هنرآنلاین

رسم روزگاران است؛ یک خانه عزا و یک خانه عروسی؛ یک چشم اشک و یک چشم سرور؛ اگر مرگ همیشه بی خبر می آید اما به یقین می آید و بزرگ مان پرویز کلانتری را در آغوش می کشد که عمری ایرانی نوستالژیک را روایت کرد و اندوه و درد می شود همه روزگارت، همزمان زایشی نو، به واسطه درخشیدن ایران در کن می تواند شادی آفریند؛ این دو اتفاق در روزهای متوالی می افتد تا دو معجزه مرگ و تولد را یادآوری کند؛ من هم تلخم به مانند همه خانواده هنر ایران که هنرمندی را از دست داد که بیش از نقاشی، نقش مهر می زد و به واقع همه از دست و زبانش آسوده خاطر و خشنود بودند؛ و شیرینم برای شب بزرگ ایران در بلندای کن تا آنها که به ضرب تلویزیون قصد مرده نمایی سینمای ایران دارند بیشتر سنگ روی یخ شوند.

یک - اخلاق، آیین پرویز خان کلانتری بود؛ این ترجیع بند همه اظهار نظرهایی ست که همیشه درباره او شنیده اید؛ چه در بودش و چه کنون در نبودش؛ کاش نقاشی های ساده و صمیمانه اش که در خلوت خیلی ها به دیوار است، اخلاق گرایی او را ملکه ذهن مان کند که بیش از نان شب بدان محتاجیم؛ به خصوص که این روزها برخی در پس چهره های مجازی، با فحش دادن به بزرگان و تهمت زدن برای خود نان می سازند... 25 آذر 93 در همین ستون ذیل تیتر " بزرگترین تفاوت با نسل قدیم " از استاد کلانتری نوشتم که پنجره اش به دنیای نو باز بود؛ استاد نقاشی متفاوتی دارد که در آن دخترکی امروزی در میان معماری کاهگلی قدم می زند و با موبایلش حرف می زند، می گفت دوست دارد بداند تکرار جوانی اش امروز چه می کند؛ و آثاری برای دلش داشت که هیچگاه به نمایش شان نگذاشت، مثلا تصویرگری هایی از لیلی، توام با طنزی که استاد بدان شهرت داشت، لیلی موبایل به دست مجنون را می نواخت... استاد می پرسید آیا عشق لیلی و مجنون زاییده دوری و دوستی بوده؟ اگر مجنون شبانه روزی با لیلی آنلاین بود باز هم عشق شان افسانه می شد؟ اصلا لیلی روزی چند بار به تلفن های مجنون جواب می داد؟ ... و سرانجام " لیلی" ، شامگاه جمعه شب به تلفن استاد پاسخ داد، تماسی که از آذر 93 برقرار و سرانجام بستر سخت بیماری، محمل سفرش شد؛ و چه سربلند بودند فرح بانو همسرش و دختران ویژه نگار، که در روزهای دشوار بیماری، تجسم مهربانی شدند.

دو - طعم کن برای سینمای ایران تازگی ندارد اما این یکی مزه اش جور دیگری ست: دو جایزه از هفت جایزه، و مهم تر آنکه کن چشم به راه فیلمساز ایرانی ماند و "فروشنده" ایرانی را در بالاترین سطوح، ستود؛ دلواپسان حتما بهانه برای دلواپسی جور خواهند کرد، آنها نمی دانند اگر دل در گرو مانایی ارزش های این مرز و بوم دارند تنها راه چاره توانمندی در عرصه فرهنگ و هنر است؛ مرزها در حال کمرنگ تر شدن هستند و این برای کشورهای صاحب اندیشه و نظر بهترین فرصت است... شاید این جوایز درخشان، بهترین هدیه برای عباس کیارستمی هم باشد که کن با او سینمای ایران را شناخت... خداوند مهربان همه هنرآفرینان را سلامت بدارد.

این یادداشت امروز چهارم خرداد، در روزنامه شرق ص14 به چاپ رسیده است.