سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین : 1. "تبصره 22" را نخوانید... دارم چی می‌نویسم... بخوانید... آدم باید جنبه داشته باشد...جنبه خواندن یک رمان خوب را داشته باشد... بروید... بروید "تبصره 22" اثر جوزف هلر را بخوانید... این رمان یک شاهکار است... البته این قضیه به من و شما چندان ربطی ندارد... تاریخ ادبیات خودش قضاوتش را کرده...

کسانی که مخاطبِ مدامِ ادبیات داستانی هستند تا به حال بارها اسم این رمان را (catch 22) در فهرست رمان‌های شاهکاری که باید خواند، خوانده‌اند... پس چه من یا چه کس دیگری بنویسد این رمان یک شاهکار است کاری را پیش نبرده... اصلا من دارم چی می‌نویسم؟ حرف حسابم چیست؟ آها... یادم آمد... ببنید دوستان... من رفتم این کتاب را خواندم... می‌دانید... خیلی خوب بود... و از آن‌جایی که به روح اعتقاد دارم باید بگویم این رمان موجبات فروپاشی روحی من را به شکلی نامردانه فراهم آورد وُ درست طی دو هفته بخشی از ذهنم را فلج کرد... اما من دارم چی می‌گم... اصلا قرار نیست این‌ چیزهای چندر یه غاز را تحویل‌تان بدهم... هدف از نوشتن این نوشته برای من تنها یک چیز است: مخابره یک خبر مهم...یک هشدار... یک هشدار جدی به خوانندگان حرفه‌ای این کتاب که از قضا دستی هم در نوشتن دارند، نویسنده‌اند، می‌خواهند نویسنده بشوند یا به هر روی نویسندگان را دوست دارند...

باز هم دارم پرت می‌گویم... برویم سرِ جانِ کلام... و آن اینکه رفقا این کتاب را نخوانید... این اشتباه بزرگ را مرتکب نشوید... نروید بخوانید و بعد بگویید گفته بودند نخوان، رفتم خواندم و الان نمی‌دانم به کجای این شب تیره بیاویزم... دوباره دارم دور می‌گیرم... مجانین "تبصره 22" آدم را - مخ آدم را- به باد می‌دهند... نمی‌گذارند آدم فکرش را متمرکز کند و بگوید این کتاب خواننده را افسرده می‌کند... و البته ناامید... کافی است شاهکار هلر را بخوانید تا به این نتیجه منطقی برسید که چرا دارید داستان می‌نویسید؟ اصلا برای چی باید بنویسید؟ که بعد از 50 سال کتابی منتشر کنید که به درد سوزاندن بخورد... جوزف هلر کاری را که خیلی‌ها می‌خواستند بکنند و الان هم می‌خواهند انجام بدهند، کرده... او رمانی نوشته که بعضی از اهالی ادبیات بعدِ خواندنش از نوشتن منصرف می‌شوند چون می‌دانند که نمی‌توانند چیزی حتی شبیه آن خلق کنند... الان که حرفم را زدم، خیالم راحت شد... اگر اشتباه نکنم حرفم را زدم... لب کلامم این بود... این کتاب را نخوانید... شما را افسرده و ناامید می‌کند... چون خیلی خیلی خیلی خیلی خوب است...آره... همین طوری است که گفتم... خیلی خیلی خیلی خوب است... قسم می‌خورم!

2. [مایلو] مهربانه درخت را تکان داد. با نگاه قدر شناسانه‌ی ناشی از حس مالکیت به تماشای ستایش‌گرانه‌ی درخت نشست. "درخت خیلی خوبیه." یوساریان در حالی که انگشتان پایش را می‌جنباند جواب داد "این درخت زندگی و دانشه، درخت خیر و شر هم هست." مایلو با دقت به پوست و شاخه‌های درخت نگاه کرد. جواب داد"نه نیست. این درخت شاه بلوطه. این رو ندونم که هیچی. من شاه بلوطم هم می‌فروشم."

3. "تبصره 22" را بخوانید تا بفهمید چطور می‌شود یک رمانی به سادگی "تبصره 22" را ننوشت... بخوانید تا متوجه شوید نوشتن رمانی که داد می‌زند "ببینین من چقدر بی پیرایه‌ام" ممتنع الوجود است... رمانی به سادگی یک جنگ... و به دشواریِ درک فکرِ بانیان جنگ... بروید ببینید در جبهه جنگ چطور چند کاراکتر می‌توانند شما را از آنچه تمدن ما "جنگ" می‌خواند، تا حد مرگ بیزار کند...

4. از آنجایی که مطمئنم به من مربوط نیست شما می‌خواهید "تبصره 22" را بخوانید یا نه، حرفی در باب خواندن یا نخواندن این کتاب نمی‌زنم... چرا باید این کار را بکنم... به خاطر این که از یک شاهکار تمام عیار بی نصیب نمانید... یا به خاطر اینکه به کل از آینده داستان‌نویسی‌تان ناامید شوید... نه... من این خبط را نمی‌کنم... مسئله این نیست... مسئله چیزی است که من دائم فراموش می‌کنم درباره‌ش حرف بزنم... یک چیز مبهم و گنگ که به وقتِ خواندن کتاب یادم بود... یک چیزی که بوی دیوانگی، طنز و تراژدی می‌داد... چیزی که آدم را شدیدا متوجه نویسنده کتاب می‌کرد... نویسنده‌ای که احتمالا موقع نوشتن این رمان صاحب خلاق‌ترین ذهن آمریکا بوده... نام کوچک: جوزف... نام خانوادگی: هلر...

5. این یادداشت درباره "تبصره 22" اثر جوزف هلر نیست چون هیچ چیز درباره این کتاب نگفته است و فکر می‌کند تمام چیزهای مربوط به این کتاب توی خود کتاب است... کتابی به حجم 518 صفحه نازنین که شخصیت محوری‌اش یکی از جالب توجه‌ترین شخصیت‌های تاریخ ادبیات جهان است: یوساریان... اوه..اوه...

6. رمان خوب زیاد است... رمانی که بتوان شاهکار خطابش کرد حتی... رمان فانتزی، رئال، ضد جنگ، طناز، خواندنی و شیرین، تامل برانگیز به این معنا که مخاطب را به فکر ببرد، خوش ساخت و تر و تمیز... اما رمانی که همه این موارد را یکجا در یک قالب داشته باشد کم است... "تبصره 22" از تخیل خلاقانه جوزف هلر نشأت گرفته است... تخیلی بر مبنای واقعیت جنگ جهانی دوم... طناز، خواندنی، خوش ساخت و البته تامل برانگیز... وقتی این کتاب را می‌خواندم به خودم گفتم مترجم این کتاب باید به خودش ببالد که مخاطب ایرانی را با این کتاب آشنا کرده... به خودم گفتم "فکر کنم همین یک کتاب برای کارنامه کاری یک مترجم کافی است..." همان طور که داشتم به احسان نوروزی دست مریزاد می‌گفتم فکری شدم که این را به خودش هم بگویم... گفتم... زد به فروتنی که کار کارِ هلر است... خب بله، جوزف هلر شاهکار خلق کرده... اما نوروزی طوری این کتاب را به فارسی برگردانده که مخاطب هم متوجه شاهکارِ هلر بشود... احسان نوروزی ترجمه‌ای سلیس و شفاف از این کتاب ارائه داده و از آن مهمتر یکی از مهترین رمان‌های قرن بیستم آمریکا و جهان را به ایرانی‌ها معرفی کرده...

7. "تبصره22" یکی از دلچسب‌ترین رمان‌هایی ست که خواهید خواند... شاهکار باشد یا نباشد... قدر این نعمتِ فارسی شده را بدانیم، برویم سراغش، بخوانیم و به تجربه‌های خواندنی‌مان یک کتاب دیگر اضافه کنیم: یک رمانِ ضد جنگِ طنزِ جذابِ دوست داشتنی، که دل ما را به یقین خواهد برد.

انتهای پیام/