سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: مزدک پنجه ای شاعر و روزنامه نگار متولد 1360 و ساکن رشت است. او علاوه بر مدیرمسئولی نشریه فرهنگی- اجتماعی دوات به شغل وکالت نیز اشتغال دارد. از مزدک پنجه ای تا کنون مجموعه شعرهایی به نام‌های "چوپان کلمات"(فرهنگ ایلیا)، "بادبادک‌های روزنامه‌ای" (انتشارات نصیرا) و یک آنتولوژی از شاعران سپیدسرای گیلان به نام "همه درخت‌ها سپیدارند" (انتشارات سوره مهر) منتشر شده است.

به عنوان سوال اول بفرمایید وضعیت شعر امروز ایران را پویا ارزیابی می کنید یا ایستا؟ برای توضیح بیشتر می گویم که این اظهار نظر شما می تواند فارغ از نگاه ایجابی یا سلبی به کیفیت شعر امروز باشد.. آن چه اهمیت دارد این است که شما فکر می کنید جنب و جوش در شعر امروز ایران نسبت به قبل کمتر شده است یا نه؟

درباره سوال چالش برانگیز شما باید عرض کنم، شعر امروز ایران را نمی‌‍توان جدای از وضعیت فعلی اوضاع سیاسی - اجتماعی دانست. در هر صورت ایران کشوری است که تمام مسائل پیرامونی آن به سیاست و مسائل اجتماع پیوند خورده است.اوضاع شعر نیز از این قائده مستثنی نیست.با تغییر سیاست در عرصه کلان، فضای مطبوعات و ادبیات نیز دگرگون می‌شود یعنی گاه به تعادل و آرامش می رسد و در بسیاری از اوقات نیز چون مسائل رفاهی و اقتصادی مردم، دچار عسر و حرج می‌شوند. اما آن چه در شرایط فعلی شاهدش هستیم نوعی هرج و مرج ادبی در فضای شعر است.

در دهه هفتاد نیز ما با افراط و تفریط مواجه بودیم، رفتارهای زبانی که بعضا برگرفته از غلط خوانی‌های تئوریک بود همه خواستند باباچاهی، رویایی یا براهنی بشوند و متاسفانه نتیجه این شد که مخاطب عام و خاص سرخورده دل به جریان خنثی ساده نویسی و نه سهل و ممتنع گویی در دهه هشتاد آورد و هر حدیث نفس گویی به مدد انتشاراتی‌ها شد شاعر مدعی! اوایل دهه نود بسیاری از شاعران موج سوار به تاسی از شاعران ساده سرا ،شعرشان به سمت ساده سرایی و ترویج لحن عاشقانه که متاثر از فضای شعری نزار قبانی، لورکا و تنی چند از عاشقانه سرایان ترک بود، سوق پیدا کرد. این فضا به حدی تاثیر گذاشته بود که برخی از شاعران مطرح نیز در ارائه کارکردهای زبانی به شکل دهه هفتاد عمل نمی‌کردند چرا که جریان ساده سرایی از چنان هژمونی برخوردار بود که بیش از یک دهه ذائقه مخاطب را درگیر خود کرده بود.

این که هرج و مرج پدیدآمده را صرفا ناشی از رفتار یک عده شاعر و یا چند جریان شعری بدانیم دست به تحلیل نادرستی زده‌‌ایم چرا که در چرخه ادبیات جدای از سیاست های تزریق شده از سوی ادارات و نهادهای فرهنگی، هنرمند در اینجا شاعر، مطبوعات و ناشران سه ضلع این رخداد تلقی می شوند.

در جامعه شتاب زده و تجمل گرا که فلان بازیگر خوش سیمای سینما سعی می‌کند دل نوشته‌های خود را به مدد فلان انتشارات حرفه‌ای و مطرح به زیور چاپ برساند و در جامعه ای که بسیاری از روزنامه نگاران ادبی اش زیبایی شناسی لازم و شناخت مناسب از تاریخ ادبیات را ندارند و چهره‌ها و جریان های ادبی را به شکل توریستی می‌شناسند، نمی‌توان انتظار شکوفایی ادبی داشت. وقتی ذائقه مخاطب تا این حد تنزل یافته که همان کتاب به چاپ چندم می‌رسد، چگونه می‌توان انتظار داشت عامه ی مردم یک اثر پیشرو را درک کنند. چگونه باید زیبایی شناسی مخاطب عام ترقی کند. متاسفانه به جای آن که مخاطب عام سلیقه خود را منطبق با رفتارهای هنری و ادبی شاعران کند این شاعران هستند که سطح زیبایی شناسی آثارشان را در حد مخاطب عام تنزل می دهند.پس با این وضعیت ما شاهد پویایی که نیستیم هیچ شاهد پس رفت ادبی هستیم.

به نظرمن دبیران سرویس ادبی دررسانه ها نیز باید قائم به ذات کار کنند و در نشر و ترویج چهره‌های با استعداد و آینده دار تلاش کنند و نیز کتاب ها به درستی پخش شود، دولت و خاصه وزارت ارشاد و سایر متولیان فرهنگی در جهت ترویج فرهنگ کتاب خوانی و خرید آن یارانه دهند و در کتاب‌های آموزشی به جای آن که مدام از فرزندان‌مان بخواهیم به صورت طوطی وار شعر حفظ کنند، تلاش کنیم تا سطح درک آنان را از مفاهیم و پدیده‌های اطراف ارتقا دهیم.به نظر من طرح های خوب همیشه جواب می دهد و مردم اگر قیمت کتاب پایین بیاید مطمئنا آن را در سبد خرید خود قرار خواهند داد. در حال حاضر نشریات ما به شدت در معرض ورشکستگی و تعطیلی قرار دارند و خب می دانید که به مدد طرح معاونت مطبوعات و خرید یارانه ای نشریات برخی از آن ها هنوز حیات دارند. اعتقادم این است که دولت باید تنوجه بیشتری به هنرمندان و خالقان اثر داشته باشد و حمایت بیشتری از مخاطب و ناشرین کند.

وقتی هر روز به نام یک چهره ادبی جایزه‌ای در این مملکت برپا می شود و از داخل جعبه ی جادویی نام افرادی به عنوان برگزیده و برتر بیرون می آیند که سال هاست بیشترین تریبون را داشته اند، چگونه می توان انتظار تغییر و نشاط را داشت.ادبیات در دنیای امروز برای پویایی نیازمند جسارت،خلاقیت، تجربه گرایی، اندیشه مداری، جهان بینی و دوری جستن از هر گونه کلیشه و تقلیدگری است.

به نظر شما چه رویدادها و چه رفتارهایی از جانب اصحاب جامعه شعری امروز ایران می تواند به رونق بیشتر فضای شعری ما کمک کند؟

ببینید اگر هر شاعری جهان زیست شده ی خود را بنویسد مطمئنا ادبیات مخاطب بیشتری جذب خواهد کرد. وقتی زیبایی شناسی شاعر و مخاطب ترقی کند، با اشعاری با کیفیت و خلاق مواجه شود و این نوع اشعار به سطوح مختلف جامعه تعمیم یابد شاهد رونق خلاقیت خواهیم بود.اگر می خواهیم شعرمان رونق داشته باشد باید به خلاقیت اهمیت دهیم و از کلیشه گی دوری جوییم. اما این مهم فقط توسط شاعران اتفاق نخواهد افتاد و نیازمند ایجاد یک رفاه ادبی است.منِ شاعر هر چه قدر هم خلاق باشم و شعرهای تجربه گرا بگویم اول ترس از سانسور دارم که این مهم خود سدی مقابل بروز خلاقیت است.بعد دغدغه ی دیده شدن دارم ،برای دیده شدن نیاز به پخش و نشر مناسب دارم.اثرم در سطح وسیعی از جامعه گسترش یابد. آیا با تیراژ 200 نسخه کتاب خوش باورانه نیست که بنشینیم و از راه های رونق شعر برای آیندگان بگوییم؟

البته یک چیز را اضافه کنم به مدد نرم افزارهای چت خوشبختانه واژه ی تیراژ معنا و مفهوم خود را از دست داده است.اما برای این ویژگی نیز به نظرم باید برنامه ریزی داشت.درست است که در حال حاضر ما با انبوهی از تولیدات مواجه هستیم که می تواند در آینده به رونق ادبیات کمک کند اما من این حجم تولیدات را مانند بارانی می‌دانم که نیازمند سیل بند و سد است تا اولا ذخیره شود و ثانیا هدر نرود. شما هر چه قدر هم که در گروه‌های مجازی کار کنی اثرش به اندازه ماندگاری در فضای کاغذی نیست. در عرصه مجازی اگر کارت خوب باشد یک لحظه خوانده می‌شوی و برای مدت کوتاهی در گروه‌ها و کانال‌ها دست به دست می‌چرخی اما برای ماندن، تثبیت شدن، مراجعه، بحث و نقد نیاز به جایی داری که سفید باشد و بتوانی در آن جا مکث کنی و تامل! متاسفانه فضای مجازی پر از هرج و مرج و صداهای غیر جدی است.

اما در باب چاپ نشر شعر ... بعضی بر این گمان اند که غالب شعرهای منتشر شده در این روزگار صلاحیت انتشار ندارند... یعنی شاید به لحاظ کمی انتشار شعر وضعیت مناسبی داشته باشد،اما از لحاظ کیفی وضعیت،غم انگیز است...شما هم همین تز را دارید؟ لطفا توضیح دهید...

بله غم انگیز است چرا چون هیچ فیلتری به لحاظ سنجش کیفیت وجود ندارد هر که گفت من شاعرم می تواند با پرداخت چند میلیون صاحب اثر شود. چندی پیش با فردی مواجه شدم که کتاب شعری دویست صفحه ای منتشر کرده بود، وقتی از ایشان پرسیدم چند وقت است شعر می گویی و فعالیت ادبی داری گفت یک سال و نیم است و این کتاب محصول هشت ماه شاعری من است. او در ادامه عنوان می کرد که روزی پنج تا شش شعر می گوید و در حال حاضر دو مجموعه شعر در دست چاپ دارد. خب، وقتی مجموعه اش را ورق زدم دیدم طفلک استعداد دارد اما برای شاعر شدن راه بسیاری باید بپیماید،در واقع او تقلیدگری می کرد تا شاعری. مسئله ی اصلی این است که بیشتر آثار منتشر شده فاقد جهان بینی و اندیشه مداری هستند.کاری به تکنیک و ساختار و فرم ندارم.در گذشته چهره های مطرح ادبی وقتی بالای سر یک نشریه یا انتشارات بودند بسیار سخت می‌گرفتند و شعر یک نوآمده در قسمت پاسخ به خوانندگان چاپ می‌شد در واقع باید سلسله مراتبی را طی می‌کردی تا شعرت به جام جهان نما می‌رسید. من خودم وقتی مطلبی می‌نوشتم و برای نشریات ارسال می‌کردم چه شعر و یا نقد و یادداشت باور کنید ماه ها در نوبت قرار می گرفتم و اگر کارم خوب بود منتشرش می‌کردند ،برای مثال یادم است کاری را برای ماهنامه عصر پنجشنبه ارسال کرده بودم و نزدیک یک سال در نوبت قرار گرفت، آن قدر تشنه مانده بودم که وقتی مطلبم منتشر شد کلی ذوق کردم. یا وقتی برای نخستین بار در روزنامه شرق مطلبی از من منتشر شد مدت‌ها در صف انتظار قرار گرفتم اما یک چیزهایی را یاد گرفتم و آن این بود که به امید انتشار مطالبم مدام نشریه می‌خریدم و مطالب شان را می‌خواندم در این حین یاد می گرفتم که چه طور خلاقیتم را ارتقا دهم یعنی خود این انتظار مرا دچار آموزش می کرد. اما اکنون این طور نیست پول می‌دهی و پس از چند ماه کتاب شما آماده است و همه نیز انتظار داریم کتاب مان پخش شود، در بهترین نشریات و جلسات نقد شود و مخاطب نیز لابد باید به ما اعتماد کند.

نکته دیگری که در حوزه ی نشر خودنمایی می کند و نمی توانیم از آن چشم بپوشیم این است که اکثر شاعران ما - خوب و بد گمنام و شهیر-برای چاپ شعر مشکل دارند.. پر بیراه هم نیست اگر بگوییم 90 درصد شاعران ما جز تک و توک شاعران به نام معاصر با هزینه خود شعرشان را چاپ می کنند...

بله مشکل دارند چرا که وقتی فلان نویسنده و شاعری که از ابتدای دوران شاعری اش انتشاراتی های مطرح با سرمایه ی خودشان کتاب هایشان را منتشر کرده اند و این شاعر حق التالیف هم گرفته دچار یک عادت فرهنگی شده است ولی اکنون فضا تغییر کرده است،ناشر نمی فروشد،حمایت از طرف مخاطب نمی شود و دولت نیز یارانه نمی دهد،خب با این وصف باید آن شاعر مطرح نیز به فکر برگشت سرمایه اش باشد،بر این اساس ترجیح می دهد بی گدار به آب نزند و بخش یا همه ی هزینه ی انتشار کتاب را از مولف بگیرد.شما در نظر بگیرید خود مراکز پخش چند درصد از پشت جلد کتاب را اخذ می کنند و چند درصد از این قیمت متعلق به کتاب فروش می شود.ناشر نیز هزینه دارد.خب کدام آدم عاقل از پول بدش می آید من معتقدم می توان پول گرفت و شعر هم چاپ کرد اما حداقل هایی را رعایت کنند و از تجربه ی کارشناسان خبره و زبده ی شعر بهره ببرند کاری که برخی از انتشاراتی ها اخیرا می کنند و کتاب های خوبی را نیز به بازار عرضه کرده اند.

به نظر شما تعداد شاعرانی که امروز رفته رفته از شعر عقب می نشینند و به امور دیگر می پردازند،زیاد است؟

پیش روی و پس روی همیشه بوده است. بسیاری از شاعران به صورت مقطعی در دهه‌ای مطرح می شوند و بعد به دلایل نامعلومی محو می شوند.البته برخی گرفتار غم نان می شوند و چه بسا با استعداد هم هستند،برخی از مسیر شعر خارج شده و داستان نویس،بازیگر،خواننده و... می شوند و برخی نیز همه کاره و هیچ کاره! حکایت افرادی که اهل تجربه کردن هستند فرق می کند آن ها با شعر هیچ وقت وداع نکرده و نمی کنند ممکن است مدتی تمرکزشان از شعر دور شود اما چون از چشمه ی شعر تغذیه کرده اند مجددا به همان چشمه باز می گردند.هنرمندان واقعی روح سرگردانی دارند و قید و بند پذیر نیستند.من اصلا این رفتن و آمدن ها را بد نمی دانم... مهم خروجی ادبیات است و تاریخ که غربال گر خوبی است برای قضاوت و سنجش رفتارهای ادبی ما!