سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: آنچه در ایران به عنوان ژورنالیسم ادبی می‌شناسیم، خیلی وقت است که دیگر به کاری معمولی و کمی تا قسمتی زمخت تبدیل شده به این دلیل ساده که مهمترین ویژگی‌های روزنامه‌نگاری ادبی توی دم و دستگاه مطبوعات یلخی امروزمان آب رفته است. برای همین هم هست که دیگر جز تک و توک صفحات ادبی بعضی از روزنامه‌ها، دیگر نمی‌توان صفحه‌ای با عنوان "ادبیات" در مطبوعات امروز سراغ گرفت.

از طرف دیگر خبرگزاری‌ها هم به خاطر ماهیت کار خبری‌شان هیچ وقت به کار روزنامه‌نگاری ادبی ما نیامدند. در خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری، خبری از یادداشت‌های تحلیلی، گفت‌وگوهای تفصیلی و تخصصی، ترجمه مقالات تئوریک و یا انتشار شعرها و داستان‌های جدی نیست. پاسخ هم شفاف است: "کار ما این نیست، ما باید خبررسانی کنیم." تا حدودی منطقی هم هست این حرف.

با این توضیح در این بازار بی‌رونق ادبیات، سراغ هر پیشکسوت این کاره را بگیرید احتمالا کلی گله دارد از نداشتن اختیارات یا امکانات لازم برای منتشر کردن یک صفحه ادبی تراز اول. جامعه سیاه پوش روزنامه‌نگاران ادبی، به عزا نشسته‌اند اما حواس‌شان نیست که می‌شود با همان اندک اختیاراتی که دارند بر مقام ترمیم بدنه بیمار روزنامه‌نگاری ادبی بربیایند و این فقدان بزرگ را با انتشار مطالبی در خور تا حدود زیادی کم رنگ کنند.

به نظر می‌آید آنچه امروز بیش از همه در این زمینه به خصوص خودنمایی می‌کند نوعی رخوت است که دست ژورنالیست‌های ما را بسته. قریب به اتفاق جامعه ادبی مطبوعاتِ ما (و البته کسانی که در فضای مجازی فعالند) بسته به نوع کارشان صرفا در پی انجام کاری هستند که به آن‌ها سپردند؛ هدف اصلی انتشار یک صفحه ادبیات یا مخابره یکسری اخبار است که به حوزه ادبیات مربوط می‌شود، و تمام. ذهن همه ما به "فقدان" ادبیات و "رخوت" در کار تسلیم شده، دست از کار شسته‌ایم و در نهایت امر به فکر این هستیم وظیفه خود را به معمولی‌ترین نحو انجام دهیم.

گفت‌وگوهای آبکی (گفت‌وگوهایی که فقط شامل یکسری سوال و جواب می‌شوند و معمولا تک گویی شخص آقای مصاحبه‌شونده است تا دیالوگ هر دو طرف میز)، یادداشت‌هایی از سر ناگزیری، انتشار خبرهای فکسی و دزدی (همان کپی-پیستی) و خدایش بیامرزاد ترجمه مقالات نقد ادبی که خیلی پیشترها حسابی معمول بود در صفحات ادبی روزنامه‌های ما و الان به کل، نیست و نابود شده‌اند. چند وقتی هم هست اگر روزنامه‌نگاری بخواهد فریاد بزند حرفه‌ای است و بخواهد یقه شهرت بدراند می‌رود سراغ یک شخصیت جنجالی در ادبیات، به هر ضرب و زوری شده چند کلمه از او در می‌آورد و با تیترهای من درآوردی و متنی من درآوردی‌تر گفت و گویش را توی بوق و کرنا می‌کند.

سیدفرید قاسمی، نویسنده و پژوهشگر مطبوعات ایران در گفت‌وگویی با علی‌اکبر مظاهری اولین نشریه ادبی تاریخ ایران را روزنامه ملت تسنیه ایران (روزنامه ملتی) عنوان می‌کند.

گویا این روزنامه در تاریخ نهم خرداد ۱۲۴۵ با مدیریت و سردبیری علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه منتشر شده است اما بعد از سه شماره عنوان این نشریه به روزنامه‌ی ملتی تغییر کرده و تا ۲۶ شهریور ۱۲۴۹ نیز انتشار آن ادامه داشته است.

محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب "با چراغ و آینه" می‌نویسد: "در دوره اول [دوره بعد از صدور فرمان مشروطیت تا حدود کودتای 1299] مجلاتی که از منظر مباحث ادبی و نشر ترجمه شعرهای خارجی بیشترین سهم را داشته‌اند، تقریبا عبارتند از مجله بهار اعتصام الملک و مجله دانشکده، مجله دانش، مجله ادب، ایرانشهر، وفا، دبستان و کاوه، که بیش و کم در این راه کوشش‌هایی داشته‌اند، بعضی بیشتر و بعضی کمتر."

از این زمان تا کودتای 32 می‌توان از نشریات مهم دیگر ادبی مثل ارمغان، مهر، سخن، مردم، پیام نو، روزگار نو، جهان نو و ... نام برد، و بعد از کودتا نیز نشریات مهم دیگری ظهور کردند از جمله صدف، علم و زندگی، جنگ هنر و ادب و اندیشه و هنر.

نشریاتی که همگی با یک "یادش بخیر" به تاریخ پیوستند.