سرویس تئاتر هنرآنلاین: "مثل آب برای شکلات" نمایشی درباره عشق و جنگ برگرفته از تاریخ معاصر مکزیک است و در آن می‌توان نسبت‌های درست و نادرستی را در هر جامعه‌ای پیدا کرد. اگر در جامعه‌ای عشق متعالی و رشد یافته باشد، از جنگ و خشونت پرهیز خواهد شد و بر عکس در جامعه‌ای که عشق اتفاق ناچیز و ناگواری باشد حتما جنگ و خشونت به انحای مختلف جایگزین‌اش خواهد بود. بنابراین باید که همواره بر عشق به عنوان امری مترقی و پیشرو تاکید کرد و این عشق در معنای حقیقی‌اش با هوا و هوس مخالف است و همان دوست داشتن راستین است که آدم‌های هر جامعه‌ای را زنجیروار در کنار هم قرار می‌دهد با آنکه آدم‌ها می‌توانند نظرگاه‌های مخالف همدیگر داشته باشند. اما در جامعه بدون عشق آدم‌ها چون دشمنی مقابل هم صف‌آرایی می‌کنند و هدف ویران کردن دیگری است برای آنکه یک نظرگاه حاکم بر جامعه شود و در سرکوب دیگر نظرگاه‌های بکوشد. اما در جامعه آرمانی که نخ تسبیح‌اش عشق است می‌دانیم که انسان‌ها مختلف‌اند و نظرگاه‌های متضادی دارند اما برای هدایت و نظارت درست نیازمند همه این نظرگاه‌هایی هستیم که بشود به شکل ایده‌آل‌تری جامعه را مدیریت کرد.

در نمایش "مثل آب برای شکلات" به زندگی چند نسل در یک آشپزخانه پرداخته می‌شود و عامل اصلی گره خوردن رویدادها یک عشق نافرجام و نگون‌بخت است و این خود دلیلی موجه برای ایجاد انقلاب و شورش در کشور مکزیک است که در وافع در همان برهم خوردن کفه ترازو است که اگر عشق باشد تعادل و برابری هم هست و دیگر جایی برای انقلاب و عوض شدن سیستم حکومتی نیست. این پیش روندگی تا استقرار عشق و حکومت مردم‌سالار پیش خواهد آمد که عشق در فهم دیگری و ترویج و تعمیم آن در فهم دیگران پیش خواهد تاخت. این خود دلیلی برای ایجاد برابری و آزادی است که دو رکن اساسی برای استقرار و تدوام یک سیاست حاکم در هر جامعه‌ای خواهد بود.

بنابراین فراتر از یک آشپزخانه که به خوردن و نظم مادی و تندرستی آدم‌ها تاثیرگذار است؛ در آنجا آدم‌هایی شکل می‌گیرند که فراتر از نیازهای مادی و جنسی به دنبال سیراب شدن نیازهای اساسی‌تر هستند که عشق مهم‌ترین آنها است که در واقع گرانیگاه و مرکز ثقلی برای سروسامان گرفتن آدم‌هایی است که بشود با آن زمانه متعادل‌تری را شکل داد.

عشق امر حقیقی و ضرورت انسانی است و از خانواده و روابط زناشویی شکل می‌گیرد و به این وسیله می‌توان نظم ویژه‌ای را با تعمیم‌پذیری و تکثیر عشق ایجاد کرد. اگر عشق را در درک و فهم و احترام ویژه برای دیگری تعریف بکنیم این خود نشانه کارکردی برای جلوگیری از خودمداری و خودپسندی و خودخواهی و غرور و تکبر است که زمینه‌ساز استبداد و دیکتاتوری است. بنابراین الگوی عشق در خانواده به عنوان بهترین سبک برای زندگی در هر جامعه‌ای است که بشود این گونه در استقرار نظم مردم‌سالارانه که در آن به همدیگر احترام و ارزش قایل می‌شوند و در اینجا رای و نظر گروهی پیش برنده سرنوشت کلی یک جامعه است که در سود و زیانش هم اکثریت تصمیم گرفته و اراده کرده‌اند که چنین باشد.

تلفیق دو سبک

"مثل آب برای شکلات" نمایشی است که در دو سبک تلفیقی رئالیسم جادویی و پسامدرن شکل گرفته است و البته این وابستگی از یک رمان می‌آید که نوشته لورا اسکوئیل از کشور مکزیک است.

به همین دلیل نیز در اجرای نمایش چنین حس و حالتی قابل پیگیری است چون وفاداری به متن بسیار زیاد است؛ هر چند در این اقتباس، ابراهیم پشت کوهی، بر آن است که انطباق فرهنگی صورت بگیرد و از آن محیط جادویی آمریکای لاتین که دچار سنت‌های غلطی نیز هست؛ نقبی وارونه به منطقه هرمزگان زده شود.

عناصر فضاساز در این اجرا که تکیه‌اش بر بیان بدنی است، حضور فعال خلاقی دارد و ما در واقع در حال تماشای اثری پر تحرک و هیجانی هستیم که در آن روح حماسه و تغزل موج می‌زند و این گونه بنابر انگیزه‌های حیاتی است که در این موقعیت وجود دارد. یکی جنگ و انقلاب است که حماسه آفرینانه به دنبال تغییر و تحول بنیادین هستند و دومی عشق است که روح تغزل را بر این فضای هیجان‌زده چیره می‌گرداند و حال و هوای تند و تیزی را بر آن روان می‌گرداند. همچنین در آن خرافه، تعصب کورکورانه و باورهای مذهبی و آیین‌های سنتی نیز وجود دارد و همچنین تکیه بسیاری بر عالم ارواح می‌شود که این خود مبنای جادویی داشته است بنابراین رئالیسم جادویی بر آن حاکم است. همچنین سعی شده است که بنابر روایت‌های نسبی و تو در تو چند نسل از زنان را طرح کنند که این گذر از زمان و نسبیت حاکم بر روابط و روایت‌هاست که چالش دیگری را پیش روی‌مان قرار می‌دهد که به تعبیری درست‌تر بیانگر یک فضای پسامدرن خواهد بود. همان‌طور که مکزیک یک کشور در حال مدرن شدن است و هم اکنون در برزخ سنت و مدرنیته قرار دارد، ایران ما نیز چنین حس و حالتی را دارد تجربه می‌کند و این باز هم از آن حالت‌های شانسی است که قابلیت پذیرش شیوه پسامدرن را در ایران ما منطقی جلوه می‌دهد و در غیر این صورت ادا و اطواری و غیر معمول و غیر عادی به نظر خواهد رسید.

این فضا معرف یک مکان اصلی است که آشپزخانه مامان النا (رویا نونهالی) در آن شناسای بسیاری از روایت‌ها و رویدادهاست و این مرکز ثقلی است برای جهت‌دهی به بسیاری دیگر از آدم‌ها و رویدادهایی که بنابر حضور و هیاهوی‌شان این مکان را به تکاپو برای تغییر وامی‌دارند. این آشپزخانه در خانه باغی در ده است و دیگر مکان‌ها بنا بر حضور آدم‌ها و رویدادها متغییر خواهند بود. برای مثل دکتر جان، می‌آید و تیتا (معصومه بیگی) می‌برد و این یعنی مکان دیگری شکل خواهد گرفت. یا ژنرال گرترود، دختر یاغی این خانواده (افسانه پرمر) در کوه و دشت و بیابان آواره است و در این فضا و بر اساس یک میز آشپزی و یک سکوی چوبی چنین مکان‌های بازآفرینی می‌شود که در القای آن حضور و رفتار بدنی بازیگر و خلاقیتش تاثیرگذار خواهد بود. یعنی این همه هیاهوی عاشقانه و انقلابی در یک آشپزخانه به تماشا درمی‌آید.

سبک عاشقانه

رئالیسم جادویی هم به ابعاد متافیزیکی و نظم درونی انسان می‌پردازد بنابراین عشق می‌تواند در آن عنصر فعال و پویایی باشد که هدف‌مندانه به دنبال استقرار وضعیتی بهتر از پیش است. جهان عشق افسونگرانه‌ترین و جادویی‌ترین حس ممکن است که در نهاد و فطرت درونی هر انسانی موج می‌زند که هم می‌تواند شکوفا و متبلور شود و عاملی برای دگرگونی افعال انسانی‌تر باشد و هم می‌تواند سرکوب شود و انسان را به قهقهرا بکشاند. بنابراین توجه به عشق در سبک رئالیسم جادویی می‌تواند در بازپروری اصول و سنت‌های حیاتی و انسانی یادآور ابعاد غیرمادی بشر باشد که گاهی در سیطره یافتن نظام‌های مادی به فراموشی سپرده می‌شود که این خود عاملی برای روان‌پریشی‌های دامنه‌دار خواهد بود چون عشق در ایجاد شور و سرزندگی و شادزی بودن بسیار موثر است. انسان عاشق همواره به زندگی عشق می‌ورزد و در نبودن عشق است که کسالت و پریشانی گریبانگیرش خواهد شد. عشق امر درونی و غیر مادی است و در تضاد با هوا و هوسی است که روابط شهوانی را شکل می‌دهد که انسان را در مقام حیوان و در اتکای به غریزه پایین خواهد آورد.

نظم پسامدرن نیز با عشق موافق است چون منتقد نظم مدرن است که در آن عشق جلوه حقیقی‌اش را از دست داده و انسان مدرن علیه سنت‌ها شوریده است و خانواده که یک رکن در نظم سنتی است در جامعه مدرن حضورش کمرنگ و گاهی بی‌رنگ و ویران شده است اما در نظم پسامدرن که به دنبال احیای یک زندگی پیشرفته‌تر هست، و در نقد ایرادات وارد بر وضعیت مدرن می‌کوشند دوباره خانواده می‌تواند بسترساز یک فعل جمعی در هر جامعه‌ای باشد. خانواده نیز بنابر اصول انسانی و اخلاقی دوباره انگیزه‌های جاری شدن عشق در روابط انسانی را تعریف و مهیا خواهد کرد. دلیل عمده دو جنگ جهانی در اروپا همانا ابراز خشونت به دلیل اضمحلال عشق در روابط انسانی است و این نتیجه تکبر و تفرعنی است که قدرت‌ها را بنابر داشته‌های مادی مقابل هم قرار می‌دهند.

سبک عشق

دیدن این نوع آثار نمایشی همواره پیامد مثبت دارد چون ما را نسبت به کمبودها و نداشته‌هایمان آگاه می‌کند و ما این روزها داریم از بیگانگی با عشق رنج می‌بریم. در حالی که سبک عشق زبان ساده‌ای دارد و در نهاد انسان موجودیت تام دارد اما نیاز به تلنگر و بیداری است. باید که ما زنجیروار عشق را تجربه کنیم و شفاف و صادقانه از دوستی با عزیزان‌مان در خانواده، این راه و روش را آغاز کنیم و با همین حس و حال پا به جامعه بگذاریم. جامعه سالم، جامعه عاشق است و این دوست داشتن و اولویت دادن به دیگران همان مفهوم عشق را دارد. در سرزمین ایران نیز همواره شاعران و عرفا و بزرگان بر عشق به شیوه‌های مختلف تاکید ورزیده‌اند و اینان هنوز هم می‌توانند راهنمایان ما برای استقرار عشق و ایجاد کشوری رنگین‌کمان از نظرگاه‌های مختلف باشند. چنانچه کافی است مولانا، سعدی، حافظ، عطار، صائب تبریزی، خواجوی کرمانی، نظامی، و حتی فردوسی و خیام و... با انگیزه بازشناخت عشق در خانه و مدرسه مرور شود. این آرمانی‌ترین هدفی است که یک ملت را به جایگاه معتبر در چالش با همه بدبینی‌های موجود برساند.