سرویس تئاتر هنرآنلاین: مهتاب نصیرپور یکی از بهترین بازیگران زن تئاتر سرزمین ماست و برای همین حتی راه رفتن و حرف زدنش هم هنر مینماید و اگر بخواهد بازی کند که همواره لبریز از احساسات ناب است؛ ما را به چالش حسی و عاطفی میکشاند که این بار هم یک نقش قابل ملاحظه و تامل را پیش رویمان قرار خواهد داد.
در نمایش "دعوت به دو نمایش همراه"، محمد رحمانیان بر آن است که دو وضعیت روانی و عاطفی نزدیک به همدیگر را نمایان کند. اینکه انسانهای احساساتی در مدار زندگی وقتی با شکست و افول مواجه میشوند، امکان دارد که سر از تیمارستان یا بیمارستان روانی در بیاورند یا اینکه به ناچار حال خوشی در زندگی نداشته باشند؛ این مسالهای است که همواره تکرارپذیر بوده است و تهدیدی است برای انسانهایی که منطقا با روال عادی کنار نمیآیند و دلیلش هم در مواجهه با دیگران چنین رویدادی اتفاق خواهد افتاد. نوعی کم آوردن و شکست در جدال با دیگران است و کمتر پیش میآید در مواجهه با خود چنین بیماری روانی ما را دچار گرداند.
هر دو نمایش در یک دکور واحد با تغیرات جزیی در رنگ و کاربرد وسایل صحنه اجرا میشود. بهگونهای محیطی است که در آن یک فرد روانی در حال توهم و تخیل کردن است و زندگی را بنا بر تجربۀ درونیاش پیش میبرد بیآنکه بداند کدها و نشانههای بیرونی واقعیاش چگونه باید باشد.
محمد رحمانیان همواره نشان داده که گرایش به یک شیوه اجرایی نداشته و هر بار الگو و مدل تازهای را تجربه کرده است بیآنکه مدعی تجربهگرایی باشد و البته که او در دو حیطه حرفهایگری با الگوهای استاندارد و متعارف و تجربهگرایی با الگوهای پیشنهادی و آزمون و خطایی آثارش را در ورطه دید تماشاگرانش قرار داده است. برای همین نمیتوان او را کارگردان قابل پیش بینی فرض کرد و البته در تجربههایی هم دچار افت و افول اساسی شده است و در حرفهایگری بودن وجه سرگرمکنندگی و تجاری در این آثارش که تلفیقی از موسیقی، سینما و تئاتر بوده است، چیره بوده است. شاید این نوع کارهایش در قیاس با آن دو دسته کارهایش انحطاط از مسیر تئاتریاش به شمار آید.
"دعوت به دو نمایش همراه" هم در قیاس با آن دو دسته، جزء کارهای حرفهای است که در غالب روانی و اکسپرسیونیستی در بستر واقعگرایانه اجرا شدهاند. در نمایش اول دختری میپندارد دعوت به یک مهمانی مهم شده است، در پایان میفهمد که نمیداند الان باید به کجا برود و زنی دیگر در پایان خود را آماده کرده که به همان مهمانی برود و این دختر دارد نقش چنین زن خوشبختی را بازی میکند. نمایش در اپیزود اول نیاز به حضور بهتر هر دو بازیگرش دارد که بتواند ضرباهنگ درست را در کلیت اثر لحاظ کنند. در حال حاضر بخشی از بازیها اصطلاحا درآمده و هنوز نیازمند تمرین و مشقت است که بشود دردهای این دختر روانی را در صحنه آشکار کنند. در اپیزود دوم هنرمند و هنرپیشهای خود را آماده کرده که به تئاتر برود و نقشی را بازی کند اما نمیداند باید به کدام تالار برود! در این صحنه احساسات مهتاب نصیرپور پر رنگ است و با فوران درد مواجه هستیم، شاید در این اپیزود هم بازنگری در خطوط رفتار و ارائه میزانسنهای بهتری این حضور را هنریتر و پررنگتر از اینها نمایان کند. به هر حال این اجرا هنوز نیازمند تمرین است که قابلیتهای اجراییاش پر رنگتر شود چنانچه محمد رحمانیان در اجرای مصاحبه با کمترین حرکت توانست ما را متاثر گرداند و روانیترین وجوه انسان تحت شکنجه را آشکار کند. بنابراین میشود امیدار بود که برای "دعوت به دو نمایش همراه" موجبات یک حرکت عالیتر را فراهم کند که بشود نمایش در خور تاملی را بازی کنند.
در واقع الان نور و لباس و گریم و صحنه شکل درستی به خود گرفته است و حتی در پیوند دو صحنه هم تمهید درستی اندیشیده شده است که این دو صحنه را در کنار هم ببینیم و تاثیر لازم را از این گونهگونی شخصیتها را لمس و باور کنیم که هر یک به نوعی مسالۀ خاص خود را دارد.