سرویس معماری هنرآنلاین : گروهی از دانشجویان رشته معماری دانشگاه ییل، در پروژه طول ترم خود در کلاس زاها حدید، یک پروژه چندکاربری با تراکم بالا برای "بیشاپزگِیت گودیزیارد"، بزرگترین قطعه زمین توسعه نیافته مرکز لندن پیشنهاد دادهاند.
این تیم دانشجویی با درک ساختار تندیس گون یادآور سبک و امضای حدید این مجموعه را به طراحی کردهاند که شامل یک برج متراکم، یک بلوک با ارتفاع متوسط، یک ایستگاه قطار که فاصلهی میان ساختارهای بلندمرتبه را به هم متصل میکنند و یک پارک که واسطه بینابینی راه آهن موجود و نقاط دسترسی مختلف به سراسر سایت است.
گروه درصدد پاسخ به طبیعت کلاژ مانند خط آسمان لندن، همراه با زبان فرمی نرم و سیال، این برجها را به طور سینوسی از زمین برافراشته است؛ جایی که "تفاوت تراکم بین برجها کاهش مییابد و با مقیاس شهری تداخل یافته و مخلوط میشود.
هر چهار تایپولوژی این پروژه، شخصیت منحصری دارد اما همگی به دنبال مخلوط شدن با زمین پیوستهی آن هستند که به کاربریها اجازه میدهد تا با کاربریهای شهری تداخل داشته باشند. در این روش، کاربریهای زیستی، اداری، تعاملی و حمل و نقل در مجموعه به یک همزیستی پیچیده خواهند رسید.
توصیف رم کولهاس از میراث زاها حدید در مصاحبه با نشریه "dezeen"
"من کار حدید را لزوماً به عنوان یک فرم محرک و هیجان انگیز، از معماری غرب و توسعه معماری غربی نمیدانم، اما اساساً سبکی متفاوت است، من فکر میکنم ممکن است این بزرگترین دستاورد او باشد. او نسبت به انتقادهای شدید به کارهای زاها حدید در کشورهایی چون قطر، ابراز خشم کرد و این عمل را به عنوان یک اهانت شدید دانست.
به طور کلی من از انتقاد کوته بینانه مطبوعات معماری، که به عنوان یک نوع سازمان عفو بین الملل از نظر قضاوت شرایط محلی بیش از وضعیت محلی عمل میکنند، ناراحت هستم و از این رو اساساً به سهم دیگر فرهنگها نسبت به آنچه که ما ظاهراً در غرب هستیم، نگاه خصمانه شده است.
زاها شخصی با یک نوع نادر از شجاعت و دلیری بود. این شجاعت ساختگی نبود بلکه یک شجاعت اجتناب ناپذیر بود. او تنها برای این راه ساخته شده بود و این تقریباً یک اتفاق طبیعی بود. در آن زمان همهی ما در جست و جوی راههای جدیدی بودیم که میتوانستید یک معمار شوید و این بسیار مهم بود. حدید به چیزی که از آن خود بود، دست یافت. البته در برخی از موارد ما با هم کار میکردیم، اما با هم کار کردن لزوماً تمایزی نسبت به زمانی که ما معلم و دانش آموز بودیم، نداشت. این رابطه و پیوستگی واقعاً ذاتی بود، حتی زمانی که او راه و روش خود را شروع کرد، رابطه ما به صورت اساسی باقی ماند. من فکر میکنم این رابطه بستری برای به اشتراک گذاشتن بلندپروازی، همدلی، رغبت، انگیزه و برای چالش کشیدن موارد مختلف بود.
من به کار او فکر میکنم، به خصوص زمانی که برای اولین بار مرکز علمی فائبو در ولفسبورگ آلمان را دیدم، بسیار هیجان زده شدم. من احساس میکنم که او به چیزی که از آن خود است و دلایلی قانع کننده برای تفکر در مورد چیزهای مختلف دست یافته است.
من واقعاً راه او را دوست دارم و شاید بزرگترین و منحصر به فردترین سهم او، این بود که بخشی از گذشته را برای ساخت آینده به صورت پیوسته و یکنواخت، به عنوان کار خود قرار داد.
بنابراین من کار حدید را لزوماً به عنوان یک فرم محرک و هیجان انگیز از معماری غرب و توسعه معماری غرب نمیدانم، اما اساساً سبکی متفاوت است، من فکر میکنم ممکن است این، بزرگترین دستاورد او باشد."