سرویس تجسمی هنرآنلاین:"ضیافت ژازه"، عنوان پرفورمنسی از محسن حسینی است که در اختتامیه نمایشگاه آثار نقاشی و مجسمه این هنرمند نامی معاصر ایران در روزهای جمعه ۱۰ و شنبه ۱۱ دی در گالری شهریور با حضور علاقه‌مندان برگزار شد.

محسن حسینی در این پرفورمنس به هنر ژازه تباتبایی می پردازد؛ هنری مدرن و ماندگار که میراث ملی است، اما آن‌طور که بایدوشاید دیده و از آن بهره‌وری نمی‌شود.

محسن حسینی که دانش‌آموخته تئاتر، درام و ارتباطات از دانشگاه یوستوس لیبیک گیسن آلمان است، این‌بار شیفتگی‌اش را نسبت به آثار نقاشی و مجسمه‌های ژازه تباتبایی، در پارتیتوری از مولتی‌مدیا، رقص یا خطابه نمایشی (Lecture performance) به نمایش گذاشت. حسینی، میهمانان شرکت‌کننده در این ضیافت را به مشارکت و هم‌نوازی و هم بازی شدن در این پرفورمنس دعوت می‌کرد، زیرا به گفتار بی‌بدیل ژازه تباتبایی در حیطه هنر پرفورمنس، یعنی رویداد، رخدادهای ناگهانی و به‌عبارتی هنرِ ناگهانی معتقد است.

در اولین بخش از آغاز پرفورمنس، او روی میز و در میان چهار مجسمه آهنین به اجرای نمایش پرداخت که این نمایش توأم با اشعاری بود که بازیگری آنها را دکلمه می‌کرد. هدف ارائه فیگورهایی است که در مجسمه‌ها نمایان است و به‌نوعی در این همسویی و هماهنگی با اشیا انگار روح دوباره‌ای در فضا متجلی می‌شود که هدف جان‌بخشی به مجسمه‌هایی است که درواقع ریشه در روح ژازه داشته‌اند.

4

این هم‌اکنونی رقص و مجسمه است که تخیل تماشاگران را به بازی می‌گیرد که تا کجا می‌شود رؤیایی را گسترانید و به این آدم‌های منعکس در مجسمه‌ها زندگی بخشید. به‌هرتقدیر نگاه مجسمه‌ساز و هنرمند است که برگرفته از ذات حقیقی زندگی است و این بازآفرینی و بازتولید برای خروج از شیء‌وارگی مجسمه و تبدیل آن به عنصری زنده و پویاست که در مسیری واژگون از مجسمه موجود در نمایشگاه پروبال می‌گیرد تا در زندگی حقیقی و در میان کوچه و بازار در اذهان عموم تماشاگران به صورت حی و زنده تحرک دوباره خود را آغاز کند.

 حسینی در بخش دوم در انتهای گالری در میان موسیقی و ویدئویی از نقاشی‌های ژازه قطعه‌ای دیگر از این رقص غریب را به تماشا می‌گذارد. این‌بار فیگورها برجسته‌تر و خشک‌تر از قبل به نظر می‌رسند و هنرمند عرق‌ریزان روح را به رقص درمی‌آورد که ما متوجه آفرینشی غریب باشیم.

 اینکه مجموعه‌ای از آثار ژازه بسترساز و سرچشمه رقص شده‌اند، هیچ بعید نیست و محسن حسینی می‌خواهد خود را با این فیگورها عجین کند، و حتی دکلمه‌های خوانده شده در فضا نیز چنین لحنی را دارند و درکل حس و حالت رقصنده نیز همین پویایی و جان‌بخشی به مجسمه‌ها را تداعی می‌کند.

 

2

 

انگار این مسیر واژگون، ما را در یکتایی تن هنرمند و جهان و هستی بیدار می‌کند. این آگاهی‌بخشی ریشه در ناخودآگاه جمعی دارد و از این تحرک دوسویه، انسان معنای ابدی می‌یابد و همیشگی‌بودنش به اعتبار سخن موجز ویلیام شکسپیر در رهیافت "بودن یا نبودن" معنای ژرفی را دربر خواهد گرفت. این قطعه گاهی به درازای نمایشگاه و رفتن به پس‌وپیش دالان‌ها گسترش می‌یابد. همچنین در لابه‌لای مجسمه‌ها دوبار با حضور نیلوفر یکرنگی و مرجان صادقی و دکلمه‌خوانی‌هایشان تأکید بر دو تندیس شد که انگار حضور شهودی‌شان در اینجا عینیت یافته است.

درواقع موسیقی پرنده در قفس، اثر جان کیج، هنرمند آوانگارد است که می‌تواند در این جان‌بخشی به این تندیس‌ها نقش‌آفرینی و رقص حسینی را پویاتر از آنچه باید در مقابل دیدگان برجسته کند. البته که حسینی درباره هنر مدرن و فوق‌مدرن توضیحات اجمالی را ارائه می‌کند و خطابه‌هایش یادآور آن چیزی است که از زمانه افلاطون تاکنون همیشه در رسمیت‌یافتن محیط‌ها و پدیده‌ها نقش داشته است.

 در خطابه دوم، او درباره ژازه می‌گوید اینکه در میان زباله‌های صنعتی به دنبال بریده‌هایی از اشیا بوده که بتواند از چیدمان پازل‌گونه اینها تندیس‌ها و مجسمه‌هایش را بیافریند و زیباتر اینکه او به تماشاگر این اجازه را می‌داده که در چیده‌شدن برخی از قطعات مؤثر باشد و به انتخاب خودش تا حد ممکن فیگور دلخواهش را بر تن آنها تحمیل کند؛ یعنی دست بر تندیس بکشد و در لمس آنها احساس زنده‌اش را به اشیا ببخشد و این همان جان‌بخشی است که در پرفورمنس هم بر آن تأکید شده است.

 

3

 

 گروه موسیقی آزاد شامل مانی غلامی، امیر هیوند، حمیدرضا نورایی و کاوه سجادی می‌شدند که در تلطیف فضا نیز حضورشان به چشم می‌آمد.

همچنین مولتی‌مدیا که با آثاری از ژازه از وحید مهدیزاده و محسن حسینی صورت گرفته بود، در توجه عینی‌تر نقش داشتند. در این پرفورمنس، بریده‌ای از دو فیلم خسرو سینایی "شرح حال" (١٣٤٧) و "کوچه پاییز" (١٣٧٥)پخش شد.