سرویس تئاتر هنرآنلاین: در نوشتن متن نمایشی و حتی برای اجرای نمایش، اولین نکته مهمی که نویسنده و کارگردان باید به آن بیندیشند، توجه جدی به "ژانر" اصلی یا فرعی متن یا اجراست؛ این کار نویسنده یا کارگردان را به رعایت نوع ساختار و چگونگی پردازش یا کاربرد عناصر متن و اجرا ملزم میکند. چنانچه نویسنده صرفأ از روی علاقه و برمبنای ابتکار شخصی خودش متنی را بنویسد و یا اجرا نماید، در آن صورت یکپارچگی و طرح ساختاری اثر عملأ ضایع و ارائه کامل داشتههای دراماتیک آن غیرممکن و چه بسا که کلیت متن یا اجرا غیرکارکردی شود.
نمایش "تعبیر خواب" به نویسندگی و کارگردانی صمد آذرخش بدون توجه به ساختار ژانر اصلی "کمدی" و یا توجه به ژانرهای فرعی آن به طور ظاهرأ ابتکاری و شخصی نوشته و اجرا شده است؛ هیچ کدام از آدمهای نمایش ارتباط موضوعی و ساختاری مشخص و به اثبات رسیدهای با هم ندارند و کنار هم قرار گرفتن آنها هم غیر کاربردی از کار درآمده است. به رغم آن که در عنوان نمایش به تعبیر خواب اشاره شده، در اجرا چنین تعبیری سنخیت کلی پیدا نمیکند و فقط در بخشهائی روی یک سری گفتارها و حرکات "من درآوردی" تأکید شده، که آنها هم هرگز مضمون خاص و قابل تحلیلی را انتقال نمیدهند و اساسا نوعی شلوغ کردن و شلوغ کاری محسوب میشوند. در کنار این بخشهای شلوغ و متشتت، موضوعها و موقعیتها دیگری اضافه میشوند که هیچ ارتباطی با تعبیرخواب ندارند و موضوعاتشان هم بسیار عوامانه، سطحی و در اصل "ادا و اطوار درآوردن" برای کمیکنمائی اجراست و کسی را عامدانه یا غیرعامدانه نمیخنداند و از هیچ جذابیتی هم برخوردار نیست. در آخر هم واقعأ مشخص نمیشود که این نمایش موضوعش دقیقأ چیست و قصد نویسنده که کارگردان نمایش هم است، از نوشتن متن و اجرای آن چه بوده است.
نمایش "تعبیر خواب" گرچه بازیگرانش بزرگسالاند، اما به علت شلوغی و به هم ریختگی زیاد و جیغ و دادهای بیرویه، فقط برای کودکان مناسب است: آن هم صرفأ برای آن که از شلوغیها و رفتارها و گفتارهای مسخره آمیز بازیگران تعجب کنند و بخندند. کارگردان از آوازهای محلی "لری" هم بدون دلیل و به عنوان "چاشنی" استفاده کرده که نمایش را بیربط تر و سطحیتر از آنچه که هست، معرفی نموده است.
در این اجرا هیچ تعبیر و تأویل خاصی - ولو کمیک - وجود ندارد و فقط "بهانه سازی" برای ریختن دلبخواهی هرچیز و داشته بیارزش و بیهودهای در "ظرف" نمایش مطرح بوده است. صمد آذرخش از این هم فراتر می رود و به "جوک گوئی" هم روی میآورد. او حتی بازیگری را به عنوان قاضی، که هیچ ربط و سنخیتی با موضوع ندارد، به دلیلی پیش پا افتاده وارد اجرا کرده تا به کمک او در آغاز و پایان نمایش جوک گوئی و آوازخوانی هم راه بیندازد و نهایتأ هم به مدد او نمایشش را به پایان برساند.
قبل از لحظات پایانی نمایش همین "قاضی" داد میزند که "ترا به خدا بگذارید به این نمایش پایان بدهیم ." و باید اذعان داشت که این تنها حرف راست و منطقی نمایش "تعبیر خواب" است .
این اجرا که هیچ کس را شاد و سرگرم هم نمیکند، از لحاظ متن، کارگردانی، طراحی، بازیگری و سایر عناصر انضمامی دیگر مثل نور، موسیقی ، لباس و چهره آرائی، هیچ امتیازی نمیگیرد. حسن پارسائی