سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "مرز" این روزها با همکاری گروه تئاتر "زندگی" از ایران و کمپانی تئاتر آلمانی "نیونر پلس" در فرهنگسرای اندیشه به صحنه میرود. این نمایش یکی از همکاریهای مشترک در حوزه تئاتر است که در این سالها شاهد چندین تجربه از این دست بودهایم. این نمایش با شکل دادن نگاهی مشترک در راستای تعمیم موضوع صلح از زوایه 2 نگاه هنرمندان ایرانی و آلمانی به صحنه رفته است. نمایشی بیکلام و متکی بر حرکت که روایتگر درگیری دو گروه است که بر سر مرز زمینهای خود در ستیز هستند اما طی اتفاقاتی سرانجام میانشان صلح و دوستی برقرار میشود.
این نمایش به کارگردانی مشترک جعفر مهیاری و بریتا شرام و با بازی سعید ابک، بنت اشتولبرگ، آناهیتا صفیخانی و کریستینا فورستر اجرا خواهد شد که از 31 اردیبهشتماه به مدت 10 روز در فرهنگسرای اندیشه به صحنه میرود. در این راستا گفت و گویی با این گروه در رابطه با تجربه مشترکشان داشتهایم که میخوانید:
این نمایش ابتدا برای نوجوانان نوشته شده، سپس تکمیل و تبدیل به اثری برای بزرگسالان شده است. این روند تکمیلی بر چه اساس و ضرورتی شکل گرفت؟
جعفر مهیاری: این نمایش را سال 89 برای نوجوانان اجرا کردیم، یک سال و نیم پیش، ایده جدیدی به ذهن من خطور کرد که با توجه به نمایش قبل و کنار هم قرار گرفتن طرح جدید میتوانست تبدیل به اثری تازه شود. بر این اساس آن را بازنویسی کردم و تبدیل به نمایشی شد که اکنون شاهد آن هستید. دقیقا نقطه آغاز آن را به یاد ندارم، به هرحال دغدغه اولیهای برای پرداختن به آن وجود داشته است. مرز برایم معنایی فراتر از مرزهای فردی دارد. این مسئله، موضوعی عمومی است که میتواند برای هر فردی وجود داشته باشد. آنچه برای من در این کار مهم است مسئله مرز است. مرزهایی که انسانها خودشان آنها را ایجاد میکنند. بعد از مطرح کردن این موضوع، دوستان آلمانی هم با من همراه شدند. البته این مسئله نسبت به آنچه من فکر می کردم، برای آنها اهمیت بسیاری داشت.
خانم شرام "مرز" برای شما چگونه تعریف میشود؟
بریتا شرام: این مسئله تنها به معنای مرز میان کشورها و مرزهای سیاسی معنا پیدا نمیکند. مرزهای فرهنگی برایم در اولویت است اینکه چگونه یکدیگر را میفهمیم و چه مواردی باعث سوتفاهم میانمان میشود. از سوی دیگر مرزهای اجتماعی هستند که از جمله آنها فاصله طبقاتی میان افراد مختلف است.
شما دو کارگردان از دو فرهنگ و کشور متفاوت هستید. نگاه و تعریفی که از مسئله "مرز" داشتید نسبت به یکدیگر تفاوتهایی دارد، بر این اساس پگونه توانستید به دیدگاه مشترکی در تولید یک اثر برسید؟
جعفر مهیاری: بیشتر از یک ماه تنها در رابطه با مسائل بینافرهنگیمان صحبت میکردیم. از یک سو مباحث فرهنگیمان بود و از سوی دیگر موضوعهایی که در فرهنگ تئاتریمان با آنها روبهرو بودیم. این روند خیلی سخت نبود، زیرا در عین حال اشتراکات بسیاری داریم. اختلافها و اولویتهایمان با گفت و گو رفع شد و باعث شد پیش بریم. مانند مسئله مرز میان طبقات اجتماعی که برای آنها مهم بود اما برای ما نه. در اروپا مرز به گونه دیگر تعریف میشود. اما با روندی که مطرح کردم، این شناخت نسبت به یکدیگر ایجاد شد، همذات پنداری کردند و با ما همراه شدند. در واقع در جاهایی دوستان آلمانی به لحاظ فرهنگی کوتاه آمدند. برای آنها مجوز گرفتن از نهادی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد و تغییر دادن متن معنایی ندارد. ما با حذف و قبول بخشی از فرهنگ هایمان به نقطه مشترک رسیدیم زیرا هنر نقطه اتصال ماست.
بریتا شرام: معتقدم میتوانیم این کار را با وجود تفاوتها انجام دهیم، چون تئاتری هستیم. ما میتوانیم این فرهنگ متضاد را تبدیل به نقطه مثبت کنیم. اتفاقی که باعث شد بسیار بیاموزیم. به عنوان مثال در آلمان نمایش ها دیالوگ محورند و ما این بار به شکلی دیگر کار کردیم و آن حرکت بود.
سعید ابک: مرز منجر به درگیری میان آدمها می شود. آنچه برای همه ما مفهوم مشترک بود جنگ است. موضوعی که فرهنگ متفاوتی را نمیطلبد. این درگیری در ناخودآگاه ما وجود داشته، الان هم درگیر جنگ و تبعات آن هستند. این یک مسئله انسانی مشترک است که دو نگاه متفاوت میتوانیم به آن داشته باشیم. ما نشان میدهیم چگونه مرزها ایجاد و بعد از بین میروند. ما توانستیم مرزها را برداریم. نقطه مشترک ما تئاتر است.
این تجربه برای شما به عنوان بازیگر چگونه بود؟ آیا پیش از این تجربه انجام یک کار مشترک را داشته اید؟
کریستینا فورستر: این اولین تجربه من است و برایم بسیار جذاب است. تا به حال این ژانر کار نکرده بودم، چون همه کارهایم براساس متن بوده است. این کار را بیشتر شرقی میدانم. به همین دلیل ابتدا برایم عجیب بود. این مسائل در کنار سایر موضوعاتی بود که باید به آنها توجه داشته باشیم مانند نوع ارتباط بازیگران، پوشش و... البته اینها را به هیچ عنوان مشکل نمیدانم. در تئاتر هم مرزهایی وجود دارد، ما اینجا هستیم تا آنها را حل کنیم.
بنت اشتولبرگ: من هم تا به حال تجربه کار حرکت نداشتم و برایم بسیار سخت بود. این سخت بودن برایم جذاب بود. خوشحالم اینجا هستم. مسائل فرهنگی و اختلاف پیش میآد.
جعفر مهیاری: نمایشنامه برای آنها بسیار مهم است. ما کلیت کار را طراحی کرده بودیم، وقتی به نقطه تمرین رسیدیم آنها در جریان کلی کار قرار گرفتند و با بیشتر بخش های آن موافق بودند. البته در روند تمرین ها نظرات خودشان را می دادند. ایدههای خلاقانه داشتند. کار ما کاملا گروهی بود.
بریتا شرام: ما میخواسیتم این کار در آلمان و ایران اجرا شود، بنابراین بهتر بود اصلا متنی وجود نداشته باشد.
نبودن نمایشنامه و انجام کار مبتنی بر حرکت، طبیعتا پیچدگیهای خاص خود را دارد. چگونه توانستید به مرحله مورد نظر برسید؟
کریستینا فورستر: اول فکر میکردیم، حرف زدن کم داریم. به کار سعید و آناهیتا نگاه میکردیم و با آنها تمرین میکردم. اول از کاری میکردم خندم می گرفت اما بعد عادت کردم.
بنت اشتولبرگ: بدن من خشک بود، این برای من مشکل ایجاد میکرد اما توصیه های بچه ها به من کمک کرد.
سعید ابک: من تجربه این شکل کار را قبلا داشتم. اگر در کاری که همه فارسی زبان بودند، اختلاف نظر باز هم وجود داشت. تفاوتها به مرور حل شد و ما مانند یک خانواده شدیم. این سختی در هفته اول بود. اول فکر می کردم با بازیگری مانند بت باید چکار کنم؟ اما به مرور این صیقل انجام شد و آن بده بستانی که مد نظر داشتیم اتفاق افتاد. اکنون با نگاه میتوانیم منظور هم را بفهمیم. اگر کار مسترک دیگری بعد از این کار بخواهیم انجام بدهیم به مراتب بهتر خواهد بود. مهمترین تجربهای که به دست آوردم نظم بود. چیزی که همیشه ما را در کارهای مان آزار میدهد. در آلمان می دانستیم چه تاریخ و ساعتی اجرا داریم و حتی چندتا بلیت با چه قیمتی فروختیم. این کار آنجا سادهترین است و اینجا بزرگترین مشکل است.
آناهیتا صفیخانی: ده روز اول بسیاری چیزها را درک نمیکردم. احترام به خود در آنها وجود دارد، چیزی که برای ما تعریف نشده است. اینجا حرفهای بودن یعنی کار سخت، بدون استراحت؛ اما برای آنها اینگونه نیست. ما خیلی با یکدیگر حرف میزنیم، اما این اتفاق در مورد آنها خیلی بیشتر رخ میدهد. ما آنقدر حوصله نداریم. نمایش از فضای شرقی برخوردار است؟ برداشت بازیگران آلمانی از این مسئله بر چه اساسی است؟
جعفر مهیاری: این برداشت به خاطر سمبولیک بودن کار است. آلمانیها بسیار رئالاند. در واقع با نگاه سمبولیک تفاوت شرق و غرب مشخص است، ما صحنه و اکتهایی داریم که معناهای مختلفی دارند در صورتیکه در فرهنگ آنها اینگونه نیست. ما از تکنیکهای ایرانی استفاده نکردیم. کار ما به شدت بر شیوه برشت است و این ناخواسته افتاد.
سخن آخر:
بریتا شرام: ما یک هدف داریم و آن به صحنه بردن تئاتر خوب است.
مهرانگیز قهرمانی