سرویس موسیقی هنرآنلاین: بهاره فیاضی، نوازنده تار متولد آبان 1358 است. او که فراگیری موسیقی را از هشت سالگی آغاز کرده است نزد اساتید معتبری همچون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، ارشد طهماسبی، داریوش طلایی و... آموزش دیده و کارشناس ارشد موسیقی است.

فیاضی یکی از 4 نوازنده‌ای بود که در آلبوم "معرفی هنرمندان جوان" حضور داشت. این آلبوم که سال 1380 زیر نظر حسین علیزاده منتشر شد به معرفی تارنوازان جوانی پرداخت که به نظر می‌رسید آینده‌ای موفق داشته باشند. فیاضی سابقه 20 سال تدریس در آموزشگاه آزاد و هنرستان موسیقی دارد و نخستین آلبوم تک‌نوازی تار او با نام "روشنا" مهرماه سال 94 توسط نشر ماهور منتشر شد. گفت و گوی هنرآنلاین را با این نوازنده و مدرس جوان بخوانید.

با توجه به اینکه موسیقی را از دوره کودکی آغاز کردید، نحوه انتخاب ساز شما و جذب شدن به موسیقی ایرانی چگونه بود؟

پدر من خواننده است  و سالیان سال سابقه تدریس دارد، بنابراین در خانواده با موسیقی آشنا شدم. اما زمانی که موسیقی را آغاز کردم فضا کاملا متفاوت بود و آموزشگاه موسیقی به شکل امروزی وجود نداشت و با محدودیت‌های زیادی مواجه بودیم. پدرم مرا به آموزشگاه آقای بهارلو برد که سازهای سه تار و ویولن آنجا وجود داشت و از من پرسید کدام را دوست داری. من هم بدون اینکه شناختی داشته باشم سه‌تار را انتخاب کردم و 4 سال سه‌تار زدم اما بعد از آن هدف اصلی من ساز تار شد و از 12سالگی نواختن تار را شروع کردم که بعدا به ساز اصلی من تبدیل شد.

به نظر شما اصولا چه سنی برای شروع موسیقی مناسب است و انتخاب ساز برای کودک بر چه اساسی باید انجام شود؟

 من برای شروع موسیقی زیر 7 سال را پیشنهاد نمی‌کنم، چون بچه نمی‌تواند با ساز ارتباط راحتی برقرار کند و هنوز خودش را نشناخته است، اما بعد از 7 سالگی می‌تواند با اطمینان بیشتری ساز مورد علاقه خود را انتخاب کند و به آموختن بپردازد. امروزه عده‌ای از کودکان 4-5 ساله کلاس‌های ارف را می‌گذرانند و آشنایی کلی با موسیقی پیدا می‌کنند، برای انتخاب ساز بهتر است بعد از پایان این کلاس‌ها کودک را به آموزشگاه موسیقی برده و در کلاس سازهای مختلف نشاند تا کودک با سازها آشنا شود و ببیند کدام ساز را دوست دارد و اصلا گرایش او به موسیقی کلاسیک یا ایرانی است. در عین حال جثه بچه و انگشت‌های او هم برای انتخاب ساز مهم است. در هنرستان موسیقی هم از کلاس هفتم بچه‌ها را گزینش می‌کنند و با توجه به اندام، علاقه‌مندی‌های کودک و پیشینه خانوادگی، ساز او را انتخاب می‌کنند، به عنوان مثال برای انتخاب ساز نی به فرم دندان‌های کودک توجه می‌کنند.

آیا می‌توانیم بگوییم که یادگیری بعضی سازها در سن پایین دشوارتر است و کودک باید ساز راحت‌تری را یاد بگیرد؟

من در میان سازهای تار و سه تار، برای کودکانی که مراجعه می‌کنند به جثه آن‌ها توجه می‌کنم و اگر احساس کنم تار را راحت به دست نمی‌گیرند توصیه می‌کنم با سه‌تار شروع کنند، اما بچه‌هایی که جثه مناسبی داشته باشند از ابتدا با تار شروع می‌کنند. در بیشتر سازها مشکلی برای کودکان وجود ندارد و فقط باید ساز یک دوم که نصف اندازه اصلی است برای آنها تهیه کنند. اما سازهایی مثل عود وکمانچه به دلیل اینکه پرده‌بندی دست چپ ندارند و خیلی سخت می‌توان صدای آنها را درآورد، ممکن است بچه را خسته کند. بنابراین فکر می‌کنم بهتر است این سازها را از سن کمی بالاتر شروع کرد.

بچه‌ای که در هفت سالگی شروع به آموزش می‌کند و کسی که در بزرگسالی شروع می‌کند درس‌های یکسانی را آموزش می‌بینند؟

متاسفانه ما رپرتوار درستی برای آموزش به کودکان نداریم و همان درس‌های جدی و خشکی که به بزرگسالان آموزش داده می‌شود را به کودکان هم تدریس می‌کنیم. در حالی که باید کمی بازی و سرگرمی هم در آموزش بچه‌ها باشد. من فکر می‌کنم ابتدا باید روحیه بچه را بشناسیم و با حوصله بیشتری جلو برویم. بعضی از بچه ها شخصیت جدی دارند اما بعضی دیگر با سرگرمی و شوخی جلو می‌روند. ما مجبوریم همان کتاب‌های هنرستان و ردیف و... را به کودکان درس بدهیم در حالی که باید قطعاتی ویژه کودکان ساخته شود که برای آنها مناسب باشد.

بهاره فیاضی

باتوجه به اینکه سال‌هاست مدرسین نیاز به این تغییر روش آموزش را برای بچه‌ها احساس می‌کنند چرا هیچ اقدامی در این زمینه صورت نمی‌گیرد؟

 فکر می‌کنم یکی از دلایل این است که موزیسین‌ها کنار هم نمی‌نشینند تا راجع به مسائل و مشکلات مختلف با هم صحبت کنند. هنرمندان آنقدر درگیر مشکلات خود برای ارائه آثارشان هستند که دیگر وقت و حوصله‌ای برای این کار ندارند. با وجود این فکر می‌کنم هنوز دیر نشده و هنرمندان باید این کار را انجام دهند. بهتر است تا نسلی مانند آقای علیزاده در کنار ما هستند و می‌توانیم از حضورشان استفاده کنیم، هنرمندان دور هم بنشینند و بعضی نکات را در موسیقی برای همیشه سر و سامان بدهند.

مشکلات زیادی در زمینه آموزش موسیقی وجود دارد مانند اینکه هنوز یک برنامه مدون برای تدریس نداریم، معلم‌ها به شیوه‌های متفاوت تدریس می‌کنند که باعث سردرگمی هنرجو می‌شود، حتی علامت‌های مختلف در کتاب‌های آموزشی ما متفاوت هستند و.... بنابراین موزیسین‌ها باید بدون در نظر گرفتن اختلاف سلیقه و نظرخود وارد بحث شوند تا از مسائل ریز تا موضوع‌های بزرگتر را سر و سامان بدهند. در حال حاضر کتاب‌های هنرستان قدیمی است و اشکالاتی دارد اما چون سال‌ها درس داده شده و نتیجه داده است همچنان از همان استفاده می‌کنیم.

بهاره فیاضی

این اختلاف در شیوه تدریس شامل آموزش گوشی و آموزش با نت هم می‌شود؟

بخش بزرگی از عمر من در مکتب‌خانه میرزا عبدالله و نزد استاد لطفی گذشت و 5 سال هم زیر نظر ایشان در آنجا تدریس کردم. ایشان می‌گفتند در مکتب خانه سیستم آموزش بدون نت است و فقط باید گوشی یاد بدهید. درکلاس آقای لطفی اجازه ضبط درس‌ها را هم نداشتیم و در زمان نیم ساعته کلاس باید درس را حفظ می‌کردیم. این موضوع برای شاگرد ترس ایجاد می‌کرد که ممکن است همه چیز را فراموش کند. اما درکلاس‌های طولانی‌تر بچه‌ها گروهی کار می‌کنند و به خلاقیت دعوت می‌شوند.

آقای علیزاده هم گوشی آموزش می‌دهند، اما می‌گویند اگر یکی دو نت را فراموش کردی مشکلی نیست و چیزی از خودت اضافه کن. بنابراین شاگرد به چالش کشیده می‌شود تا چیزی را به درس خود اضافه کند. به نظر من این شیوه در کلاس‌های گروهی و طولانی نتیجه می‌دهد و باعث خلاقیت می‌شود. من در این کلاس‌ها شیوه آموزش گوشی را یاد گرفتم و بعد آن را با شیوه آموزش با نت ترکیب کردم تا در تدریس خود استفاده کنم. به نظر من روش‌های نت وگوشی هیچ کدام به تنهایی کامل نیستند و باید در کنارهم جلو بروند. بنابراین با هنرجویان ابتدا گوشی کار می‌کنم و بعد به سراغ نت می‌رویم.

به موضوع خلاقیت در موسیقی اشاره کردید. در بسیاری از موارد می‌بینیم که هنرجو پس از سال‌ها نواختن ساز نمی‌تواند بدون کتاب خود چیزی بنوازد. به نظر من بخشی از این موضوع به شیوه آموزش معلم برمی‌گردد که در کلاس فقط به کتاب پابند است و از هنرجو نمی‌خواهد چیزی از خودش ارائه دهد.

چندی پیش سمیناری برگزار شد به نام خلاقیت در موسیقی که آقای علیزاده دبیر آن بودند. ایشان پایه‌ای را می نواختند و به بچه‌ها می‌گفتند آن را تکرار کرده و بعد چیزی به آن اضافه کنند. پس از آن همه کسانی که از سمینار خارج می‌شدند به این فکر می‌کردند که ببینیم خودمان چه می‌توانیم بزنیم. حتی در تمریناتی که درگروه شیدا با آقای لطفی داشتیم ایشان زمانی را در نظر می‌گرفتند که بداهه بزنیم و در جریان این کار آن‌قدر ‌در اتفاقات خوب می‌افتاد که کلی چیز یاد می‌گرفتیم. این موضوع به سلیقه و ذوق معلم بستگی دارد اما در نهایت خلاقیت را نمی‌شود یاد داد. در واقع بخشی از آن به آموزش و بخشی به ذات شخص برمی‌گردد.

تجربه‌ای که خودم به آن رسیدم این است که نسل جدید همه چیز را حاضر و آماده می‌خواهند. من نزد معلمین طراز اول کشور آموزش دیدم، اما اینطور نبود که لقمه آماده را به ما بدهند. سخت‌گیری‌های آن‌ها باعث شد دقت کردن را یاد بگیرم، اما الان شاگرد من به کلاس می‌آید و می بینم تمام مضراب‌ها را طور دیگری زده و وقتی به او اعتراض می‌کنم می‌گوید خوب چه فرقی می‌کند! من کار تمام استادان تار را تقلید می‌کردم و آن‌قدر کاست‌های موسیقی را زیر و رو می‌کردم که گاهی نوارها پاره می‌شد، اما الان هنرجو حوصله این کارها را ندارد و می‌خواهد همه چیز را آماده در اختیار او بگذاریم. به نظر من دو اصلی که در نوازندگی اهمیت زیادی دارد و به کار نوازنده می‌آید بداهه نوازی و جواب آواز دادن است که هر دوی آنها را با گوش کردن آلبومها  و کپی کردن آثار اساتید می‌توان یاد گرفت.

بهاره فیاضی

با توجه به اینکه شیوه آموزشی مشخصی در آموزشگاه‌های آزاد وجود ندارد بارها دیده ایم هنرجویی که سال‌ها در یک آموزشگاه دوره دیده است وقتی به آموزشگاه دیگری مراجعه می‌کند به او می‌گویند باید از صفر شروع کند. چه چیزی باعث شده مدرسینی که در نسل قبل شاگرد تعداد مشخصی از اساتید بودند حالا چنین تفاوتی در شیوه آموزش دارند؟

همانطور که گفتید تا چند سال پیش همه مدرسان موسیقی شاگرد اساتید خاصی بودند و آموخته‌های آن‌ها یک دست‌تر بود، اما الان تعداد آموزشگاه‌ها و مدرسان خیلی زیاد شده و هیچ نظارتی روی مدرسین نیست. حتی افرادی هستند که بعد از 4 سال ساز زدن شروع به تدریس می‌کنند. یک زمانی شرط تدریس، فارغ التحصیلی از دانشگاه موسیقی و داشتن کارت تدریس بود، اما الان معلمی را می‌بینیم که خودش هنوز دقیقا نمی‌داند چکار می‌کند و هنوز درحال دوره دیدن است. متاسفانه عده‌ای فکر می‌کنند باید سریع وارد بازار کار شوند و از تدریس پول درآورند اما به این فکر نمی‌کنند که در حال تربیت کردن یک نسل هستند.

یکی از معضلات ما این است که رشته‌ای به نام پداگوژی (شیوه‌های نوین تدریس) نداریم و به همین دلیل هرکسی که ساز یاد گرفت شروع به تدریس می‌کند. در حالی که یک معلم اول از همه باید روانشناسی شاگردش را بلد باشد و بداند شاگرد از ساز زدن دنبال چیست، چه توانایی دارد، چقدر فرصت تمرین دارد و.... . البته ناگفته نماند که این ضعف همیشه از سوی معلم نیست و شاگردانی هم وجود دارند که به حرف معلم توجه نمی‌کنند و تلاش نمی‌کنند. بنابراین ضعف آنها را نباید به حساب آموزش غلطشان گذاشت.

به نظر شما فعالیت در یک گروه برای نوازنده چه فوایدی دارد و نقش سرپرست گروه را در این مسئله چگونه می‌بینید؟

من حضور زیادی در گروه‌های موسیقی نداشتم و درواقع کم کار بوده‌ام چون امروزه گروه‌های زیادی تشکیل می‌شوند، اما فعالیت آن‌ها طوری نیست که نوازنده از حضور در آن گروه چیزی یاد بگیرد. به نظرمن نوازنده‌ای که قصد دارد وارد یک گروه شود باید ببیند آن گروه چه چیزی به او یاد می‌دهد و چه تجربه‌ای را می‌تواند کسب کند، وگرنه هر گروهی ارزش این را ندارد که در آن ساز بزنید چون با گروه نواز شدن دیگر نمی‌توانید به ساز خودتان برسید.

یکی از گروه‌هایی که من حدود ده سال در آن ساز زدم گروه سپهر هست که گروهی از هنرجویان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی در آن شروع به کارکردند. آقای کیانی که مدیرگروه ما بودند از هرساز ایرانی یک نوازنده را انتخاب کردند تا به همراه معلم‌ها به ضبط و تولید آثار مختلف بپردازند. کار این گروه بر اساس موسیقی بدون کلام بود و کنسرت‌های بسیاری برگزار کردیم و سه آلبوم به نام "ماهان"، "پیروزان" و "سپهرخانی" را منتشر کردیم. ویژگی خاص گروه این بود که سرپرست نداشتیم و گروه را با همفکری یکدیگر اداره می‌کردیم. یکی دیگر از گروه‌هایی که در آن فعالیت کردم گروه شیدا به سرپرستی آقای لطفی بود که نکات بسیار زیادی از ایشان یاد گرفتم. آقای لطفی درگروه شیدا می‌گفتند شما یک عده تک نواز هستید که دراین گروه نشستید. یعنی همه افراد گروه باید این توانایی را داشته باشند که اجرا را پیش ببرند تا در صورتی که برای یک نوازنده مشکلی پیش آمد در اجرا خللی ایجاد نشود.

بهاره فیاضی

گروه دیگری که در آن فعالیت می‌کنم گروه نوبهار است که خودم سرپرست آن هستم و پدرم خواننده گروه است. من فقط در همین سه گروه کار کردم و بیشتر سعی کردم استقلالم را حفظ کنم چون تکنوازی را بیشتر از گروه نوازی دوست دارم و در این زمینه خیلی کار کردم.

با توجه به اینکه آلبوم تک‌نوازی تار شما سال گذشته منتشر شد، فکر می‌کنید چرا خانم‌ها در زمینه انتشار آلبوم شخصی و یا آهنگسازی بسیار کم کار هستند؟

بر اساس تجربیات خودم می‌گویم که اعتماد به نفس خانم‌ها خیلی کم است و علاوه بر آن وقتی وارد مسائل زندگی می‌شوند موسیقی را رها می‌کنند. در میان خانمها کسانی‌که موسیقی و هنر در درجه اول زندگیشان باشد و بتوانند آن را با زندگی خانوادگی خود همسو کنند کم هستند و معمولا برای اینکه زندگی مشترکشان خدشه‌دار نشود کار خود را فدا می‌کنند. وگرنه در استعداد و هوش و ظرافت در کار خانم‌ها می‌توانند بالاتر از آقایان باشند و این را بارها در شاگردانم دیده‌ام.

کمی در مورد آلبوم "روشنا" و چگونگی شکل‌گیری آن بگویید.

مدتها بود همه از من می‌پرسیدند چرا آلبوم تک نوازی منتشر نمی‌کنم، اما خیلی وسواس و سختگیری داشتم و دنبال چیزی بودم که خودم آن را قبول داشته باشم. سرانجام این آلبوم جمع آوری شد که قطعات ضربی آن ساخته خودم است و قطعات آوازی را بر اساس آنچه از موسیقی ردیف یاد گرفتم و با توجه به دیدی که خودم در این سال‌ها پیدا کردم، در دستگاه نوا و آواز اصفهان نواختم. سعی کردم همه چیزهایی که در مورد جمله‌بندی، سونوریته و... آموخته بودم را در این آلبوم بگنجانم. پس از انتشار هم بازتاب کار در جامعه خوب بود و استادهای زیادی تشویقم کردند. برای کار بعدی هم قصد دارم آهنگ‌هایی را که سال‌ها پیش ساخته بودم و هنوز به نظرم جذاب و قوی هستند اجرا و ضبط کنم.