سرویس تجسمی هنرآنلاین: سومین نشست موزه و گفتمانهای اجتماعی عصر دوشنبه 3 خرداد ماه با حضور ناصر فکوهی انسان شناس و استاد دانشکاه تهران، مهدی کشاورز افشار استادیار گروه پژوهش هنر دانشکده هنر معماری و دانشگاه تربیت مدرس و رضا دبیرینژاد کارشناس موزهداری در موزه ملی ملک برگزار شد.
در این نشست ابتدا ناصر فکوهی درباره موضوع "نقد موزهداری و موزهشناسی در عصر صنعتی و چشمانداز موزه پایدار" گفت: موزه از لحاظ باستانی مفهومی مقدس دارد و چیزی شبیه ایزدستان یا پانتونها است که محلی ویژه نخبگان محسوب میشود. از دوران رنسانس برای نخستین بار موضوع دموکراتیزه شدن موزه به وسیله بورژواها مطرح میشود. آنان شروع به ساخت فضاهایی میکنند که از کلیساها و کاخها جدا هستند و به نمایش اشیا مختلف اختصاص دارند. با این حال دموکراتیزاسیون به معنای حقیقی در این موزهها وجود ندارد؛ پس از انقلاب صنعتی است که چنین موزههایی پدید میآیند و مردم عادی میتوانند از اشیا تاریخی و ارزشمند آنها دیدن کنند. وی ادامه داد: پس از این دوران اما موضوع کالاشدن شی هنری مطرح میشود، این جریان است که معین میکند چه شی هنری است که مردم باید به آن توجه کنند و میتواند در موزه قرار گیرد. از قرن 15 تا 19 که دوران سرمایهداری در حال شکلگیری است انقلابهای صنعتی و بورژوایی نیز شکل میگیرند. در فرآیندهای استعماری پس از این دوران، اشیا بومی آسیا و آفریقا به موزههای اروپا انتقال پیدا میکنند و اشیا اروپایی نیز که از سلب مالکیت کاخ و کلیساها به دست آمده بودند در موزهها جایی به خود اختصاص میدهند، این رویدادها در واقع شروع موزههای دموکراتیک هستند. به علاوه در زمینه موزههای مردمشناختی فضاهایی غیر موزه نیز داریم ک به اشیا غریب اختصاص دارند که همین فضاها بعدها به سمت موزهشدن حرکت میکنند. این انسانشناس با اشاره به اینکه یکی از چیزهایی که در موزههای این دوران به نمایش گذاشته میشود خود انسان است اظهار کرد: اروپاییان مردمی را از میان بومیان آفریقا یا آمریکای جنوبی در محلهایی به نمایش میگذاشتند باغ وحش انسانی نامیده میشود و نخستین کسی که چنین باغ وحشی را در اروپا تاسیس کرد کریستف کلمب بود. البته باید یادآور شد که این باغ وحشهای انسانی چندان قدیمی نیستند و تا کار آنها تا نیمه دوم قرن بیستم ادامه داشت. در چنین مکانی انسان با شی یکی انگاشته شده و هر دو آنها در موقعیت منفعل شیبودگی قرار میگیرند. جریان صنعتی شدن برای آنکه بتواند جهانی جدید پدید آورد باید مفهوم فضا-زمان را به شکلی جدید تعریف میکرد، این مفهوم از سوی بازار نیز به شکلی خاص مطرح میشود. نخستین موزههای غیر دولتی از چنین تفکراتی به وجود میآیند؛ آنها قصد دارند چیزی به نام "جهان" را تعریف کنند، هرچند این تعریف از قرن 15 به بعد بر اثر روابط تجاری به وجود میآید. در کار ایدئولوژیهایی مانند ایدئولوژی تطوری مطرح میشود. این اندیشه سیر هستی را از امر ساده به سمت امر پپچیده تعریف میکند. این الگو از الگوی مذهبی ادیان ابراهیمی گرفته شده است هرچند تعریفی سکولار از این الگوها ارائه میکند. فکوهی با اشاره به اینکه این اندیشه بعدها به خشونت تبدیل میشود افزود: بر این اساس است که اروپاییان به خود حق میدهند دیگر کشورها یا اشیا دیگر کشورها را به نفع خود تصاحب کنند. اروپا در راس تاریخ است، پس حق دارد هر نوع خشونتی را نسبت به دیگران اعمال کند، میتواند یک کشور را با این ادعا که اشیا تاریخی در این کشور نابود خواهند شد، غارت کند. به عنوان مثال ایران نمیتواند به فرانسه رفته، اشیای فرانسوی را برداشته و در موزههای خود به نمایش بگذارد زیرا ایران به لحاظ تاریخی در جایگاه پایینتری نسبت به فرانسه تصور میشود، در حالی که تاریخ به فرانسه مشروعیت چنین کاری را داده است و امروز اشیا تاریخی بسیاری از ایران در موزههای فرانسوی وجود دارد. وی ادامه داد: فضا-زمان توحش، فضا-زمان دیگری است که در آن سیستم، به طور کلی مشروعیت انسان بودن را از دیگری سلب کرده و او را نزدیک به جانور و طبیعت تصور میکند. در این شرایط چنین فردی در موقعیت غیر انسانی قرار گرفته و خشونت در مورد او به مشروعیت نیازی ندارد همانطور که کسی مرا به جرم کشتن یک جانور دستگیر نخواهد کرد. به این ترتیب کشتن جانور و تخریب طبیعت نیازی به مشروعیت ندارد، تخریب طبیعت تنها زمانی که در تملک کسی است نامشروع دانسته میشود، کسی شما را پس از تخریب یک باغ به خاطر آسیب زدن به طبیعت محکوم نمیکند بلکه به این دلیل محکوم خواهید شد که این باغ در تملک کسی قرار دارد. در واقع این مالکیت است که مقدس دانسته شده و تخریب آن جرم محسوب میشود. اروپاییان در نگاه خشونت بار خود به دیگر مردمان حتی خشونت خود را با این ایده اعمال میکردند که در حال حرکت دادن این مردم به سمت پیشرفت و انسانیت هستند. استاد دانشگاه تهران همچنین درباره نقد موزه نیز گفت: تعبیر رسمی نقد موزه، تعبیری است که شورای موزه بینالمللی یا آیکوم ارائه میکند. در توصیف آیکوم اما، هیچ چیز از فرآیند غیر اخلاقی تصاحب اشیا موزهای دیده نمیشود و به این موضوع نیز توجهی نمیشود که بیشتر آثار موزهای با چپاول، تقلب یا محروم کردن صاحبان اصلی از این اشیا به دست آمدهاند. به علاه فرآیند غیر اخلاقی موزهای شدن نیز در این تعبیر وجود ندارد و به این سوال نیز پاسخ داده نمیشود که چرا یک شی باید موزهای شود و چه کسی حق دارد با موزهای کردن یک شی آن را از دسترس دیگران خارج کند؟ به همین دلیل است که جریان موزهای شدن اشیا بر اساس بحث مشروعیت خشونت فعالیت کرده است.
فکوهی درباره دیگر چالشهای موزهای کردن اشیا نیز اظهار کرد: وقتی شیئی به موزه میرود میتوانیم با نوشتن جمله کوچکی هویت آن را تغییر دهیم، این تغییر هویت امروز موضوعی بسیار مطرح است. به علاوه فرآیند انحصار نیز قابل بحث است بر اساس این فرآیند شی موزهای از دسترسی آزاد خارج است و تنها در ساعت و زمان و مکانی خاص و با پرداختن پول میتوان به آن دسترسی داشت. تفکر درباره راه حل چنین چالشهایی است که موزه پایدار نامیده میشود. در این دیدگاه سوالات بسیاری مطرح است از جمله اینکه چه کسی باید میراثی بودن یک شی را طرح کند؟ سیستم های فرهنگی باید آزادی داشته باشند که به این سوالات پاسخ دهند. فرآیندهای ایجابی نیز باید جایگزین فرآیندهای سلبی شوند زیرا موزهها برای این نیستند که اشیا محلی از مردم گرفته شده و در موزهها قرار گیرد.
همچنین مهدی کشاورز افشار نیز در این نشست درباره موضوع "تحلیل گفتمان از روند شکلگیری موزه ملی ایران و کارکردهای گفتمانی آن" اظهار کرد: موزهها اموری در خدمت جامعه نیستند بلکه اموری گفتمانی هستند و در این گفتمانها معنا پیدا کرده و معنا ساخته و عقلانیت و هویت سوژهها را تعیین میکنند. موزه ملی ایران در سال 1316 افتتاح شد اما این موزه در مرزهای چه گفتمانی در آن سالها شکل گرفت و کارکردهای آن گفتمان چیست؟ این موزه دارای سه بخش پیش از تاریخ، ایران باستان دوران اسلامی است و بحث امروز من درباره بخش دوم این موزه است. وی ادامه داد: موزه ملی ایران در 21 اردیبهشت ماه سال 1313 آغاز به ساخت و در سال 1316 افتتاح شد، در این سالها چه گفتمانی در ایران مطرح بود؟ من از داریوش آشوری وام گرفته و برای این بخث از کلمه ایرانیت استفاده میکنم. به علاوه حسین کاظمزاده ایرانشهر نیز در جملاتی در مجله خود "ایرانشهر"، از این کلمه استفاده کرده و افتخار، شرافت، ناموس و ... مردمان را ایرانیت آنها میداند. به این ترتیب دال مرکزی این گفتمان ایران است که از اواخر دوره قاجار شکل گرفته و با مفصلبندی خاصی ادامه پیدا میکند. در همین قرن 19 است که مفهوم ایران و ایرانی بودن شکل میگیرد. از دوران مشروطیت این بحث شدت گرفته و برای آنکه هژمونیک شود کم کم مقابل گفتمان اسلام قرار میگیرد. این گفتمان تا دهه 40 و 50 ادامه پیدا کرده و با حضورهای گفتمانهای دیگر کمرنگ میشود هرچند هنوز هم وجود داشته و بخشی از هویت ما را تشکیل میدهد. این استاد دانشگاه افزود: اواخر دوران قاجار بود که ما دچار نوعی بحران هویتی شدیم، مشروطه نیز یک گسست معرفت شناسی است که در حال از بین رفتن است. در همین دوران است که مفاهیمی مانند وطن، ملت و کشور مطرح شده و به ایرانیت فصلبندی میشوند. این در حالی است که تا پیش از این بیشتر مردم، وطن خود را شهر زادگاهشان میدانستند و با مفهوم کشور نیز آشنایی نداشتند.
نقش گفتمان ایرانیت کشاورز افشار درباره گسترش گفتمان ایرانیت در این دوران گفت: ضروری شدن گفتمان ایرانیت، فصلبندی مفاهیم ایرانیت و در دسترس قرار گرفتن گفتمان ایرانیت سه اتفاقی است که در این سالها رخ میدهد اما دو امر در طرح آنها موثر است. خست اینکه آگاهی به تاریخ ایران باستان در آن دوران وجود نداشت و کاوشهای باستانشناسی موجب آشنایی با آنها در آن دوران شد. دیگر اینکه شکست مشروطه و نا به سامانی و بحران کشور در این فضاست که گفتمان ایرانیت را ضروری جلوه میدهد. گفتمان ایرانیت در این شرایط شروع به اسطوره سازی کرده و به مردم وعده میدهد که بازگشت به این اسطورهها مشکلات کنونی آنها را حل میکند. در همین فضاست که باستانگرایی به وجود آمده و تا امروز نیز باقی میماند.
وی ادامه داد: به این ترتیب ایران باستان به عنوان یک گفتمان نجات بخش مطرح میشود. دوران هژمونیک شدن این گفتمان همزمان با پهلوی اول است. بر این اساس ابتدا فضایی ایجاد شد و سپس در این فضای خالی سوژه شاه طرح شد تا جامعه احساس کند به یک شاه آرمانی نیاز دارد تا نجات یابد. گام دوم تشکیل دولت مدرن بود و در گام سوم ملتسازی انجام شد. در این مرحله با ایجاد تصویری آرمانی از ایران باستان سعی شد ملت شکل گیرد. از طریق رویههای تبلیغی و آموزشی بود که توجه به ایران باستان عمومی شد و همین جاست که موزه ایران باستان شکل میگیرد.
تحول گفتمان موزه در ایران سومین سخنران این نشست رضا دبیری نژاد بود که در باره "سیر تحول گفتمان موزه در ایران" گفت: سوال من این است که موزههای پایدار چگونه تولید گفتمان میکنند؟ اینها در قالب مفصلبندیهایی که با رخدادها و فعالیتهای فرهنگی کار میکنند بر گفتمانها تاثیر گذاشته و گفتمانهای جدید میسازند. چند پرسش در اینجا مطرح است؛ چه گفتمانهایی موزه میسازند؟ جایگاه موزهها در فصلبندی گفتمانی چیست؟ گفتمانها چگونه موزهای را میسازند؟ و ... . درست است که گفتمانها بر موزهها تاثیر دارند اما ازآنجا که این گفتمانها مدام درحال تغییر هستند این تاثیرات بر موزهها نیز متفاوت هستند. وی ادامه داد: آغاز بحث موزه در ایران موزههای همایونی است که ناصرالدین شاه برای خودش موزهای در بخشی از کاخ گلستان از اشیا ارزشمند میسازد. این موزهها در حقیقت تنها برای شاه است، همه چیز متعلق به شاه است موزه برای مردم نیست و تنها در مقابل مهمانهای غربی به نمایش گذاشته میشود. این تعریف با تعریف امروز موزه بسیار فاصله دارد. اما گسست مشروطه به ملت حق داده و ملت دارای حقی میشوند که تحت تاثیر آن نهادهای آموزشی و معرفتی و ... ایجاد میشود و در قانون تشکیل وزارت معارف در 1290 ایجاد موزه در شهرهای مختلف نیز وجود دارد. این متخصص موزه افزود: البته این موزهها برای حفظ اموال مردم است. در دوران پهلوی دوم و به ویژه از زمان تشکیل بنیاد دیبا روند موزه سازی تغییر یافته و از آنجا که نگاه به سمت غرب است موزههایی که ساخته میشود نیز فرم مدرن داشته و ایجاد موزهها توسعه مییابد. نمونههای بارز آن برج آزادی و نمونه آخر و برجسته آن موزه هنرهای معاصر تهران است. در این موزه تمام نمودهای هنر معاصر غرب قرار گرفته و نمودهای توجه به هنر و امروزی شدن وجود دارد. دبیری نژاد درباره درباره فعالیتهای موزهای پس از انقلاب نیز گفت: از آنجا که گفتمانهای پیشین نمیتوانست ادامه داشته باشد میراث فرهنگی شکل میگیرد و با هدف پایان دادن به دوره تاریخی قبلی کاخ موزهها به عنوان محلی برای عبرتگیری ایجاد میشوند. پس از آن در دهه 70 موزههای کوچک بسیاری برای توجه دوباره به جلب توریست ساخته میشوند. در سالهای اخیر سیر ساخت موزههای جنگ نیز شدت گرفته است. این موزهها با بودجه و مساحت بسیار شکل گرفته و به منظور حفظ یاد و خاطره و ادامه مسیر دفاع مقدس شکل گرفتهاند.