هنرآنلاین: "هنر خیابانی" وقتی می‌گوئیم؛ موسیقی خیابانی، نوازنده دوره گرد، عکاس خیابانی، نقاشی خیابانی، تئاتر خیابانی و...، الزاماً عنوانی تحقیرآمیز نیست. در کنار هنر تشریفاتی و رسمی که اغلب در پایگاه‌های قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و در شهرهای بزرگ و مرکزی شکل می‌گیرند و گاهی به نام "هنر درباری" و "هنر رسمی" متعلق به طبقه فرادست شناخته می‌شوند، (هر چند این دربار، نه یک تشکیلات سلطنتی، بلکه دستگاهی از یک مرکزیت و پایگاه اجتماعی باشد) هنر خیابانی و مردمی طبقه متوسط و پائین‌تر و یا شکل تاریخی‌تر آن؛ "هنر روستایی" بخش مهمی از گنجینه هنر جهانی و امری غیرقابل نفی است.

ترکیب "هنر روستایی" به معنی سنجش کیفی این آثار نیست و تعبیری است که بدون هیچ قضاوت کیفی و ارزشی، با تکیه بر خرده فرهنگ‌های قومی، در مقابل "هنر شهری" به کار می‌رود. بدیهی است حسب ساختارهای جمعیتی و تنوع فرهنگی و یا مشخصات قدرت اقتصادی و اجرایی و مدیریتی و... بروز هنر در ساختارهای شهری اشکال و شیوه‌های پیچیده‌تری پیدا می‌کنند. نباید انتظار داشت سینما و مجموعه نمایشی بزرگی با ساختار تئاترهای شهری و ارکسترهای بزرگ و...، در مجامع روستایی و محافل کوچک جمعیتی شکل بگیرد در حالی که عاشیق‌نوازی و تکم‌خوانی و... هماهنگی ماهوی و اجرایی بیشتری با فرهنگ، حجم و نیاز مجامع کوچک‌تر و یکپارچه‌تر دارد. این گروه عملاً به سر منشاء زیبائی شناختی پریمیتیو [Primitive] و انتقال تجربه فرد به فرد تمایل بیشتری نشان می‌دهند. آواهای موسیقیایی و طراحی‌های گبه یا بهتر است بگوئیم؛ "نقاشی های آبستره و برساو شده با گبه‌بافی" نمونه‌های روشنی برای این رویکرد خواهند بود.

هنر خیابانی و هنر قومی؛ همواره الهام بخش قسمتی از هنر رسمی است. هنری که خود را از بسیاری قیدهای هنرهای رسمی و کلاسیک رها می‌کند. اگرچه این آزادی ممکن است از عمق و پیچیدگی‌های آن کم و یا اصولی بدیهی را در بروز هنر تعطیل کند. در عوض بسیاری از حواشی دست و پاگیر هنر، به خصوص ارتزاق و توسعه از مسیر ترفندهای تبلیغی و تجاری این روزها را کنار می‌گذارد. هنر خیابانی نیازی به تالارهای باشکوه و پوستر و آگهی و... ندارد. برای دیدن و شنیدن آن نیازی به پوشیدن لباس‌های فاخر و یا نقاب‌های متعدد نیست. بدون تظاهرات اضافه و تفاخر به ظرائف نامفهوم تخصصی، در متن طبیعی زندگی روزمره جریان دارد. به عبارتی بهتر "هنر خیابانی" آخرین یادگار خلاصی هنر از انحصارطلبی‌های هنر فاخر درباری و اشرافی و جدایی از مصنوعات پرطمطراق هنری است.

هنر خیابانی که الزاماً باید از صنایع دستی و پیشه‌وران دوره گرد متمایز شود ـ  به داشته‌ها و دانسته‌های عام بیشتر نظر می‌کند. ریشه‌های افسانه و خاطرات قومی، اسطوره و فولکور از یک سو و عادات هنری، سطح و قدرت درک، آگاهی و نیازهای مشابه جمعی و... از سویی دیگر در چگونگی و چیستی آن تاثیر دارد. داستان‌های عاشقانه قومی، دلاوری‌های قبیله‌ای، اقلیم و... موضوع و دست‌مایه مهم این آثار هستند. عمدتاً این هنرها به دست غیرحرفه‌ای‌ها خلق و اجرا می‌شود. غیرحرفه‌ای به این معنا که هنر شغل دائمی و یا منبع کامل و اصلی درآمد این هنرمندان نیست. کشاورزی که در ایام نوروز نمایش‌های نوروزی اجرا می‌کند، کارگری که در عروسی‌های محلی ساز و سرنا می‌نوازد و... محور مهم این دست هنرها محسوب می‌شوند. گاهی تاثیرات اجتماعی و مهارت‌های این هنرمندان به حدی می‌رسد که عملاً، مبتنی بر نوعی احترامی درونی و در حد وسع، از طرف اهالی و اقوام تا جایی حمایت می‌شوند که فرصتی برای هنر تمام وقت پیدا می‌کنند که ذاتاً مساوی معنای هنر حرفه‌ای در تعاریف کلاسیک نیست.

اما دوره گردها با هنرمندان آماتور تفاوت پیشه‌ای و حرفه‌ای دارند. دوره گردها گاهی از روستایی به روستایی  و از شهری به شهری می‌روند تا در روزهای کسادی، درآمد و مخاطب پیدا کنند و گاهی در شهرهای پر جمعیت در معرض جابجایی شهروندان به این جستجو می‌پردازند. هنرمندان جیپ سی [Gipsy ـ کولی‌ها] فراگیرترین و معروف‌ترین هنرمندان این گروه در جهان هستند که پایبندی‌های جغرایایی ندارند. دوره‌گردها چه دوره گردهای شهری و منطقه‌ای و چه دوره‌گردهای کولی‌وار به نوعی؛ هنرمند حرفه‌ای محسوب می‌شوند. چرا که این کار شغل دائمی و منبع اصلی درآمد ایشان است حتی اگر درآمدی قابل قیاس با هنرمندان حرفه‌ای معمول نداشته باشند. اگرچه اشتراکاتی هم با "هنرخیابانی" به معنایی که گذشت دارند. به عبارتی؛ هنر هنرمندان دوره‌گرد، یکی از پایه‌های اصلی هنرخیابانی است. دوره‌گردها حتی ممکن است در جوامع امروزی، از بدنه هنرمندان آکادمیک خروج کرده باشند.

در حال حاضر، با وجود همه شباهت‌ها؛ این گروه‌ها در ایران با اشکال رایج در دیگر فرهنگ‌های جهانی تفاوت‌هایی هم دارند. شیوه، گرایش و انتخاب آثار، متاثر از محدودیت‌هایی اجرا می‌شوند. همانطور که مثلاً خواننده‌های دوره گرد در اتوبوس‌های شهری بیشتر تصنیف‌های خاطره‌انگیز و نوستالژی را می‌خوانند و یا مسافران از آن‌ها تقاضای ترانه‌هایی دارند که پخش آن در رسانه‌های داخلی ممنوع و یا محدود است. یا تئاترها و پرفورمنس‌های خیابانی حتی با شرایطی مثل مجاورت محل اجرا با مراکز رسمی هنر، یا الزاماتی برای کنترل‌ها و مجوزهای مختلف، کاملاً به ساز و کارهای هنر رسمی نزدیک می‌شوند. بالاخره نمونه بارز این تفاوت را می‌توان در هنر گرافیتی دید که هرگز در ایران به معنای واقعی خود نزدیک نشده است.

همچنین نباید تاثیر و غلبه رسانه‌های پرقدرت امروزی را بر هنر این هنرمندان نادیده گرفت. گروهی که روزگاری داشته‌هایش زمینه کاری هنرمندان بزرگ رسمی بود، حالا اغلب به تکرار آثاری روی می‌آورند که به انحاء مختلف از تریبون‌ها تبلیغ می‌شود و یا حاصل تولید نیازهای برنامه‌ریزی شده در مخاطب است. روند و رویدادی که حیات خرده‌فرهنگ‌ها را به شدت تهدید می‌کند.