سرویس استان‌های هنرآنلاین: محسن اردشیر؛ نویسنده و کارگردان، طراح صحنه، مدرس و بازیگر تئاتر و از شاگردان دکتر قطب‌الدین صادقی است. وی عضو یونیمای جهانی است و جایزه، تندیس و دیپلم افتخار از بخش مسابقه فستیوال بین‌المللی تئاتر فجر را کسب کرده است. همچنین جوایز متعددی را از جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشجویی ایران، فستیوال تئاتر خیابانی مریوان و جشنواره‌های ملی دریافت کرده است.

محسن اردشیر نمایش "خانه سیاه است" را از ۲۴ مهرماه در مجموعه تئاتر شهر آمل و به مدت ۲۰ شب روی صحنه خواهد آورد.

 

راجع به اجرای پیش‌رو لطفاً صحبت کنید.

 دغدغه این کار از شش سال پیش با من است. نمایش "خانه سیاه است" بخشی از زندگی فروغ را هدف قرار داده، در بخشی شعرهای او را و همچنین فیلمی که فروغ ساخته است. گرچه ما به شکل خیلی رو در مورد فیلم "خانه سیاه است" حرف نمی‌زنیم، اما کلیت اجرا به گونه‌ای چیدمان شده که همه به همان هدف "خانه سیاه است"، یعنی همان مبحث جذام‌خانه‌ای که فروغ مطرح می‌کند، می‌رسند.

چه انگیزه‌ای شما را به اجرای چنین نمایشی سوق داد؟

به نظر من فروغ با تمام زن‌های سرزمینش متفاوت بود. شدیدا جسارت داشت و مهمتر اینکه "خودش" بود. اگر امروز جامعه ایرانی رنج می‌برد، یکی از دلایلش این است که "خودش" نیست! آن ماسک‌هایی که جامعه به ما می‌دهد، خانواده به ما می‌دهد یا دنیای مجازی به ما می‌دهد؛ سبب می‌شود که خودمان نباشیم.  اما فروغ برخلاف جریان حرکت می‌کرد و به نظرم، این خیلی دوست داشتنی است که فروغ در زندگی کوتاه خود، واقعاً خودش بود. من فکر می‌کنم کمتر بتوان کسانی را پیدا کرد که در زندگی، "خودشان" باشند!  فروغ برای من همیشه یک سنبل بوده و از آن زن‌هایی بود که در زندگی من همواره تاثیر گذار است. این کار در واقع یک ادای دین به نوشته‌های زیبای فروغ و جسارت‌های اوست.

نویسنده این نمایش خودتان هستید؟

 بله، ما بر اساس اتودهای مختلفی که سر کلاس از ایده‌های بازیگران‌‌ام مانند میلاد میرقربانی، نگار مجدد، نینا صدیقی، هستی علیزاده و کمیل مهدوی گرفتیم، آن را پرداخت کردیم و در ابتدا به این مسیر رفته بودیم که در آن بخشی از مشکلات امروز خودمان را بیان کنیم. احساس کردم فروغ تنها کسی است که دارای المان‌ها و نشانه‌های مورد علاقه من است و سپس خیلی ریزتر شدیم تا به نمایش "خانه سیاه است" رسیدیم.

یعنی شما در ابتدا نمایشنامه ننوشته‌اید که می‌خواهید بر اساس آن کار کنید؟

من هر نمایشی را که کار می‌کنم، از یک ایده چند ساله خودم استفاده می‌کنم و عموماً اینگونه نیست که متنی را امروز بخوانم و دو هفته بعد آن را کار کنم. من مدت‌ها در مورد این ایده که از دوران نوجوانی در ذهنم بود، حرف زدم و فکر کردم و امسال فصل رشد آن بوده است.  دوست داشتم که با محوریت فروغ فرخزاد بتوانم کاری را ارائه دهم، اما در مورد چگونگی انجام کار؛ این‌که آیا باید در مورد اشعارش حرف بزنم، دیالوگ راجع به زندگی او بگویم و یا در مورد شخصیت او صحبت کنم؛ دغدغه‌ای بوده که سال‌ها راجع به آن فکر کردم و امروز شکل گرفت و به اجرای آن رسیدیم.

کارهای شما غالبا فیزیکال بوده و بر پایه حرکت و رنگ استوار است. آیا کار "خانه سیاه است" هم در همین چارچوب قرار دارد؟

دقیقا همین‌طور است و به سمت فیزیکال خاص رفتیم. خودم معتقدم با "خانه سیاه است" تئاتر را تازه شروع کردم. یعنی در واقع نمایش "خانه سیاه است"،  آن تئاتری است که من دوستش دارم و اعلام می‌کنم که این کار من و امضای من است. پس از این حتما  امضای همه کارهای خودم را شبیه "خانه سیاه است" قرار خواهم داد. این نمایش همه آن چیزی است که من می‌خواستم بگویم. از سی بازیگر من در این اجرا بیست نفر آن تا الان صحنه را تجربه نکرده‌اند، ولی مطمئنم که تماشاگر با دیدن اجرای این نمایش، هیپنوتیزم خواهد شد. این کار بسیار سخت است و شاید مدینه فاضله هر کارگردانی باشد، اما من احساس می‌کنم در این نمایش، این اتفاق می‌افتد. البته شاید به واسطه علاقه شدید من نسبت به فروغ و این اثر است که در تمرینات، چنین حسی به من دست می‌دهد! حتی گاهی اوقات در تمرینات، کارگردانی از دستم خارج می‌شود و محو اثری خواهم شد که آن را تولید کرده‌ام!  در مجموع فکر می‌کنم وقتی منِ کارگردان که ماه‌ها در تمرینات کار را می‌بینم، بدین‌گونه هیپنوتیزم می‌شوم، حتما در مخاطبی که برای اولین بار کار را خواهد دید، جذاب خواهد بود.

 در نظر داشته باشید  که در دنیا تئاتر فیزیکال در درجه بسیار بالایی قرار دارد و ما هنوز در ابتدای راه هستیم. ولی برای مردمی که ندیده‌اند و ما  که آن را تجربه نکرده‌ایم و کمتر از این نوع اجراها دیده‌ایم، جاذبه‌های زیادی دارد.

شاید خیلی از جوایزی که شما در جشنواره‌های مختلف گرفتید، بر اساس همین تکنیک‌هایی بوده که شما در کار خود استفاده می‌کنید. آیا این را باید امضای محسن اردشیر بدانیم؟

ببینید اجراهای تئاتر دنیا به سمتی رفته که زبان بدن بیشتر محور قرار می‌گیرد. ما در تئاتر وام‌دار اروپا هستیم و آنها اپرا را دارند. نه اینکه بگویم دیالوگ را حذف کنیم، اما وقتی کاری که قرار است با زبان بدن با تماشاگر خود حرف بزند و با او ارتباط برقرار کند، این ارتباط عموماً وسیع‌تر و عمیق‌تر برقرار می‌شود. جالب این است که من در تمام کارهایی که از چنین فرم‌های استفاده کردم، برخلاف برخی کارهای دیالوگ‌محور مخاطب بیشتری داشتم. ما امسال نمایش "بیگانگی" را در مریوان اجرا کردیم که چهار - پنج جایزه هم گرفت و آن کار هم فیزیکال بود.

برای من جالب بود که بیش از ۵۰۰ نفر تماشاگر، سکوت را رعایت کردند و محو اجرای فرم بچه‌ها شدند، در حالی که در برخی کارها دیالوگ وجود داشت و با این وجود، تماشاگر سکوت لازم را رعایت نکرد. اتفاقاً تئاتری هم از کشور ارمنستان اجرا شده بود که در نهایت کار ما را برتر قرار دادند و این برای من ارزشمند بود، چرا که در فرمی از اجرا که اهالی تئاتر ارمنستان با آن زندگی کرده‌اند، ما به عنوان نماینده آمل، مازندران و ایران بهتر و موفق‌تر عمل کرده بودیم.  نکته جالب دیگر حضور و گفت‌وگوی مردم پس از اجرا بود که تحلیل خود را از نمایش با ما در میان می‌گذاشتند. قصد ندارم کارهای دیالوگ‌محور را زیر سوال ببرم، اتفاقاً کار قبلی من به نام "کاش می‌شد" کاری بود که مبنای اجرای آن بر محور دیالوگ‌ها استوار شده بود تا حرکت.

آیا معتقدید کاری که بر پایه فرم‌ها و حرکت است، تفکر بیشتری را در مخاطب ایجاد می‌کند؟

من اعتقاد دارم زبان بدن و زبان حرکت بیشتر از دیالوگ کاربرد دارد. زبان به راحتی باعث سوء‌تفاهم می‌شود. جمله‌ای را با نیتی در ذهن بیان می‌کنیم، اما ممکن است مخاطب برداشتی دیگر داشته باشد! یا حتی گاهی اوقات آنچه را که به زبان می‌آوریم، با آنچه که در ذهن ماست، متفاوت است. اما ما نشانه‌های مختلفی را در حرکت قرار می‌دهیم و مخاطب می‌تواند به موضوع برسد.

یعنی کارها را بیشتر به سمت انتزاع بردید، حال آنکه غالبا تئاتر بر خلاف موسیقی، یک هنر انتزاعی نیست!

 البته باید عرض کنم که من این فضا را از ابتدا انتخاب نکرده بودم، بلکه به آن رسیدم. همیشه رنگ‌ها، پارچه‌ها و حرکت؛ سه خصیصه اصلی کارهای من بوده است.

شاید بتوان گفت در کارهای‌تان، یک جور شاعرانگی دیده می‌شود...

به نظر خودم شاعرانگی لفظ جالبی است و امیدوارم این اتفاق بیفتد و اگر در "خانه سیاه است" هم چنین چیزی باشد، پس مرا به فروغ نزدیک کرده است. و اگر تا صبح با هم حرف بزنیم، دلیل ورودم به این فضا را نمی‌دانم! نه رقصنده ماهری هستم و نه تئاتر فیزیکال و زبان بدن را خیلی میشناسم!

البته این مورد آخر را از روی شکسته نفسی بیان کردید!

خیر، واقعا ما در ایران مشکل داریم و باید از بچگی اپرا ببینیم که این اتفاق نمی‌افتد. در تئاتر دنیا هر حرکتی برای خود مفهومی دارد، اما نشانه‌شناسی ما در ایران بسیار ضعیف است و درکی از آن نداریم. چون به ما یاد نداده‌اند و آن را ندیده‌ایم. اما به هرحال چنین مدلی در کار، مورد علاقه من است.

photo_2018-10-13_09-42-43

از نوع بازی‌های "خانه سیاه است" صحبت کنید.

من همیشه دوست داشتم بازیگرانم روی صحنه دیوانه و جسور باشند. یک دیوانگی که سرشار از رهایی و پرواز است! در "خانه سیاه است" این اتفاق افتاده و لحظه‌هایی داریم که دیوانگی ده‌ها نفر را روی صحنه می‌بینیم و این برای من لذت‌بخش است.

 چند بازیگر  در این نمایش حضور دارید و چه مدت است که برای این کار تمرین می‌کنید؟

 ما ۳۰ بازیگر داریم و حدود ۶ تا ۷ ماه تمرین کرده‌ایم و قرار است کار را برای جشنواره آماده کنیم.

شما دست روی شخصیتی گذاشته‌اید که طرفداران زیادی دارد. خصوصاً قشر هنرمند و صاحبان اندیشه که فروغ را به دلیل اشعاری که سروده و یا قالب‌هایی که شکسته، دوست دارند. آیا شما این ویژگی‌ها را در نمایش خود در نظر گرفته‌اید؟ مطمئن باشید بعد از اجرا، نقدهای بسیاری بر شما وارد خواهد شد، حتی شاید بیشتر از هر کاری که تا به امروز روی صحنه آورده‌اید!

من ممنونم از شما که چنین سوالی را پرسیدید. وقتی کار را شروع کردم، به دوستانم گفتم: اولین اتفاقی که بعد از اجرا می‌افتد، این است که  تئاتری‌ها می‌آیند و می‌گویند: این چه تئاتری بود؟ اصلاً فروغ نبود! فروغ فرخزاد این نبود و از این دست انتقادها... باید عرض کنم که من در "خانه سیاه است" فروغ فرخزاد مورد علاقه خودم را نشان داده‌ام، از دیدگاهی که خودم به او و اشعارش نگاه کردم. اما خوشبختانه تا این لحظه کسانی که کار را دیده‌اند، با وجودی که فروغِ نمایش من، کلاً شاید ۳ دقیقه رو صحنه باشد، بیان داشتند که شدیداً در اجرا او را حس کردند و فروغ را پررنگ، در جای‌جای صحنه دیده‌اند. ضمن اینکه قطعاً نقد به کار وارد است و باید به رفع نقص ها بپردازیم. طبیعی است که من علاقه‌مندم صد در صد سالن نمایشم پر باشد و تماشاگر از کار لذت ببرد، اما می‌دانیم که این موضوع خیلی تخیلی و بچه‌گانه است و به هر شکل، نقد و نارضایتی هم وجود دارد.

قطعاً مخاطب با نمایش "خانه سیاه است" به درصد شناخت محسن اردشیر نسبت به فروغ فرخزاد خواهد رسید. خودتان فکر می‌کنید چقدر فروغ را شناخته‌اید؟

 فکر می‌کنم این خودِ فروغ بود که خودش را می‌شناخت و توانست به آن اشعار و یا جسارت‌ها برسد. من در حد خودم راجع به فروغ مطالعه کردم و او را شناختم. خیلی از دوستداران فروغ هم وقتی راجع به او حرف می‌زنند، به مسائلی اشاره می‌کنند که به نظرم اصلاً ارجحیت ندارد! چیزی که از فروغ بیشتر در ذهن من تاثیر گذاشته، این است که او از معدود آدم‌هایی بوده که شدیدا "خودش" بود! صادقانه عرض کنم که من با وجودی که شعرهای فروغ و مجموعه آثار او را می‌خوانم و دوست دارم، اما هرگز ادعا نمی‌کنم که او را شناختم. من حتی نسبت به شناخت خودم کامل نیستم، چرا که ممکن است در لحظاتی رفتاری از من سر بزند که بعدا از آن متعجب شوم. پس فقط می‌توانم از دید خودم وارد شوم و اون طوری که فروغ را دوست داشتم، اثرم را ارائه دهم.

شما عضو انجمن نمایش استان هم هستید، چرا انجمن آمل منحل شده است؟

فعلاً عضو انجمن هستم، اما به زودی باید رای‌گیری جدید آغاز شود. متاسفانه ما در ایران تنها شهری هستیم که انجمن نمایش آن منحل شده است، شاید باید جریان تئاتری آمل را از کل جریان تئاتری ایران جدا کنیم! ما این مدل رفتار را اصلا در کشور نداریم و به دلیل اینکه قصد ورود به حاشیه را ندارم، فقط همین قدر عرض کنم که اگر انجمن نمایش کار خود را درست انجام دهد از او تقدیر می‌شود، اما وقتی یک انجمن نمایش دوبار تعطیل شود، معلوم است که مشکل چیست! خانه ما در آمل در حیطه نمایش از پای بست ویران است و ببینید چه اتفاقاتی رخ داده که کشور تصمیم می‌گیرد این انجمن را کلا تعطیل نماید!

آیا بابت اجرای پیش رو حمایتی هم از اداره فرهنگ و شورای شهر شده‌اید؟

 اداره ارشاد که سالن به ما داده است. شورای شهر هم قرار شد سه بنر به ما بدهد و حدود دو میلیون تومان بلیت از ما بخرد. اگر قرار است شورای شهر بازویی برای هنر و فرهنگ باشد، خصوصا باید در بخش تبلیغات به کمک هنرمند بیاید. سه تا بنر برای معرفی در سطح شهر بسیار اندک است. قبلا تعداد بیشتر بوده، اما متاسفانه امروز کم شده است. به نظرم برای نجات یک جامعه باید به فرهنگ و هنر آن بیش از این‌ها رسیدگی کرد و به آن بها داد. نباید نگاه یکسانی نسبت به مقوله فرهنگ و هنر و سایر بخش‌های جامعه داشت.

آرزوی اجرایی خوب برای شما و گروه‌تان دارم.

از شما جناب مرعشی بسیار سپاسگزارم که همواره حامی هنرمندان در همه رشته‌ها بوده‌اید. همچنین از اعضای محترم شورای شهر، مخصوصاً از مردی که سالیان سال در بخش فرهنگ و هنر بوده است؛ جناب آقای محمدی ریاست محترم این شورا که همیشه حامی هنرمندان بوده است، سپاسگزارم. امیدوارم امروز هم به کمک هنرمندان بشتابند و این بخش تبلیغات را به عنوان یکی از ضرورت‌های جامعه شهری آمل، در نظر بگیرند و این به صورت یک قانون مصوب شود که دست کم ۱۵ جایگاه برای تبلیغات هنرمندان وجود داشته باشد.