به گزارش هنرآنلاین، رنگ درِ آهنی ریخته و آهن زنگ زده از زیر آن پیداست. از معماری خانه، حیاط بزرگ و اتاق‌های تودرتو می‌توان به قدیمی بودنش پی برد، حالت سنتی‌اش مانند هر خانه دیگر شهری که مدرنیته به آن راه پیدا کرده، زیر مبلمان و حیاط سنگ شده هر چند هویدا اما به عقب رانده شده است.

درِ آهنی خانه‌ای در خمینی‌شهر را که می‌بندی و پرده سفید جلوی آن را کنار می‌زنی با حیاطی سنگفرش شده و درختی وسط آن روبرو می‌شوی، سه پله ایوان را بالا می‌روی، وارد اتاقی می‌شوی که سیستم خنک کننده‌اش یک پنکه سقفی است. یک دست مبل داخل اتاق چیده شده و تابلوهای نقاشی در انتهایی‌ترین قسمت اتاقی 12 متری، کنار دیوار و پشت به هم گذاشته شده است. 

فیروزه حاج کرمی، مادر، خواهر، معلم و دوستش داخل اتاق هستند، فیروزه دختری است با قدی متوسط؛ با وجودی که  افراد داخل اتاق همه خانم هستند چادر و مقنعه پوشیده؛ بر خلاف دوست و استادش که هنگام رسیدن به خانه شال خود را بر می‌دارند.

 فیروزه به راحتی محل استقرار تازه واردان را تشخیص و با تسلط کامل با ما دست می‌دهد، قدرت بینایی‌اش تنها به او اجازه تشخیص سایه‌های سیاه را می‌دهد، اما مکان تقریبی دست خبرنگار را نمی‌تواند تشخیص ‌دهد و از برخورد چند باره با دستی که در آن ضبط است، اجتناب کند.

پیش از انجام عمل برای بهبود وضعیت چشمانش، نقاشی می‌کرد. عملی که در نهایت به دلیل پاره شدن رگ بینی و خونریزی زیاد منجر به نابینایی او شد. اکثر افراد خانواده فیروزه به نقاشی علاقمند هستند و به همین دلیل او هم از بچگی نقاشی می‌کرده است. بومی که روی همه نقاشی‌ها قرار دارد، تابلو حضرت ابوالفضل است و یادگار قبل از عمل، زمانی که فیروزه نمی توانسته رنگ‌ها را تشخیص دهد، اما وضعیت بهتری نسبت به پس از عملش داشته است.

نقاشی‌های پس از کم بینایی کاملا متفاوت هستند. بوم‌های رنگی بدون شکل نامشخص، در قسمتی خطوط متقاطع و در قسمتی خطوط مدور و پس زمینه رنگ‌های متفاوت. فیروزه پس از عمل به سمت اکسپرسیونیسم که رگه‌هایی از نقاشی انتزاعی نیز در آن دیده می‌شود، می‌رود. اکسپرسیونیسم، سبک خاص و مدرنی از نقاشی است با این اسلوب که هر چه دل تنگت می‌خواهد بکش، حتی اگر می خواهی سطل رنگ را روی بوم بپاش. به نظر می‌رسد یکی از بهترین سبک‌هایی است که می توان به انسان‌هایی با شرایط فیروزه آموخت.

فیروزه پس از عمل، هشت سال نقاشی را کنار گذاشت سپس هنگام یادگیری خط بریل دوباره به فکر نقاشی افتاد و فکر کرد می‌توان با چسب شیشه‌ای شکل اشیا را ساخت: "قبل از عمل وقتی نقاشی می‌کشیدم نمی‌توانستم رنگ‌ها را تشخیص دهم و جای آنها را حفظ می‌کردم، اما بعد از عمل دیگر تنها یک سایه تار می‌بینم. بعد از عمل که دوباره به فکر نقاشی افتادم برای ثبت نام کلاس به آموزشگاه فنی و حرفه‌ای رفتم که علاوه بر هزینه لوازمی که باید تهیه می‌کردم ممکن بود من را قبول نکنند."

"در کلاس بریل به این نتیجه رسیدم که اگر قالب اشکال را داشته باشم می‌توانم آنها را لمس کنم، گاهی تصویر چیزی را با خودکار بدون جوهر می‌کشیدم تا برجسته و قابل لمس شود تا بتوانم آن را رنگ کنم."

شاید در نگاه عام نقاشی بیش از هرچیز نیازمند درک بصری است و فرد دیگری با شرایط مشابه بهتر است سراغ هنر دیگری برود، هرچند دوست فیروزه کاملا با آن مخالف است: "از صد عاملی که برای نقاشی کشیدن نیاز است یک عامل آن درک بصری است"، اما فیروزه چرا نقاشی را انتخاب کرد: "ذاتا نقاشی را خیلی دوست دارم، به هنرهای دیگر هم علاقه دارم، قران حفظ می‌کنم، قلاب بافی را هم دوست دارم، اما به خاطر اینکه آرتروز دارم و نمی‌توانم مدت زیادی قلاب بافی کنم بیشتر وقتم را نقاشی می‌کشم."

از فیروزه می‌پرسیم دنیا را چه رنگی می‌بیند "سیاه و سفید". 

این هنرمند از مراحل نقاشی کردنش می‌گوید"با خط بریل اسم رنگ‌های مختلف را می نویسم و روی ظرف هر رنگ می‌چسبانم، برای درست کردن رنگ‌های مختلف از افراد خانواده کمک می‌گیرم و طرحی که در ذهنم دارم را روی بوم می‌کشم، به خاطر اینکه قبلا کمی بینایی داشتم می‌توانم بفهمم که هر رنگ چه حسی دارد برای مثال حس سبز روشن با سبز لجنی متفاوت است."

هرچند به پیشنهاد استادش به اکسپرسیونیسم روی آورده، اما هنوز در اندیشه رئال است "آرزویم این بود که آیات قرآنی را به صورت رئال نقاشی کنم، اما حالا که با این سبک کار می‌کنم باز هم همان راه را ادامه دادم، اما واقعیت را نمی‌کشم برای مثال شیطان را با رنگ‌های نارنجی و زرد می‌کشم و یا از شکل مثلث و مربع استفاده کردم چون شیطان، انسان را به زندان می‌اندازد." 

تابلویی را نشان می‌دهد که تور سفیدی به گوشه سمت چپ و پایین آن چسبانده شده است "در تابلویی برای نشان دادن عدالت یک ترازو درست کردم و روی آن چسباندم. در یک تابلو که با نام آخرالزمان کشیدم برای به بند کشیده شدن شیطان یک تور سفید با قلاب بافتم".

استاد فیروزه که در آموزش و پرورش مشغول است از نحوه آشنا شدن استاد و شاگرد، می‌گوید: "فیروزه با مدرسه تماس گرفت و درخواست برگزاری کلاس کرد. در اولین جلسه وضعیتش را به من نگفت و بعد فهمیدم که نابینا است. وقتی فهمیدم احساس هیجان زیادی داشتم حس کردم خونم یخ بست. در جلسات اول مجادلات زیادی با هم داشتیم تا به نقطه مشترکی برسیم. برای مثال اول روی خطوط محیطی تمرکز داشت، اما به دلیل اینکه ممکن بود خطوط بالا و پایین شوند نمی‌توانست آنها را به هم مربوط کند، به همین دلیل پیشنهاد کردم به جای اینکه خودش را در پس کوچه‌های مبهم رئالیسم گم کند به دنیای سیال و ناخودآگاه سبک اکسپرسیونیست روی آورد."

گویا فیروزه تا پیش از ایمان به اکسپرسیونیسم مقاومت زیادی در برابر آن داشته است زیرا نقاشی را رئال می‌دانسته. هنوز هم رگه‌هایی از سمبولیسم و نقاشی انتزاعی در آن دیده می‌شود شاید هنوز هم در پس ذهنش نقاشی اکسپرسیونیسم را دارای ارزش چندانی نمی‌داند.

فیروزه قویا به دنبال فروش نقاشی‌هایش است معتقد است حتی اگر مخاطب هنرش را نخرد دولت باید بخرد: "دولت اگر سالانه بخشی از نقاشی‌های هنرمندان را می خریدند بد نبود. به من می‌گویند برو وام بگیر من اگر وام بگیرم درآمد ثابتی ندارم که پرداخت کنم، اگر هم تاکنون توانستم وسایل نقاشی‌ام را بخرم با کمک بهزیستی بوده است."

فیروزه از در اتاق به اتاق دیگری می‌رود و از آن اتاق نیز وارد اتاق بزرگتری می‌شود که آشپزخانه و دو اتاق دیگر در آن قرار دارد. کارگاه نقاشی او بین در آشپزخانه و در ورودی اتاق است و کارتن مقوایی کوچکی به جای سه پایه بلند چوبی زیر بوم قرار دارد. برای جلوگیری از کثیفی اتاق یک سفره زیر کارتن پهن شده که یک سر آن زیر بوم رفته است تا ریخت و پاش‌های هنرمندانه، اتاق را نامرتب نکند.

فیروزه سفره را از زیر بوم بر می‌دارد و همان طور که سر دیگرش زیر کارتن قرار دارد آن را روی زمین پهن می‌کند، سر کارتن به سمت بیرون است و وقتی سفره از روی آن کنار می‌رود داخل آن پر از جعبه‌های رنگ و 40-50 عدد قوطی کِرِم است، یکی از قوطی‌های رنگ را برمی‌دارد و با دستش نقطه‌های برجسته بریل را لمس می‌کند تا بفهمد چه رنگی برداشته است، نارنجی است. در قوطی را باز می‌کند و از داخل کارتن زیر بوم یک بطری آب معدنی بر می‌دارد باز می کند و در رنگ خشک شده داخل قوطی می‌ریزد تا نرم شود.

از داخل کارتن یک قلم مو بر می‌دارد و شروع به نقاشی می‌کند اول با دستش طول و عرض بوم را لمس و سپس در محل مورد نظر قلم می‌کشد سمت راست بوم با رنگ فسفری خطوط متقاطع و سمت چپ بوم با رنگ نارنجی خطوط مدور. داخل رنگ نارنجی آب زیادی ریخته شده و به همین خاطر بعد از برداشتن قلم مو از روی بوم رنگ‌ها به پایین سرازیر می‌شود.

مصاحبه با فیروزه چند بار به تعویق افتاد، خانواده‌اش اعلام کردند با خبرنگار آقا مصاحبه نمی‌کنند خواهرش از همکار عکاس می‌خواهد فیلم نگیرد و فقط عکاسی کند و در عکس‌ها هم صورت فیروزه مشخص نباشد و مادرش نیز از عکس گرفتن اجتناب می‌کند.

دوست و استاد اما متفاوت می‌اندیشند و مرتب از مادر و خواهر فیروزه می‌پرسند "چرا اجازه نمی‌دهید فیلم بگیرند مخاطب می‌خواهد نحوه حرکت قلم مو را ببیند." و خواهر همچنان در شک است.

گزارش از : نیلوفر اثنی عشری، خبرنگار ایسنا منطقه اصفهان