سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: ژازه طباطبایی (1386-1309) یا تباتبایی یا تباتباای - که این آخری امضای خودش بود- به عنوان نقاش و خصوصا مجسمه‌ساز شناخته می‌شود اما واقع امر این است که او تنها با مجموعه شعر "اجق و وجق" باید در فهرست شاعران معاصر این کشور نیز قرار بگیرد؛ مجموعه شعری به غایت بدعت‌گرا که نخستین چاپ آن به تاریخ 1332 و چاپ دوم آن سال 1336 منتشر شده است.

از وقتی که یادم می‌آید، البته نه از وقتی که یادم می‌آید، تقریبا قریب به یک دهه است که نام این کتاب  -یعنی "اجق و وجق" در گعده اهالی ادبیات و شعر ورد زبان است. دست کم به شخصه یاد می‌آورم که دوستان ادبی‌ام در کرج سال‌ها درباره مجموعه شعری سخن می‌گفتند که در فرم شعری بسیار افراطی بوده است و نام آن "اجق و وجق" اثر هنرمند معروف: ژازه طباطبایی. اکنون این مجموعه شعر در فضای مجازی منتشر شده است و می‌خوانمش، می‌فهمم که از دوستان ادبی‌مان کمتر کسی خود کتاب را رویت کرده بود، یا لااقل مشاهده‌ای دقیق داشته است و احتمالا این آنتولوژی‌های شعر معاصر بوده که این مجموعه شعر را ورد زبان‌ها کرده.

رسم الخط، مسئله است

بله، رسم الخط اجق و وجق یا اجغ و وجغ که البته خود شاعر تحریر اول را انتخاب کرده، در وهله اول شدیدا به چشم می‌آید. وقتی این دفتر شعر ژازه را می‌خوانی، سرانجام کار به تحریر خیلی از لغات شک می‌کنی، و به این فکر می‌افتی که اگر "اجق و وجق" به سال 1332 منتشر شده است خیلی از شاعران و نویسندگان ما که به رسم الخط فعلی زبان فارسی مشکوک شده‌اند، احتمالا بی تاثیر از این کتاب نبوده‌اند. اصلا اهمیت "اجق و وجق" به نظر راقم سطور در همین تاثیرگذاری‌های هر چند اندک و متشتتی است که بر جامعه ادبی گذاشته و البته بُعد بعدی اهمیت به این کتاب باید پیشگام بودن آن باشد در مسائل دیگری که به آن‌ها هم می‌رسیم.

اما رسم الخط. ژازه طباطبایی همچنان که گفته آمد در کتاب "اجق و وجق" اش به رسم الخط معمول زبان فارسی شک می‌کند.مثلا خواب را خاب می‌نویسد یا حاشیه نشینی را هاشیه نشینی. در تاریخ ادبیات معاصرمان از این کارها کرده‌ایم و دیده‌ایم. امروز که دیگر خیلی‌ها به یای مقصوره نه گفته اند و حتی را حتا و موسی را موسا می‌نویسند. اما پیش از این هم عباس نعلبندیان صدا را سدا نوشته است در نمایش‌نامه‌های تجربی و نواش. بیژن الهی که اصلا در این زمینه بوطیقای خاصی برای نوشتن دارد و حتی می‌شود گفت برنامه ریزی شده ترین، دقیق‌ترین و فکرشده ترین رسم الخط را در شعرهایش به ما پیشنهاد می‌دهد. از معاصرین هم جعفر مدرس صادقی کم در این زمینه فکر نکرده است. به هر روی "اجق و وجق" احتمالا از نخستین مجموعه شعرهای زبان فارسی است که رسم الخط معمول را به چالش می‌کشد و البته فرای این مسئله و در فرجام قرائت مخاطب از شعرها او را نسبت به زبان فارسی، مسئله زبان و انتقال مفاهیم و قراردادهای زبانی مشکوک می‌کند و از دل این‌ها ایده‌ نویی برای مخاطب اثر بیرون می‌کشد. این کتاب از این حیث برای خودش برج بابلی است که کلمات آن نمی‌توانند یکدیگر را بفهمند.

خواندیدنی‌ برای ژازه یا برای فلاح؟

خواندیدنی فلاح

این شعری است "خواندیدنی" اثر مبدع این نوع شعر در ایران، یعنی مهرداد فلاح. مهرداد فلاح در  مقاله‌ای با عنوان: در بابِ "چرا رسیدن"ام به "خواندیدنی"ها، می‌نویسد: "طبیعی نیست که مهرداد فلاح ( مثلن ) ، امروز همان جور شعر بگوید که ده سال پیش . من می گویم اگر شاعر ، از این کتاب تا آن کتابش، سبکش را نتواند نو کند، دیگر شایسته  این نیست که او را "پیشرو" یا متفاوت نویس یا رادیکال یا … بنامیم . کسی را که در جاپای دیروزش درجا می زند امروز، چه گونه می شود "پیشرو" خواند؟! شاعری را که زمانی"دیگرنویسی" می کرد و حالا دارد از دست خودش "رونویسی" می کند ، انصاف است که پرچمدار بخوانیم؟! بگذریم از آن کسان که همان “تک سبک” شان را هم نتوانستند ثبت کنند."

کاری به این نداریم که اصلا مهرداد فلاح این را دیده است، و کاری نداریم که ژازه بیچاره به هر روی چنین شعری را در دفتر شعر معاصر در معنای تئوریزه کردن آن به ثبت نرسانده است، اما نیم قرن پیش از او ژازه این خواندیدنی را نوشته/نگاشته:

خواندیدنی ژازه طباطبایی

نقاش/شاعر

بدون چشم داشتن به سابقه پر و پیمان ژازه طباطبایی در هنرهای تجسمی و تنها به واسطه انتشار کتاب ژازه در سال 32 باید اذعان کرد که او در "اجق و وجق" شاعر/نقاش است. او در شعرهایش نقاشی کشیده و در نقاشی‌های این دفتر شعر، به شعر نزدیک شده است.

اجق وجق 2

در هنر نقاشی، همچنان که در هنر موسیقی، نکته مهمی به لحاظ هنری به چشم می‌آید و آن نحوه برخورد این هنرها با مسئله‌ای است که "دال" می‌خوانیمش. دال‌ها در سینما در بیشتر موارد به قطع و یقین قابل پیش بینی است؛ تصویر درخت ما را به درخت می‌رساند همچنان که تصاویر دیگر نیز عینا در برابر ما تصویر می‌شوند. اما در ادبیات واژه درخت ذهن مخاطب را سراغ انواع مختلف این عنصر طبیعی می‌برد؛ ممکن است آن درخت سپیدار باشد، کاج باشد یا نارون. مگر نویسنده توضیح تفصیلی درباره آن درخت بدهد تا فضای تخیل مخاطب تنگ‌تر شود. این‌ها بدیهیات ماهوی ادبیات و سینماست. اما در عرصه موسیقی و مخصوصا نقاشی که اکنون مورد بحث ماست، دال‌ها رها و بی منتها هستند، خصوصا در نقاشی معاصر، پیشرو و آوانگارد که ژازه نیز از طرفداران آن بوده است. خط‌ها و رنگ‌ها اگر "دال"های تابلو نقاشی پیش روی ما باشند، برای هیچ کدام نمی‌توانیم مدلول متقن و محکمی متصور شویم و همین مسئله است که نقاشی را به هنری ناب بدل کرده است. ژازه این را خوب می‌فهمد و سعی کرده است در "اجق و وجق" دال‌ها را از مدلول خالی کند، هر چند بی اطلاع از محدودیت‌های زبانیِ مسئله زبان که چه بخواهد چه نخواهد به نحوی اسیر آن خواهد شد.

اجق وجق

فارغ از برآیند اثر ژازه طباطبایی، ذهنیت آوانگارد شاعر در "اجق و وجق" ستودنی است. او درک درستی از هنر دارد، و از همین روی تعهد تحسین برانگیز و وفادارانه‌ای به هنر، متن ادبی و خود شعر. این مسئله زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که به تاریخ انتشار دفتر شعر "اجق و وجق" توجه کنیم، و همین طور به مسئله تعهد‌های اجتماعی  یا سیاسی شاعران و نویسندگانِ وقت که البته تا حدودی  بنا به شرایط زمانه از آن ناگزیر بودند، و هر که به سیاق خاص خودش آن را بروز می‌داد.

بخشی از یک گفت و گو

مجتبا پورمحسن سال 86 با ژازه طباطبایی گفت و گویی کرد. این گفت و گو به دلیل انتشار دو مجموعه شعر ژازه یعنی "ابلق" و "اجق‌ و وجق" بود در اواخر دهه 40 شمسی.

آقای‌ طباطبایی‌ قبل‌ از انقلاب‌ دو تا کتاب‌ از شما منتشر شد به‌ نام‌های‌ ابلق‌ و اجق‌ و وجق‌ که‌ دو تا مجموعه‌ شعر بود. آن‌ کتابها در آن‌ سالها خیلی‌ سر و صدا برپا کرد الان‌ که‌ به‌ آن‌ کتابها نگاه‌ می‌کنید نظرتان‌ راجع‌ به‌ آن‌ شعرها چیست؟

به‌ گذشته‌ من‌ دیگر هیچ‌ وقت‌ فکر نمی‌کنم. شما چه‌ فکر می‌کنید؟

من‌ می‌خواستم‌ نظر شما را بدانم.

بدانید که‌ چه‌ بشود؟

ببینم‌ انتشار آن‌ شعرها چه‌ تاثیری‌ در شعر معاصر ایران‌ داشته؟

این‌ را شما باید بفرمایید من‌ نباید بگویم.

چه‌ شد که‌ دیگر به‌ شعر ادامه‌ ندادید آقای‌ طباطبایی؟

من‌ همیشه‌ کارم‌ را انجام‌ می‌دهم.

چرا پس‌ از شما خبری‌ نیست؟

برای‌ اینکه‌ من‌ حقه‌باز نیستم‌ مثل‌ دیگران‌ که‌ همیشه‌ حرف‌ بزنم‌.

کارهایتان‌ را منتشر نمی‌کنید؟

چه‌ احتیاجی‌ است‌. شرایط‌ جوری‌ نیست‌ که‌ آدم‌ شعر بگوید.

چرا؟

از شما می‌پرسم‌ چرا؟

یعنی‌ شرایط‌ جامعه‌ طوری‌ نیست‌ که‌ شعر بگویید؟

هستش؟

برای‌ شعر گفتن‌ یا انتشارش؟

برای‌ زندگی‌، شعر گفتن‌ و انتشارش‌ و فکر کردن‌ و هر چیز دیگر.

چرا اینقدر ناامید هستید آقای‌ طباطبایی؟

من‌ خیلی‌ امیدوارم. امیدوارم‌ که‌ این‌ زندگی‌ درست‌ شود.

ژازه طباطبایی

جریانات‌ شعر را در سالهای‌ گذشته‌ هم‌ دنبال‌ کردید؟

یک‌ کارهایی‌ می‌کنیم دیگر.

نظرتان‌ راجع‌ به‌ این‌ اتفاقات‌ چیست؟

من‌ نظری‌ ندارم‌ .چه‌ لزومی‌ دارد آدم‌ حرف‌ بزند؟ چه‌ بگوید؟ بیخودی‌ حرف‌ بزند؟

آن‌ موقع‌ که‌ کتاب‌ اجق‌ و وجق‌ در آمده‌ بود

آن‌ موقع‌ خیلی‌ مدرن‌ بود حالا دیگر خیلی‌ گذشته‌ از آن‌ زمانها.

آن‌ موقع‌ خیلی‌ بیشتر حرف‌ می‌زدید؟

حرف‌ نمی‌زدم‌، عمل‌ می‌کردم، حالا هم‌ عمل‌ می‌کنم.

تاریخ‌ ادبیات‌ را نگاه‌ می‌کردم‌ آن‌ دو تا کتاب‌ شما را می‌دیدم‌ خیلی‌ تعجب‌ می‌کردم‌ که‌ آن‌ سالها شاعری‌ یک‌ چنین‌ شعرهایی‌ گفته‌ و الان‌ ما داریم‌ دوباره‌ همانها را یک‌ جورهای‌ دیگری‌ تجربه‌ می‌کنیم‌ به‌ عنوان‌ کارهای‌ نو.

برای‌ اینکه‌ آن‌ زمان‌ می‌خواستند و زمان‌، زمانی‌ بود که‌ حرکت‌ وجود داشت، حالا شعر حرکت‌ ندارد چه‌ چیز دارند می‌گویند؟ آشغال‌ می‌گویند و تکرار مکررات‌ می‌کنند و نشخوار می‌کنند.

شما به‌ این‌ دلیل‌ شعر نمی‌گویید چون‌ شعر خریدار و مخاطب‌ ندارد؟

خب، برای‌ چه‌ باید آدم‌ کاری‌ انجام‌ دهد که‌ معنی‌ نداشته‌ باشد.

من‌ انتظار داشتم‌ ژازه‌ طباطبایی‌ که‌ در آن‌ سالها آن‌ شعرها را می‌نوشت‌ در این‌ سالهایی‌ که‌ …حالا هم‌ بنشیند بنویسد.حالا هم‌ بنشینید مدرن‌تر از آن‌ بنویسید.

خب‌ بعد چه، بخندید؟

چرا بخندیم‌؟ مگر آن‌ موقع‌ خندیدند؟

نه، حالا می‌خندند، می‌گویند چه‌ آدمهایی، چقدر وقت‌ تلف‌ کردند، الان‌ شما خودتان‌ دارید به‌ من‌ می‌گویید.

اجق وجق 3

 

مجتبا هوشیار محبوب/ایران آرت