سرویس تئاتر هنرآنلاین: استفاده از داده‌های داستانی یا شبه روائی ادبیات منظوم و شاعرانه یا جزئیات زندگی شاعران و نهایتا آدابته، تنظیم و طراحی آن‌ها برای دنیای نمایش از جایگاه خاص خود برخوردار است و در سال‌های گذ شته بارها وبارها این متون و حتی زندگینامه و عوالم و احوالات خود شاعران در قالب نمایش‌ها و عمده‌تا به شکل "پرفورمنس"‌ها و حتی "ا ُپرا" های عروسکی رواج و رونق قابل توجهی داشته که وجه مشترک و برجستگی تماتیک همه آن‌ها "عرفانی" بودن‌شان بوده است. این در شرایطی رخ داده که هیچ کدام از نویسندگان این متون که برخی از آنان خودشان هم کارگردان این اجرا ها بوده‌اند، هرگز توجهی به متون تاریخی، اجتماعی و سیاسی گذشته ایران نداشته‌اند؛ آسیب‌شناسی موضوع نشان می‌دهد که همگی یا نتوانسته‌اند و یا نخواسته‌اند به چنین موضوغات و متونی روی بیاورند. هادی مرزبان در این میان تا حدی استثناء است؛ او سال‌ها آثار اجتماعی سیاسی " اکبر رادی" را بارها به روی صحنه برده و اکنون متنی را که به احتمالی می‌تواند سفارشی هم نوشته شده باشد و بُن مایه عرفانی، مذهبی و تاحدی سیاسی هم دارد، انتخاب کرده است. این متن توسط محمد ابراهیمیان نوشته شده و به عوالم "شمس تبریزی" و "مولانا" می‌پردازد و احوالات، اندیشه‌ها و احساسات هردو را عمده‌تا به بهانه یک "محاکمه نمایشی " که همزمان محاکمه نمایشی "منصور حلاج" و تلویحأ محاکمه همه عرفاء عاشق، عتاب ورز و معترض به شمار می‌رود به توصیف و تصویر می‌کشد.

نمایش "بازار عاشقان" به نویسندگی محمد ابراهیمیان و کارگردانی هادی مرزبان از لحاظ اجرائی ترکیبی از "نمایش تئاتری" و "پرفورمنس" و از نظر بیانی آمیزه نامتجانسی از نظم و نثر است؛ بخش تئاتری اجرا، صحنه‌های محاکمه و دادگاه را نشان می‌دهد که در آن "شمس" و حتی "مولانا" و به طور ضمنی و تمثیلی "منصور حلاج" محاکمه و بازخواست می‌شوند؛ این صحنه اساسأ کش داده شده و به محاکمه شباهت ندارد: نوعی فرصت‌دهی نویسنده به شمس و مولاناست تا خود را به توصیف درآورند؛ البته بخشی از این "خود توصیفی" ها و "خود اظهاری" ها به لحاظ الزام ایجابی دادگاه و شکل محاکمه که به طریق پرسش و پاسخ انجام می‌شود، بجا و درست است، اما در صحنه‌های دیگر که به دادگاه ربط ندارند، کارکرد آن‌ها تعمدی و غیرساختاری از کار درآمده است. ضمنأ مجریان دادگاه به لحاظ انبساط خاطرشان و نیز به سبب فرصت‌دهی‌های زیاد به شمس و مولانا، به طور متناقضی چندان ظالم و تنگ نظر نشان داده نشده‌اند و دادگاه صرفأ "یک دادگاه نمایشی و فرمایشی" برای روی صحنه است. با همه این‌ها ، در بطن این دادگاه، به طور تمثیلی چگونگی محاکمه و بردار شدن "منصور حلاج" هم نشان داده شده که این قسمت خودش به تنهائی "یک نمایش کوتاه تک‌پرده ای " است و البته درخشان‌ترین و دراماتیک‌ترین بخش نمایش هم به حساب می‌آید و در آن "ایرج راد" بازی خوب، زیبا و تأثیرگذاری ارائه می‌دهد. بخش‌هائی که به محاکمه و دادگاه ارتباط ندارند، تمامأ براساس "طراحی‌های جلوه‌دار و آرایه‌ای" شکل گرفته‌اند و در آن‌ها حرکات موزون و اصطلاحا "کوریوگرافیک" با "چاشنی" موسیقی عرفانی محوریت پیدا کرده است و جزو بخش‌های "پرفورمنس" گونه اجرا به حساب می‌آیند. حرکات موزون دورانی کلیشه‌ای و تکراری در این نمایش زیاد است و مهم‌تر این که، متن در رابطه با "شخصیت پردازی" شمس و مولانا که محوری‌ترین آدم‌های نمایش‌اند، داده‌های قابل اعتنا و "داستانی" الزام آور عینی و نمایشی تفکرزائی که در بطن داشته‌های هرصحنه، به صحنه قبل و بعد ارتباط موضوعی و مخصوصأ ساختاری منسجمی داشته باشند، دربرندارد و تماشاگر شاهد صحنه‌های کوتاهی است که به گونه‌ای گذرا با دیالوگ‌های محدودی ارائه شده‌اند و هرکدام بلافاصله همانند یک "پلان سینمائی" بعد از چند لحظه قطع می‌شوند؛ این یکی از ضعف‌های موضوعی و ساختاری متن است و سبب شده اجرا تا حدی "مناسبتی" و "مجلسی" به نظر آید؛ اغلب این صحنه‌های کوتاه و حتی صحنه‌های نسبتا طولانی دیگر با موسیقی و حرکات موزون فردی و جمعی شکل‌دهی شده‌اند و اساسا کارکردی گذارا و "تک صحنه ای" دارند.

شمس و مولانا در نمایش "بازار عاشقان" به کارگردانی هادی مرزبان عمده‌تا "خود توصیف " و "خود اظهار" اند؛ این خصوصیت آن‌ها فقط در صحنه دادگاه تا اندازه‌ای مقبولیت نمایشی دارد و در بقیه صحنه‌ها فاقد یک وجاهت موضوعی و منطقی است و عملا چنین وانمود می‌شود که آن‌ها برای تعریف از خود به روی صحنه آمده‌اند. بهترین و ساختاری‌ترین شکل ممکن برای اجرای نمایش "بازار عاشقان" آن بود که همه چیز در قالب و فرم همان محاکمه و دادگاه تمثیلی، مذهبی و سیاسی به گونه‌ای بسیار جدی ارائه شود و زوائد و حواشی زیبا، اما بی‌دلیل، بی‌منطق و اضافی "پرفورمنس" گونه که عمده‌تا با استفاده از طراحی، موسیقی، نور و حرکات موزون شکل گرفته‌اند، حذف می‌شدند.

بازی فرهاد قائمیان در بخش‌های "پرفورمنس گونه" تا حدی شتابزده و ُتند است که با ضرباهنگ روحی و روانی و ذهنیات، عواطف و عوالم یک انسان معنوی درون‌گرا، سالک، پیر و مُراد که مُرید بودن هم در سر و دل دارد، چندان جور در نمی‌آید و او فقط دیالوگ‌گوئی می‌کند.

باید یادآور شد که دیالوگ‌های این اجرا به علت "خود توصیفی" و " خود اظهاری" آدم‌های نمایش اغلب به شکل "شعارگوئی"های عرفانی، مذهبی و تلویحا سیاسی درآمده است. متن، ساختار منسجم و یک پارچه‌ای ندارد و ضعف‌هایش عملأ براجرا تأثیر گذاشته است.

صحنه‌های این نمایش صرفا به لحاظ اجرائی و عمده‌تا "بصری" به تناسب طراحی شکیل صحنه‌ها و موقعیت‌ها و شکل‌دهی ظاهری بازیگران ( بهتر است اغلب‌شان را عواملی صحنه آرا بنامیم ) و به دلیل استفاده از نورموضعی و رها، در ُکل ترکیبی نسبتأ هماهنگ دارند. موسیقی نیز در حد و بضاعت محتوا و نوع نمایش، به دل می‌نشیند. طراحی صحنه که توسط مهدی فضلی خانی انجام شده ، مخصوصأ در صحنه مربوط به محاکمه و دادگاه، قابل توجه و شایسته تأمل است، زیرا به عنوان یک کمپوزیسیون صحنه‌ای عناصر این صحنه را به شکلی بصری و نمایشی به هم مربوط کرده است.

کارگردانی هادی مرزبان در کل زیاد پذیرفتنی و شاخص از کار در نیامده است. اجرا مخصوصأ در بخش‌های آغازین و پایانی، داشته‌های اضافی دارد که گرچه در اصل به متن منتسب می‌شود، اما باید حذف می‌شدند . البته شرطی هم بر این ادعا مترتب است: در صورتی که خود کارگردان این صحنه‌های کوتاه و اغلب شعارگونه را اضافه نموده باشد، باید ضعف کارگردانی را مضاعف ارزیابی کرد. در حال حاضر به نظر می رسد که این اضافات صرفأ یرای جلوه‌آرائی و "پرفورمنس گونگی " بخش‌هائی از اجرا بوده است.

حسن پارسائی