سرویس تئاتر هنرآنلاین: جواد انصافی کارگردان و بازیگر متولد 1330 و از سال 50 در عرصه نمایش فعال است. او را بیشتر با نام عَبدُلی میشناسند. عبدلی نام شخصیتی است که وی از اواخر دهه شصت، در نمایشهای تلویزیونی آن را بازی کرده است، اما عمده فعالیت وی نمایش ایرانی و سیاه بازی بوده است. با او که این روزها با نمایش "قصه عمو نوروز و ننه سرما" را در تالار هنر برای کودکان و نوجوانان به روی صحنه میبرد به گفتگو نشستیم.
شما معمولاً درباره نمایشهایی که روی صحنه میبرید، تحقیق و پژوهش میکنید؛ این روند در باره نمایش "عمو نوروز و ننه سرما" چگونه شکل گرفت؟
این نمایش هم یک پشتوانه پژوهشی دارد. حدود پنج سال به همراه همسرم فروغ یزدان درباره تمامی سنتهای عید نوروز تحقیق و پژوهش کردیم و حاصل این پژوهشها یک کتاب به نام "نوید بهار" و نمایش آیینی، سنتی و موزیکال "عمو نوروز و حاجی فیروز" و بعد "عمو نوروز و ننه سرما" شد.
ریشه به وجود آمدن حاجی فیروز کجاست؟ آیا اثری از این شخصیت سیاه در پیش از زمان ساسانیان هم به چشم میخورد؟
عمو نوروز و حاجی فیروز پیام آوران بهار هستند و پیدایش این شخصیتها میتواند پیش از دوران ساسانی یعنی دوران هخامنشی هم باشد، زیرا رگههایی از حضور این دو کاراکتر در آن دوره تاریخی هم وجود دارد. شخصیت سیاه از سیاوش پیروی میکند که مظهر راستی و درستکاری است و هرگز دروغ نمیگوید؛ برای همین ویژگیهای مثبت است که نام او را مبارک، الماس، زمرد و یاقوت میگذارند، زیرا این نامها، نماد پاکی است.
شما در این نمایش یک کار جدید و تازه انجام دادید که آن وارد کردن حاجی فیروز به دنیای کودکان بود، به نظر شما کودکان میتوانند با این شخصیت ارتباط برقرار کنند؟
همانطور که همه ما میدانیم، تاثیرگذاری آموزش در دوران کودکی چندین برابر است. بنابراین در ژانر کودک و نوجوان نمایش "مبارک و طلسم شاهزاده" را اجرا کردم و شخصیت مبارک را در قالب نمایشهای ایرانی مانند خیمهشببازی، پردهخوانی، بحر طویلخوانی، ضربیخوانی و نقالی گنجاندم که خوشبختانه با استقبال قابل توجه کودکان و همچنین هنرمندان این عرصه مواجه شد و تصمیم گرفتم آیینهای نوروزی را امسال نیز دراین قصه به اجرا در آورم.
قصه "عمو نوروز و ننه سرما" چگونه روایتی دارد؟
ننه سرما خونه تکونی کرده و منتظر عمو نوروز است که ناگهان خوابش میبرد. عمو نوروز از راه میرسد و هدیهاش را بالای سرش میگذارد و میرد. ما روی هدیه تاکید داریم چرا که همه فکر میکنند که هدیه دادن متعلق به بابانوئل است درحالی که اینگونه نیست و آنها از روی دست ما برداشتهاند. در ادامه داستان دخترکی است که قصه آنها را میخواند و آرزو میکند تا این دو را ببیند و غول چراغ جادو میآید تا آرزویش را برآورده کند. وقتی ننه سرما از خواب بیدار میشود، حاجی فیروز به او میگوید که اگر میخواهی عمو نوروز را ببینی، باید سریعا حرکت کنی چون نوروز زندگی و حرکت است. ننه سرما هم حرکت میکند و قصه آغاز میشد. همچنین در راه با پیام آوران نوروزی از جمله تکمچی آذربایجان، عروس گله گیلان و ... را که در شهرهای دیگرمان داریم نیز آشنا میشویم. در واقع ما میخواهیم به بچهها بگوییم که هرچیزی یک دلیلی پشت آن نهفته است. ما در ادامه تمام داستانهای نوروزی که قابل فهم برای بچهها باشند را در قالب طنز بیان میکنیم. مثل سبزه سبز کردن، خانه تکانی و... در واقع ما چندین قصه را در یک داستان روایت میکنیم تا بچهها با آنها اشنا شوند و نسبت به آن آگاهی داشته باشند. باید نگاهمان کودکانه باشد تا بتوانیم با کودک ارتباط برقرار کنیم.
فکر میکنید جای چه چیزهایی در تئاتر کودک خالی است و چقدر برای آن باید تلاش کرد؟
پایه اصلی تئاتر از کودک و نوجوان شروع میشود و در کارهای تلویزیونی مثل "محله گل و بلبل" هم من تلاش میکنم تا عمو نوروز را برای بچهها کامل معرفی کنم. ما لازم داریم بسیاری از حرفها را به بچهها بزنیم اما به زبان خودشان. در واقع مطالب را به بهترین شکل ممکن و در قالب یک قصه برای کودک روایت میکنیم. ما نکات آموزشی را در قالب نمایش و کاملا شاد و ریتمیک در اختیار کودک میگذاریم و هر موضوع را نیز چند بار تکرار میکنیم تا در ذهن بچه کاملا جا بیفتد.