سرویس تجسمی هنرآنلاین: گالری‌های تهران در جمعه‌ای که گذشت میزبان بیش از 20 نمایشگاه جدید بودند‏. یکی از مهمترین رویدادهای این هفته نمایشگاهی با عنوان "این خانه" با کیوریتوری بهنام کامرانی بود. در کنار این رویداد به سراغ نمایشگاه‌هایی در گالری‌های شیرین، شماره شش ، ایران شهر و طراحان آزاد رفته‌ایم.

تهران از دریچه رنگ‌ها و حسرت‌ها

نقاشی‌های اشلینگ ساره حق شناس راوی یک حسرت نهفته از تهرانی فراموش شده است. حسرتی که در رنگ‌ها نمود کرده است. او با ثبت تصاویر نقاط مختلف تهران در قالب رنگ‌های متنوع به نوعی تصویر آن مناطق در چشم‌انداز خودش را به تصویر کشیده است.

در زیر این لایه‌های رنگین تصاویر فراموش شده و ته مانده‌ای از هر محله تهران به چشم می‌خورد. ته‌مانده ای که در بستر یک حیاط اجتماعی و فرهنگی مورد هجوم قرار گرفته و ردی از خشونت را بر صورت هر کدام از این محله‌ها بر جای گذاشته است.

او با استفاده از تکنیک‌های مختلف برای خلق آثارش به نوعی این خشونت را در فرم هم جاری کرده است. اشلینگ ساره حق‌شناس با استفاده از ابزار مختلف و استفاده از تکنیک‌های متنوع فضای شهری امروز را در بستر خاطرات گذشته‌اش بازنمایی می‌کند.

اگر چه رنگ‌ها ته‌مانده‌ای از تصویر خاطرات گذشته در بستر ذهنی هنرمند هستند که بر روی بوم نقش بسته‌اند اما این رنگ‌ها در پس‌لایه‌های در هم تنیده و در میان سطوح مختلف و غیر یکپارچه تصویر پویایی را در برابر دیدگان مخاطب قرار می‌دهد که ضمن دیدن گذشته و تاریخ هر محله حال و هوا و شرایط امروز هر محله را نیز به تصویر کشیده است. او در حقیقت روایتی مصور از تاریخ تهران را ارائه کرده که در آن ساختمان‌های بتونی جای هر چیز دیگری را گرفته‌اند.

روایت تلخ‌کامی مخاطب و سوژه

مهدی منعم تصویر سیاهی از بازماندگان جنگ را ثبت کرده است. این سیاهی که در فرم هم حامل تلخی نشات گرفته از جنگ است، تصویر به تصویر تکثیر شده است. بیشتر پرتره‌های منعم تصویر زنانی است که جنگ زیبایی‌شان را از آن‌ها گرفته است. این عکس‌ها که بیشترشان سیاه و سفید هستند بی‌واسطه مخاطب را با خشونت عریان جنگ و اثرات آن بر زندگی غیرنظامیان رو در رو می‌کند. این رو در رویی در نگاه نخست چیزی جز برخورد با تصاویر ساده و بی‌آلایش و گاها روزمره این قربانیان نیست.

اما در هر تصویر جزئیات که در بسیاری از این تصاویر همان اشیائ مورد استفاده افراد در زندگی روزمره است در چیدمانی روایت محور مخاطب را به تماشای یک نمایش غیرمتحرک و ایستا دعوت می‌کند که تامل برانگیز و گاهی دلخراش و مشمئز کننده است.

عکس‌های منعم همانند نمایشگاه‌های پیشین این هنرمند به گونه‌ای است که ذهن مخاطب را همراه با خود به درون این تصاویر عاری از زرق و برق می‌کشد و در آن جا داده‌های ساده‌ای را به او می‌دهد که با کمی تامل هولناک و هراس انگیزند. دست‌های قطع شده، چشم‌های نابینا، پاهای ناقص شده و زخم‌های عمیقی که گاها بر روی چهره‌ها نقش بسته، همه و همه داده‌هایی هستند که این تلخ‌کامی را به همراه دارند.

منعم در انتخاب سوژه‌ها و در کنار هم چیدن سوژه‌های هر عکس هوشمندانه عمل کرده است. در بسیاری از این عکس‌ها افرادی از طیف‌ها و سنین مختلف با نواقص و آسیب‌های متنوع، تصویر جامع از رنج حاصل از جنگ را در یک حجم فشرده شده ارایه می‌دهند.

ترسیم پناهگاه و محل جنایت آدمی در چیدمانی واقع گرا

همان‌گونه که بهنام کامرانی در معرفی نمایشگاه "این خانه" آورده آثار حاضر در این نمایشگاه جنبه‌هاى مختلفى از سکونت‌گاه را نشان مى‌دهند. جنبه‌هایى که با رسانه‌هاى مختلف، محملى هستند براى دیدار و اندیشه در موضوع خانه.

در بیشتر آثار این نمایشگاه که در مدیای نقاشی است، هنرمندان سعی در اجرا و ترسیم فضاهای متفاوت از شرایط داخل یک خانه داشتند که در تکنیک‌های مختلف بروز کرده و این تفاوت در برخورد تکنیکی در رسم این تصاویر هم تاثیرگذار بوده است. در بیشتر نقاشی‌ها خانه محل جنایت است تا مامن یا پناهگاه. در این نقاشی‌ها که پا روی مرز واقع‌گرایی دارند گاهی اتفاقی خارق‌العاده در به وجود آمدن فضایی آبستره نقش دارد که میان موضوع و تکنیک در رفت و آمد است.

مجسمه‌ها نیز در کنار عکس‌ها و ویدئوهایی که در این نمایشگاه حاضر اند در ابتدای امر و از لحاظ بصری حامل جنبه منفی خانه مثل محل جنایت و یا جایی برای انباشت ترس‌ها و خراب کاری‌های آدمی است که در شکل آن اجسام بروز کرده و در معرض دید تماشاگر قرار گرفته است.

چیدمان این نمایشگاه که در آن بخشی از یک اتاق پذیرایی فرض گرفته شده همه چیز در مستطیل داخل یک فرش رنگ آرامش دارد و این چیدمان در تضادی با پیرامون و با دیگر آثار حاضر در نمایشگاه به نوعی تلخی برخی دیگر از آثار را خنثی و تعادلی میان مفهوم این آثار به وجود آورده است.

"احضار" آثار گذشتگان برای بازنمایی رویدادهای پیرامون

احضار نقاشی‌های امیر حسین دزفولی است که در دل هفت تابلو یک نقطه مشترک وجود دارد. او سعی کرده با ایستادن در جایگاه گذشتگان و با نگاهی به نقاشی‌های دوره کلاسیک آثار آن‌ها را چه از لحاظ محتوا و چه از لحاظ تکنیکی به درستی مشاهده و جهان امروز را از خلال رابطه‌ها و شباهت‌های تاریخی میان دنیای خود و گذشتگان کشف کند. هر چند آثار به وجود آمده در این نمایشگاه دیگر هیچ شباهتی به کلاسیک‌ها ندارند اما اثری از آن‌ها در میان این نقاشی‌ها ته‌نشین شده است.

این کشف و شهود دزفولی و کنجکاوی‌اش برای درک گذشتگان فضای روایت‌گری را بر آثارش تحمیل کرده است. برای او نگاه کردن به اطراف از ثبت روایتگرانه آن مجزا نیست. گویی نقاش می‌خواهد داستان هر شیء، هر شخصی و هر رویدادی را با ما و با آیندگان به اشتراک بگذارد. کارهای امیرحسین از این طریق خواسته و ناخواسته با آثار هنرمندان روایت‌گر تاریخ پیوند می‌خورد . چنانچه خود نیز مدعی است: "شناخت نقاشی از طریق تاریخ برای او ممکن می‌شود و در حقیقت آثار گذشتگان را جهت بازنمایی رویـدادهای پیرامونش فـراخوانده است."

علیرضا بخشی استوار