متنوع به سوی رنگ‌های خاموش، تیره‌تر، و محدودتر است. رنگ در نقاشی‌هایی که در سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ خلق شده‌اند نقشی محوری دارد و از لحاظ تکنیکی رابطه بین پیش زمینه و پس زمینه را تعیین می‌کند،  و در عین حال وابستگی نقاش به زادگاه خود و طبیعت را به خوبی می‌نمایاند. رنگ‌ها در آثار این دوره حرکت ایجاد می‌کنند و سبک شخصی هنرمند را تعریف می‌نمایند. تغییر چنین عنصر مهمی در نقاشی‌های جدید حامد بهروزکار و کوچ وی از رنگ‌های درخشان به پالت تیره‌تر ذهن بیننده را درگیر می‌کند. امین شاهد در نوشته خود در مورد نمایشگاه آثار هنرمند در گالری ابد در تهران با عنوان پی نوشت مرکب (۱۳۹7، مجله هنرهای تجسمی پله) از نقش مایه‌های رسوب کرده، آینه‌های زنگار بسته … در زیر پوسته‌ای سوخته از وهم و تاریکی یاد می‌کند. آیا این تغییر نتیجه یک تغییر درونی است یا تحت تاثیر تغییرات اجتمایی و دنیای اطراف هنرمند، و یا هر دو؟ تنها کسی که می‌تواند پاسخ قطعی به این سوال دهد خود نقاش است و برداشت ما به عنوان بیننده برخوردی جداگانه با این آثار می‌باشد. حامد بهروزکار نقاشی‌های اخیرش را تصاویری هولناک از شهر و باغ‌های سوخته می‌نامد که حکایت تاریکی، سردرگمی، و کاوش هزاران ساله است. جالب این است که رنگ‌های تیره و ترکیب بندی این آثار بیش از ایجاد حس غم، تعمق در گذشته را القا می‌کنند و جستجو و تلاش وی برای درک این حکایت را به خوبی نشان می‌دهند.                   

نکته قابل توجه دیگر، فاصله گرفتن از فضای مطلق دنیای خیالی نقاش و قدم به حیطه تجربه نقاشی بر پایه ادبیات داستانی و تصویرسازی کتاب است که پیشینه‌ای طولانی در تاریخ هنرهای تجسمی در ایران دارد. حامد بهروزکار خود از سیطره ادبیات بر هنرهای تصویری در ایران سخن گفته است. (مراسلات مشرقی من: مصاحبه امین شاهد با حامد بهروزکار، روزنامه اعتماد، ۱۳۹۱، شماره  ۲۴۲۲) نقاشی بر اساس داستان‌های ادبی و تصویرهای خلق شده توسط هنرمندان دوره‌های گذشته داستان تازه‌ای نیست، نه در ایران و نه در سایر کشورها. نکته قابل بحث، اثر کلاسیک انتخاب شده و دلیل انتخاب آن اثر می‌باشد. به عنوان مثال، تصویر معراج حضرت رسول (ص)، که توسط سلطان محمد (حدود ۹۱۴ ه.ش.، ۹۴۲ ه.ق.، ۱۵۳۵ م.) نقاشی شده است و یکی از تصاویر مهم کتاب خمسه به سفارش شاه طهماسب را تشکیل می‌دهد، در یکی از نقاشی‌های اخیر حامد بهروزکار دیده می‌شود. این انتخاب سوالات بسیاری را ایجاد می‌کند و اثری کلاسیک توسط هنرمندی مشهور را به یاد بیننده می‌اندازد که قرن ها قبل، به دلیلی دیگر، در فضای فرهنگی دیگر، و با دیدگاهی کاملا متفاوت به موضوع عروج حضرت محمد (ص) پرداخته است.

حامد بهروزکار

بیننده‌ای که هم داستان و مفهوم عروج را می‌داند و هم با این اثر سلطان محمد آشنایی دارد نمی‌تواند نقاشی حامد بهروزکار را از داستان و اثر خلق شده توسط سلطان محمد جدا کند و ناخودآگاه به تجزیه و تحلیل این نقاشی بر اساس گذشته تاریخی موضوع انتخاب شده نپردازد. این خصوصیت به پیچیدگی آثار اخیر حامد بهروزکار می‌افزاید. در اینجا، هدف نقاش از انتخاب این قبیل موضوع‌ها همان قدر مهم است که قضاوت بیننده آگاه به داستان‌های کلاسیک و برخورد جامعه با این آثار. زیرا هنرمند می‌تواند به راحتی در دام خودسانسوری بیفتد و بیننده در دام تعریف تاریخی موضوع نقاشی. در این صورت، هم هنرمند و هم مخاطب از نگاه خالص و بدون غرض ورزی به این قبیل آثار فاصله می‌گیرند. خصوصیتی که گاه در دنیای هنر مدرن در ایران گریزناپذیر است اما از ارزش نگرش هنرمند نمی‌کاهد. در واقع وظیفه بیننده، منتقد، و جامعه است که به هنرمند اجازه دهد بدون نگرانی از قضاوت‌ها و یکسونگری‌ها به داستان‌های ادبی، مذهبی، و آثار کلاسیک نگاهی تازه داشته باشد. و وظیفه هنرمند است که به تک تک مخاطبان این آثار فرصت دهد که فضای نوین و متفاوت این نقاشی‌ها را با دیدی تازه درک کنند و دانش و بینش شخصی خود نسبت به داستان را بدان بیفزایند. از سوی دیگر، حامد بهروزکار مدرس و محقق نیز هست. مطالعات وی در مورد تاریخ هنر ایران و رابطه آن با ادبیات فارسی مسلما بر نگاه او به عنوان یک نقاش اثر گذاشته است و به وی این امکان را داده است که از عناصر داستانی آگاهانه استفاده نماید.

خصوصیت دیگر در کارهای ارائه شده در گالری ابد هارمونی و رابطه‌ای است که بین تک تک آثار وجود دارد. چشم بیننده به راحتی از یک اثر به اثر دیگر حرکت می‌کند و ریتم موجود را حس می‌نماید. از این لحاظ، این آثار شبیه به صفحات تصویر سازی شده یک کتاب هستند که در مجموع یک داستان را تعریف می‌کنند. حرکت بیننده از مقابل یک نقاشی به سوی نقاشی بعدی مثل ورق زدن صفحات یک کتاب است. شاید هنرمند با این انتخاب کوشیده است که بر رابطه موضوع نقاشی‌های اخیرش با تصویرسازی کتاب‌های شعر و داستان‌های کلاسیک فارسی تاکید کند. اگر هدف این است نقاش در انتقال این حس به موفقیت کامل دست یافته است. و اگر نیست انتقال حس هارمونی و وجود یک رابطه موزون بین این نقاشی‌ها دلنشین است.

این نقاشی‌ها را می‌توان نمونه‌هایی اثرگذار با جایگاهی ویژه در هنر امروز ایران تلقی کرد. حامد بهروزکار مسلما هنرمندی آگاه و رها از کلیشه و بیهوده‌گویی است. آثار این هنرمند قابل تعمق هستند، ما را با بخش‌هایی از تاریخ کشورمان پیوند می‌دهند، و با جو جامعه امروز ایران هماهنگی دارند. آثار وی هنر مدرن ایران را پربارتر کرده‌اند.