هنرآنلاین : نقدینگی سرگردان پاشنه آشیل جدی اقتصاد امروز ایران است؛همچون سیلابی ویرانگر گاه از خانه به بازار ارز هجوم می آورد و آنجا را ملتهب می کند، و بعدتر بازار طلا و مدتی بعد دوباره به خانه اسباب کشی می کند و آنجا لنگر می اندازد و بحران های تازه برای مردم ایجاد می کند؛

این رفتار سینوسی در این سالها پیاپی و مداوم تکرار شده است و زندگی طیف هایی گسترده از مردم را به مخاطره انداخته است.

نهمین حراج تهران که جمعه هشتم تیر با فروش هفت و شش اثر در مجموع به مبلغ بیش از 31 میلیارد تومان همراه بود، گزاره ای تازه پیش روی اهل اقتصاد هنر گذاشت: شاید اگر بازار هنر و قابلیت بالای سرمایه گذاری در آن به درستی معرفی شود مقصدی تازه برای نقدینگی های سرگردان جلوه کند و توجهات را به خود جلب کند. 

کم ترین فایده این رویکرد اینست که چنین سرمایه گذاری زندگی عموم مردم را دستخوش آسیب نمی کند و اتفاقا می تواند زمینه ساز تحولات بزرگ برای جهش مارکت هنر ایران در عرصه بین الملل پدید آورد.

البته این میان ذکر یک نکته بسیار حائز اهمیت است: بخشی از نقدینگی در پی سود لحظه ای و آنی ست و از این نظر پاسخ مناسب را در بازار هنر کسب نمی کند؛ حتی حضورش می تواند قیمت های حبابی را شکل دهد که در حیطه هنر بسیار مشکل آفرین خواهد بود، به همین دلیل تمرکز تبلیغات باید به جلب و جذب نقدینگی هایی که به سود با ثبات و مدت دار می اندیشد باشد .

دیگر مولفه مهم همین عنصر "تبلیغات" است؛ به گمان من  حلقه مفقوده پررنگ هنرهای تجسمی همین تبلیغات است؛ از تبلیغات عام گرفته تا تبلیغات اقناعی؛ در فقدان چنین عنصری ست که نه تنها دایره خریداران آثار هنری کوچک مانده بلکه مخاطبان و بازدیدکنندگان از گالری ها و نمایشگاه های هنری چشمگیر نشده و شنیدن قیمت آثار هنری مردم را به تعجب و حیرت می اندازد.

شاید اگر تبلیغات حرفه ای و فراگیر در انواع رسانه ها پیرامون هنرهای تجسمی شکل می گرفت اولین واکنش مردم به تابلوی پنج میلیاردی سهراب سپهری این بود که چقدر کم؟! چرا باید سهراب هم قیمت مازاراتی و یا یک آپارتمان باشد؟! و اینگونه نقدینگی های سرگردان پراکنده با دقت بیشتری بازار هنر ایران را رصد کنند.