سرویس تجسمی هنرآنلاین: نمایشگاه طراحی و چیدمان طناز مدبر با عنوان "ریزگردها" تا ۱۳ بهمن در گالری آب انبار برپاست. این هنرمند ساکن برلین که تحصیلات خود را در زمینه طراحی محیط زیست و هنر در امریکا گذرانده است، نخستین نمایشگاه خود را در ایران به مدت یک ماه با عنوان "ریزگردها" برگزار کرد. گفت و گوی  مدبر با هنرآنلاین را بخوانید.

از ورود خود به عرصه هنر بگویید.

با توجه به اینکه مادر من هنرمند است از کودکی با فضای هنر آشنایی داشتم. در دانشگاه هم کلاس‌های هنر برداشته بودم چون ارتباط نزدیک با معماری دارد و فکر می‌کنم یک معمار باید طراحی و حجم سازی هم یاد بگیرد. هم اکنون نیز فعالیت من بیشتر در زمینه هنر است و با وجود اینکه پروژه های معماری هم دارم ولی بیشتر تمرکزم برای کار هنری و نمایشگاه گذاشتن در کشورهای مختلف است. خیلی علاقه داشتم که فرصتی فراهم شود تا در ایران هم کار کنم و زمانی که پیشنهادی از طرف گالری آب انبار مطرح شد از آن استقبال کردم.

در نمایشگاه شما دو دسته اثر به شکل توری‌های فلزی و طراحی وجود دارد. چه ایده‌ای برای این نمایشگاه داشتید و انتخاب دو مدیای مختلف بر چه اساس بود؟

انتخاب مدیا بر حسب ایده‌ای بود که می‌خواستم نشان بدهم. آلودگی هوای تهران جرقه شکل‌گیری نمایشگاه "ذرات معلق" بود، ذراتی که نامرئی هستند و من خواستم توجه را به این ذرات نادیدنی جلب کنم و آنها را مرئی کنم. از سوی دیگر سوژه فشردگی جو و انقباض و انبساط آن سوژه‌ای نیست که فقط مختص تهران باشد و یک موضوع جهانی است.

این توری‌های فلزی و المان‌هایی که در نمایشگاه تکرار شده از نظر شما نماد آن ذرات معلق هستند؟

به صورت آبستره می‌شود چنین گفت. اسم آنها ابَر توری است که با جنس برنج و پلاستیک ساخته شده و در هوا معلق هستند. همه آنها یک واحد هستند و در واقع یک واحد را تکرار کردم و وسعت دادم. این کارها را به عنوان یک سطح می‌بینم که می‌تواند وسعت پیدا کند. در این فرمها فشردگی‌های مختلف دیده می‌شود، جایی خطوط در هم فشرده می‌شوند و جایی از هم باز می‌شوند. می‌توانم آنها را به ذراتی که در فضا قرار گرفتند تشبیه کنم. ذراتی که می‌توانند مثل آب طبیعی باشند یا ذرات صنعتی که تولید انسان هستند و روی جو و دما به خاطر خاصیت انعکاسی که دارند و نور را انعکاس می‌دهند یا جذب می‌کنند، اثر می‌گذارند. با انتخاب این جنس مواد خواستم این ویژگی را در توری‌ها نشان دهم.

نمایشگاه طراحی و چیدمان طناز مدبر در گالری آب انبار

فشنگ بزرگی که در گالری هست چه ارتباطی با ریزگردها دارد؟

این فشنگ یک واحد است. واحدی که تکرار شده و در همه این کارها وجود دارد. در نقاشی‌های کوچک‌تر یک نقطه است که تکرار شده و با حرکت پر شتاب و سریع به یک خط تبدیل شده است. همه نقاشی‌ها از خطوط تشکیل شده و حتی اگر سطحی وجود داشته باشد بازهم از خطوط جداگانه تشکیل شده‌اند. توری‌ها هم از چندین واحد تشکیل شده‌اند. این فشنگ را به عنوان یک واحد از درون این کارها بیرون کشیدم و روی زمین قرار دادم. دور آن هم براده‌های آهن ریخته شده که باز هم آنها واحدهایی هستند که تکرار شده‌اند. خواستم بگویم این ذرات مقیاس‌های مختلفی دارند و می‌توانند به صورت میکروسکوپی باشند و ما آنها را نبینیم، یا در فضای وسیع تری این ذرات هم بزرگ‌تر شده و مرئی می‌شوند.

از نظر مفهومی هم می‌توان گفت که این گلوله که عامل مرگ است نمادی از ریزگردهایی هست که می‌توانند کشنده باشند؟

می‌توان چنین برداشتی هم داشت اما من می‌خواستم سرعت را لحظه‌ای متوقف کنم. بیشتر این سرعت حرکت برایم مهم بود و شکل گلوله هم چون می‌تواند سریع در فضا حرکت کند انتخاب شد.

همه طراحی‌های شما فضای یکسان با خطوط به هم پیچیده دارند. این سطوح بزرگ و یا ارائه به شکل طومار چگونه انتخاب شد؟

آثار در دو فضای مختلف ارائه شد. طبقه بالا یک رول 10 متری هست و طبقه پایین 12 کار جداگانه است که باز هم خواستم تکرار یک واحد را در آنها نشان دهم. اولین نقاشی این مجموعه هم همان کار ده متری است که نمایشگر یک جریان است، اما آن جریان را برای تغییر خیلی باز گذاشتم. منظورم این بود که ابتدای نقاشی و انتهای آن محدود نباشد و در یک دور به هم وصل شوند. خواستم این جریان را نشان دهم و خودم را به ابعاد کاغذ محدود نکنم. این نقاشی امکان انبساط و گسترش دارد و خطوط از مرزهای اتاق بیرون می‌زند. در نقاشی‌های کوچک خطوط و بافتها بزرگتر دیده می‌شوند و در واقع آنها را از دل همان نقاشی اولی بیرون کشیدم و بزرگشان کردم.

تجربه اولین نمایشگاه در ایران برای شما چگونه بود؟

تجربه بی‌نظیری بود اگرچه از نظر زمانی خیلی فشرده بود چون فقط یک ماه در ایران حضور داشتم. یکی دو کار را با خودم از آلمان آورده بودم و نمایشگاه را در ایران پرورش دادم. بعد از بازدید فضا چیزهایی به ذهنم رسید و از امکاناتی که اینجا موجود بود مانند قالب سازی، ریخته گری و... استفاده کردم. شاید اگر همین پروژه را می‌خواستم در برلین انجام دهم از نظر حسی و هم اجرایی تغییر می‌کرد. فضای گالری در این کارها خیلی تاثیر داشت و اگر این فضا تغییر کند ابعاد و فرم کارها هم عوض می‌شود. به عنوان مثال در زیرزمین گالری یک آلومینیوم موج‌دار قرار دادم که برای این فضا ساخته شد و خود این فضا و تاریخچه آن به من الهام داد که این کار را انجام دهم. همین شکستن مرزهای فضا برای من خیلی مطرح بود. اینکه نقاشی محدود به کاغذ نباشد یا حجم سازی محدود به یک اتاق نباشد و کارها خودشان را به فضاهای دیگر وصل کنند و مرز معماری کار را محدود نکند.