سرویس تجسمی هنرآنلاین: الکس کانِوسکی در سال 1963 در روسیه متولد شد. در آکادمی هنرهای زیبا، پنسیلوانیا به تحصیل پرداخت، در نمایشگاه‌های متعددی شرکت داشته است، به صورت کلی در سال 1997، کانِوسکی برنده فستیوال Pew در هنر شد. زمانی که پول خود را از دست داد، کانِوسکی، تصمیم گرفت تا به عنوان یک هنرمند تمام وقت کار کند. گالری‌ها در نهایت به نحوه روند کاری هنرمند پاسخ دادند و او را مدتی  رها کردند. از آن زمان، کانِوسکی کار خود را در سراسر ایالات متحده، کانادا، ایتالیا، انگلستان، فرانسه و ایرلند نمایش داده، او بیش از بیست نمایشگاه انفرادی داشته و در بیش از پانزده نمایشگاه گروهی شرکت داشته است. و از سال 2002، کانِوسکی مربی نقاشی تکمیلی در آکادمی هنرهای زیبا در فیلادلفیا شده است.

در سال 2012، او به عنوان یک افتخار برای 71 نمایشگاه سالانه قضایی در موزه هنر Woodmere، فیلادلفیا در تلاش بوده است. در حال حاضر آثار کانِوسکی توسط گالری Dolby Chadwick، San Francisco و Hollis Taggart Galleries در شهر نیویورک ارائه شده است.

الکس کانِوسکی هنرمندی، بی حد و مرز در عصر اکنون است. آثار او نشأت گرفته از فضاهای ذهنی و جوامعی‌ای‌ست که در آنها زندگی کرده است. کانِوسکی در روسیه در یک جامعه کمونیستی به دنیا آمده، همچنین زندگی در اروپای­ شرقی با سنت‌های پیشینش و نیز زندگی در ایالات متحده، تاثیرات به‌سزایی در آثار این هنرمند داشته است.

آثار کانِوسکی چند گانه‌اند و چند ویژگی را در بر می‌گیرند: صرف نظر از اینکه هم به فضای داخلی و خارجی می‌پرداخته است، او هنرمندی‌ست، که وقایع پیش آمده در اجتماعش را با ارائه‌ای نو از فیگورها و عناصر دیگر در کنار هم، به صورتی به هم ریخته و گاه در حال فروپاشی عیان و به شکل‌هایی نامرتب بیان می‌کند.

کانوسکی، با ضرباهنگ‌های قلم جادویی‌اش در آثار خود و مخاطب غوغایی وصف‌ناپذیر به پا می‌کند!!! گویی طوفانی در راه است! عنصرهای موجود در آثار او همه در حال حرکت هستند و چشم مخاطب را به این طرف و آن طرف اثر به حرکت در می‌آورند.

کانِوسکی هنرمندی است، بی‌محابا، سرشار از ابهام، در حین کار بی‌هیچ هراسی رنگ‌هایش را ترکیب می‌کند و به وسیله ضرباهنگ‌های قلمش  آثارش را بر بوم‌هایش خلق می‌کند.

الکس کانوسکی

در آثار کانِوسکی زمان معنای خود را از دست داده است تا جایی که مخاطب می‌تواند، بازه زمانی ادراکی خود را در هر اثر تعریف کند. وجه مشترک آثار کانوسکی نگاه بدیع او به سوژه از دیدگاه‌های متفاوت است که با بکارگیری دقیق و به جا از علم ژرف‌نمایی به طور قاطع با مخاطب در میان گذاشته است.

کانِوسکی، بودن‌ها و نبودن‌ها، هنجارها و ناهنجارها، درستی و نادرستی، فضاهای مثبت و منفی را باهم و پیوسته می‌آفریند و هدف او از به وجود آوردن این اتفاق، ایجاد علامت سوال بزرگی در ذهن مخاطبان است.

در کارهای طبیعت او نیز، این رویداد بارها و بارها تکرار می‌شود و در پشت این آب‌های به ظاهر بکر و در باطن پر تلاطم، بی‌کرانگی‌های سرشار از ناگفته‌ها همانند آرامش قبل از طوفان و شاخ و برگ‌های همیشه رقصان چه اندیشه‌ای وجود دارد؟

براستی که الکس کانِوسکی، هستی و نیستی، بودن و نبودن، حاضر و غائب را به طور همزمان به نمایش در می‌آورد. هنرمند با بهره‌گیری فراوان از پرسپکتیوهای منحصر به فرد، سعی در به نمایش گذاشتن رخدادهای خوشایند و ناخوشایند خارج از تصویر را دارد. به این صورت که با استفاده از کنتراست، چشم بیننده را به سمت آن هدایت می‌کند و در بیشتر آثار او ایجاد یک فضای معکوس به چشم می‌خورد، به طور مثال در اثر فوق به خوبی می‌توان شاهد بود، کانِوسکی برای خلق، این منظره شگفت‌انگیز، چگونه از تک تک عناصر موجود که تا این لحظه در مورد آن‌ها صحبت کرده‌ایم بهره‌مند شده است. همچنین با استفاده از فضای معماری و درختان موجود در تصویر و سایه‌های آن‌ها که به صورت معکوس بر روی آب نقش انداخته‌اند. رنگ‌های گلیز مایل به سفیدی که مانند یک حفاظ بین آب و دیگر عناصر قرار گرفته‌اند، توانسته است این حس را القا کند که بشر امروزه در یک زندان بسیار زیبا به اسارت کشیده شده است و قدرت‌های بیرونی بر آن سایه افکنده‌اند.

 هنرمند با در کنار هم قرار دادن عناصر موجود در تصویر، آرامش قبل از طوفانی را بیان می‌کند و با ایجاد سایه‌روشن‌هایی که در تصویرهای ساختمان‌های معکوس شده به وجود آورده، با رنگ‌های مایل به سفید و درختان در حال رقص، خبر واژگونی جهان را می‌دهد. زبان نقاشی‌های کانِوسکی دنیایی است که به ظاهر در آن آزادی وجود دارد و در باطن غیر از آن است و زبانی سرشار از استعاره است. استعاره‌ای که برای کشف آن باید به زیرساخت‌های فرهنگی و هنری، جوامعی که هنرمند در آن زیسته است، دست پیدا کرد.

الکس کانوسکی

الکس کانِوسکی، خانه شگفت‌انگیز 2015

برای بهتر درک کردن فضای کاری هنرمند، اثر "خانه شگفت انگیز"، در ابعاد 66 در 66، با تکنیک رنگ روغن روی کتان که توسط هنرمند در سال 2015 خلق شده است را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

یکی دیگر از رخدادهای مهم موجود در آثار کانِوسکی که در این اثر به بررسی آن خواهیم پرداخت، وجود یک فضای مالیخولیایی است که توهم وجود را در ذهن بیننده ایجاد می‌کند و این حس را القا می‌کند که هنرمند سعی در به نمایش گذاشتن، نیستی را دارد که در پس آن هستی و حقیقتی بکر و دست نخورده، وجود دارد. همچنین با استفاده از فضاهای ایجاد شده، تو در تو، پس و پیش، یادآور لایه‌های زیرین ذهن هستند و نشان از حضور یک انتزاع ناب در نقاشی‌هایش را دارد و مخاطب را به فضای ذهنی هنرمند تا حدودی نزدیک‌تر می‌کند. او با دید ماورای‌اش به ما سقوط را نشان می‌دهد. پله‌هایی که فقط نماد یک پله نیستند و دختر بچه‌ای که نماد انسان‌های پاک است، در واقع، نوع جهان بینی هنرمند در این اثر به نمایش در آمده است.

چهار راهرو در این تصویر وجود دارد، پس اشاره هنرمند به عدد چهار است و پیدا کردن رابطه معنادار بین نقاشی و عدد، از نظر افلاطون اعداد مظهر هماهنگی عالمند و از نظر ارسطو، عدد منشأ و جوهر همه چیز است. همچنین در فلسفه یونانی، برای اعداد، جنسیت قائل می‌شوند.

در ادیان مختلف چهار را عددی منفور و بد یمن می‌دانند، ولی در نزد مسیحیان و یهودیان "چهار" عددیست مقدس. در این بخش کانِوسکی اشاره به این دو مذهب دارد و در ادامه به طرز عجیبی دو راهرو سمت چپ و راست هردو به نحوی مسدود شده‌اند، در سمت چپ با لایه‌ای از گچ پوشانده شده، و در سمت راست به صورت یک زندان تیره و تاریک که نماد دوزخیان و پلیدی است و اشاره به در دسترس نبودن آن‌ها دارد را به تصویر کشیده است. دو راه روی میانی نیز اشاره به سقوط دارند، سقوط به دنیا و فردایی نامعلوم، همه عناصر موجود در اثر بجز بنای اصلی لغزان هستند و از هیچ ثباتی برخوردار نیستند. ترکیب‌بندی کلی اثر یادآور آثار هنرمندانی‌ست که زمانی وقایع انجیل را در چند بخش به تصویر می‌کشیدند، برای توضیح بهتر "داوری آخرین" اثر روجیر واندِر وِیدِن که در چند بخش به تصویر کشیده شده و هر قسمت تکمیل‌کننده بخش دیگرست و با اینکه تعداد صفحات بالا هستند، ولی هر چهار صفحه‌ای که کنار هم قرار می‌گیرند، منظور هنرمند و داستان نهفته در صفحات را بازگو خواهند کرد.

الکس کانوسکی

هنرمند با درایت تمام از رنگ‌های سرد و گرم در کنار هم استفاده کرده است و شرایط را به گونه‌ای فراهم می‌کند تا خیال را بازنمایی کند. در فضای ذهنی کانِوسکی هیچ چیز واقعی نیست و همه چیز نمایانگر خواب و رویاست که ما از دنیای که خود برای خود ساخته‌ایم و تمام آثار کانوسکی از این حقیقت منشأ می‌گیرند.

کارهای اخیر کانوسکی بیشتر در طبیعت متولد شده‌اند، و یا از آن تاثیرپذیری چشم‌گیری داشته‌اند. ردپای خطوط و رنگ‌های زنده موجود در طبیعت در آثار اخیر او کاملا مشهود است. همچنین در مواردی سعی بر تلفیق کردن فضاهای روستایی و معماری‌های اکنون را دارد و باز هم، همچنان شاهد پرسپکتیوهای خاص خود او هستیم. کانِوسکی با راحت‌ترین شکل ممکن ایده‌های خود را به اجرا در می‌آورد. وقتی به آثار اخیر او نگاه می‌کنیم، متوجه خواهیم شد، که در تاریخ هنر قدم بر می‌داریم. کانوسکی هنرمند زیرکی است و با هوش و ذکاوت فراوان ترکیب‌بندی‌های منحصر به فردی را ابداع می‌کند که در هر گوشه آن جایگاهی برای بهترین رویدادها در تاریخ هنر است. به همین خاطر میزان انتقال هیجانات توسط هنرمند به مخاطبین در آثار اخیرش دوچندان  است.

در دنیای هنر، بیشتر کانِوسکی را یک هنرمند امپرسیونیست و انتزاع‌گرا معرفی می‌کنند، ولی با توجه به زیر ساخت‌هایی که مطرح شده است و وجود فضای اجتماعی جامعه جهانی که تاثیر فراوانی در آثار او به جای گذاشته، در قلم‌گذاری، رنگ‌های بکار برده شده و خطوطی کاملا مشخص که سخن از رد پای اکسپرسیونیستی موجود در آثار دارد. کانِوسکی دو رویکرد کاملا مشهود را در آثارش به دنبال دارد: انتزاع که برگرفته از فضای ذهنی هنرمند است و فضایی کاملا اکسپرسیونیستی که در ضرباهنگ‌های قلم نقاش و تا‌ های قدرتمند او که مملو از جسارت نهفته در آثار هنرمند است. همچنین پالت رنگی موجود در آثارش و خطوط سرشار از هیجانات که می‌توان گفت، همه شاهد بر رویکرد و دیدگاه‌های خلاقانه  کانوسکی است.