سرویس استان‌های هنرآنلاین: انجمن فیلم کوتاه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس در ادامه برنامه نمایش هفتگی فیلم های بلند داستانی، کوتاه و مستند مطرح ایران و جهان، چهارشنبه ١٧ آذر، فیلم "سفید "، دومین سه گانه فیلمساز مطرح دنیا (کریستوف کیشلوفسکی ) را نمایش می دهد.

دو هفته قبل فیلم "آبی" از اولین، سه گانه این فیلمساز مطرح نمایش داده شده و بعد از نمایش فیلم جلسه نقد و بررسی پیرامون بخشی از دوره فیلمسازی ( کیشلوفسکی ) برگزار می شود. این برنامه چهارشنبه١٧ آذر، ساعت ١٨ در سینما غزل تالار حافظ فرهنگ و ارشاد فارس، برگزار می شود و ورود برای تمامی علاقمندان آزاد می باشد.

در سراسر این فیلم، اتفاقاتی کوچک یا بزرگ می­بینیم که همگی به نوعی در زندگی و تصمیم­گیری­های افراد تأثیر به سزایی دارد. گویی کیشلوفسکی به اتفاق اعتقادی ندارد، یک سری اتفاقات کوچک سرچشمه یک سری اتفاقات بزرگ میشوند و مسیر داستان رو رقم میزنند.در تمامی سکانس های سه گانه، از سه رنگ به وفور استفاده می­شود، ولی بیشترین تأکید کارگردان در هر فیلم بر رنگی است که با نام فیلم مرتبط است. به عنوان مثال پس از تصادف در فیلم آبی به رنگ توپ کودک که از ماشین به بیرون می افتد توجه کنید، همچنین رنگ ساک­های دزدیده شده در این فیلم نمونه ای دیگر است.

 یکی از موارد دیگر فیلم­های او علت و معلولیت است، همچنین سیستم پاداش و جزا در آثار کیشلوفسکی به وفور یافت شده و قابل انکار نیست. در این فیلم کیشلوفسکی، حسابی در برابر داستان پردازی تسلیم شده و پرچم سفید اش را بالا برده تا همگان آن را ببینند. فیلم درباره تبعیض، عشق و شور زندگی است که با عناصر و مایه های مورد علاقه کیشلوفسکی؛ یعنی، انزوا و تنهایی همراه شده است.

استاد فقید سینما، در مورد این فیلم تصمیم گرفته کمی بیشتر به داستان پردازی بها بدهد. شاید خود او هم می دانست این تغییر رویکرد با توجه به مضمون فیلم لازم است. خلاصه اینکه سفید نسبت به فیلم آبی، داستانگوتر است. پرداخت تصویری، که از خصیصه های مهم آثار کیشلوفسکی محسوب می شود، در فیلم سفید هم رعایت شده و مفاهــیم را فقط نشان می­دهد. حرکات نرم و آرام دوربین، همچنان استعاره­ها و نشانه­های مخصوص به او را به طرز باشکوهی به نمایش می­گذارند.

قهرمان فیلم دوم، برخلاف فیلم قبلی و بعدی، یک مرد است. مـــردی لهستانی با چهره ای روشن و دلنشین. مردی که با تدبیری از روی هوشمنـدی خودش را ثابـــت می کند. مردی که مجبور بود نیست شود تا هست شود. سفید، داستان زندگی یک آرایشگر لهستانی، کارول کارول است. او در فرانسه زندگی می­کند و با دومینیک ازدواج کرده ولی به دلایلی دومینیک می خواهد از او جدا شود. اکثر منتقدان این فیلم را ضعیف ترین فیلم سه گانه او معرفی می کنند و تنها از آن با عنوان یک کمدی سیاه نام می برند. موسیقی جاودانه، روح انگیز و دلنشین که به شکل عجیبی روی تصاویر فیلم ها می نشیند و اجازه می دهد گوش آدمی در کنار چشمان از ضیافت زیبایی بهره ای تام ببرند.

در جایی از فیلم، قهرمان داستان برای کشتن مردی به یکی از قسمت های متروک قطار زیرزمینی می رود. در این صحنه، کیشلوفسکی آشکارا زندگی و حیات را می­ستاید. جایی که از طریق انکار زندگی، به ارزش آن پی می برد. خود کیشلوفسکی می گوید:" تحقیر موضوع اصلی فیلم است. مردم با هم برابر نیستند و نمی خواهند که باشند." کیشلوفسکی میگوید: " ما مفهوم "برابری" را اینطور میفهمیم که همه میخواهیم برابر باشیم اما فکر میکنم این مطلقاُ نادرست است. فکر نمیکنم کسی واقعا بخواهد برابر باشد. هر کس میخواهد "برابرتر  " باشد."

وی اﯾﻦ ﺳﻪﮔﺎﻧﻪ را ﺑﻪ درﺧﻮاﺳﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎﯾﯽ ﻓﺮاﻧﺴﻪ و ﺑﻪ ﭘﺎﺳﺪاﺷﺖ اﻧﻘﻼب آن ﮐﺸﻮر ﺳﺎﺧﺖ؛ ﺑﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ و اﻣﻮر ﻓﻨﯽ ﻓﺮاﻧﺴﻪ و ﻓﯿﻠمنامهﻧﻮﯾﺲ، آهنگساز و اﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎزﯾﮕﺮان لهستانی. ﺷﻌﺎر ﻣﻌﺮوف اﻧﻘﻼب ﻓﺮاﻧﺴﻪ "آزادی، ﺑﺮاﺑﺮی و ﺑﺮادری" ﺑﻮد، ﺷﻌﺎری ﮐﻪ در ﺳﻪ رﻧﮓ ﭘﺮﭼﻢ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر اﻧﻌﮑﺎس ﯾﺎﻓﺖ و ﮐﺮیستوف ﮐﯿﺸﻠوفسکی هم ﺳﻪﮔﺎﻧﻪ ﺧﻮد را ﺑﺮ اﺳﺎس آن ﺳﺎﺧﺖ.

 از ﻣﻨﻈﺮ اﯾﺪه آﻟﯿﺴﺘﯽ، ﺑﺮاﺑﺮی همچون آزادی ﺗﺤﻘﻖﭘﺬﯾﺮ اﺳﺖ اﻣﺎ در ﻋﺎﻟﻢ اﻣﮑﺎن ﻧﻪ آزادی و ﻧﻪ ﺑﺮاﺑﺮی اﻣﮑﺎنﭘﺬﯾﺮ ﻧﯿﺴﺖ زﯾﺮا هیچ دو اﻧﺴﺎﻧﯽ از ظﺮﻓﯿت ها، ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ها و ﺷﺮاﯾﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺮﺧﻮردار ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ. دروﻧﻤﺎﯾﻪ اﺻﻠﯽ "ﺳﻔﯿﺪ" هم همین ﻣﻮﺿﻮع اﺳﺖ.

ﮐﯿﺸﻠﻮﻓﺴﮑﯽ از درون ﯾﮏ ﺟﺎﻣﻌﻪ آرﻣﺎﻧﮕﺮا ﺑﯿﺮون آﻣﺪه اﺳﺖ اﻣﺎ در ﻓﯿﻠﻢ هایش ﻋﻤﻼ ﺑﻪ ﻣﻨﺘﻘﺪ جهان اﯾﺪه آﻟﯿﺴﺘﯽ و ﺑﻨﯿﺎدیﺗﺮﯾﻦ مفهوم آن ﯾﻌﻨﯽ اﻧﻘﻼب، ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪ. ﻓﯿﻠﻢ "ﺳﻔﯿﺪ" ﻧﻘﺪی اﺳﺖ ﺑﯽرﺣﻤﺎﻧﻪ و هنرمندانه از ﻓﻠﺴﻔﻪ و مفهوم "ﺑﺮاﺑﺮی". "ﮐﺎرول" ﺟﻮان ﮐﻪ ﺑﻌﺪ از ﻓﺮوﭘﺎﺷﯽ ﻧﻈﺎم ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺘﯽ از لهستان ﻓﺮار کرده است، ﺑﻪ اﻣﯿﺪ زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮاﺑﺮاﻧﻪ ﺑﻪ ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﻣﯽآﯾﺪ ﺗﺎ در آﻧﺠﺎ زﻧﺪﮔﯽ ﻧﻮیی ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ واﻗﻌﯿﺖ ﺑﻨﺎ ﮐﻨﺪ، ﺑﻪ ﮐﺎر آراﯾﺸﮕﺮی روی آورده ازدواج ﻣﯽﮐﻨﺪ اﻣﺎ ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺗﯽ همسرش ﺑﺎ ﺗﻘﺎﺿﺎی طﻼق، او را از ﺗﻤﺎم هستی ﺳﺎﻗﻂ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﮐﺎرول ﮐﻪ ﺷﻐﻞ، هویت و ﻋﺸﻖ ﺧﻮد را از دﺳﺖ داده، ﺑﺪون آﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﺑﺮاﺑﺮی دﺳﺖﯾﺎﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﭼﻤﺪان در ﺧﯿﺎﺑﺎن رها ﻣﯽﺷﻮد و اﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ مفهوم ﺑﺮاﺑﺮی در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪرن ﺑﻪ ﯾﮑﺒﺎره ﻓﺮو ﻣﯽﭘﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺖ ﺧﻮدش، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ اراده دﯾﮕﺮان.

تم سفید درباره تساوی‏ است و این تساوی در تصمیم جدی کارول برای این‏ که بیش از هرکس دیگر به این تساوی برسد، منعکس است.