سرویس موسیقی هنرآنلاین: جواد بطحایی آهنگساز و نوازنده سنتور متولد ۱۳۳۶ مشهد. در خانواده‌ای هنر دوست چشم به جهان گشود. پدر و برادرانش با موسیقی آشنا و اولین معلمان وی در زمینه موسیقی بودند. وی ابتدا مبانی موسیقی و سلفژ را نزد مرحوم غلامحسین ظهیرالدینی فرا گرفت و در سال ۱۳۵۸ جهت تحصیل موسیقی وارد دانشکده هنرهای زیبا شد و از محضر مجید کیانی، زنده‌یاد پرویز مشکاتیان و فرامرز پایور بهره برد. وی ساز نی را نیز ادامه داده و ردیف‌های آوازی را نزد عبدالنقی افشارنیا به پایان رساند. از سال ۱۳۷۲ با استاد شجریان و گروه آوا همکاری داشته و کنسرت‌هایی در شهرهای مختلف ایران و کشورهای امارت متحده، سوئد، آلمان، هلند، اتریش، نروژ و انگلستان برگزار کرد که حاصل آنها در آثار "رسوای دل"، "آرام جان" و "آهنگ وفا" به بازار ارائه شد. از سال ۱۳۸۰ گروه "نوای دل" را تشکیل داد و با همراهی استاد حسن ناهید در این گروه اجراهای متعددی در شهرهای کشور با خوانندگانی چون علیرضا قربانی، سالار عقیلی، فاضل جمشیدی، مجتبی عسکری و سبحان مهدی‌پور انجام داد. وی سال‌ها در هنرستان موسیقی پسران به تحصیل اشتغال داشته و هنر سنتور سازی را نیز تجربه کرده است و در ساختن این ساز نیز دستی توانا دارد. از آثار نوشتاری وی می‌توان به کتاب "گل افشان" (ده قطعه برای سنتور) و آلبوم "صبح و شب از فراق تا صبح" اشاره نمود. همچنین آلبوم "حدیث سرو" و "گل و لاله" با همراهی استاد حسن ناهید و کامبیز گنجه‌ای و با صدای مجتبی عسکری به بازار عرضه گردید. چندی پیش کتاب "به یاد دوست" نخستین مجلد از مجموعه پنج جلدی آثار بی‌کلام جواد بطحایی، منتشر شد که به همین بهانه گفت‌وگویی با این هنرمند داشته‌ایم ‌که در ادامه می‌خوانید:

بهترین اتفاقی که در زندگی هنری‌تان افتاده چیست؟

بهترین اتفاق زندگی من این است که در زمان خوبی دارم کار موسیقی و زندگی می‌کنم هرچند که شاید بگویید همه می‌گویند در این زمان که نمی‌شود کار کرد و آلبوم داد و همه کارها را باید خودمان انجام بدهیم و روابط پیچیده شده باشد، اما یک ویژگی این زمان دارد که در زمان‌های دیگر ممکن است نداشته باشد، این است که انگیزه زیادی به هنرمندان داده است، شاید در بسیاری از هنرمندان انگیزه انجام کارشان زیاد باشد و برخی هم انگیزه‌ای برای کار نداشته باشند اما من انگیزه‌ام خیلی زیاد است و همین انگیزه باعث شده است بتوانم در آهنگسازی کاری بکنم و حرفی برای گفتن داشته باشم. اگر زمان دیگری بود شاید هیچوقت این کارها را نمی‌کردم این هم خوب است هم مسئولیت را سنگین می‌کند.

بهترین اجرایی شما که خیلی مطرح شد، کدام اجرا بود؟

من سال 72 با استاد شجریان کاری را انجام دادم که هفت سال ادامه داشت و کنسرت‌هایی که با ایشان داشتم برایم خیلی لذت‌بخش بود.

در چه کنسرت‌هایی با شجریان حضور داشتید؟

تورکنسرت اروپا که در کشورهای مختلف برگزار می‌شد، کنسرت هایی که در امارات متحده عربی برگزار می‌کردند، کنسرت‌های مختلفی در شهرستان‌های مختلف کشور، مثل اصفهان، کرمان، ساری، کارهایی مثل "آرام جان" و "رسوای دل" و "آهنگ وفا" را سنتورش را بنده نواخته‌ام.

برخورد خانواده شما با مقوله موسیقی چگونه بود؟

ناخودآگاه خانواده بر روی فرزند تاثیر گذار است، من خودم هم دو فرزند دارم که هر دو سنتور می‌زنند و ناخوداگاه تحت تاثیر من قرار گرفته‌اند، اگر من قطعه‌ای می‌زنم و خوش‌شان می‌آید ناخوداگاه شناخت‌شان فرق می‌کند و ناخود آگاه حس زیبایی‌شناسی‌شان فرق می‌کند، اگر من موسیقی پاپ کار می‌کردم آنها هم پاپ کار می‌کردند اگر موسیقی مبتذل کار می‌کردم شاید آنها هم در اجرایش کمکم می‌کردند پس ناخودآگاه من این حس را به آنها انتقال می‌دهم، در خانواده ما پدرم هم به عکاسی علاقه داشت و عکس‌هایی با زاویه دیدهای خوبی می‌گرفتند و هم تار می‌زدند، همینطور آن موقع رادیو موسیقی‌های خوبی پخش می‌کرد که همیشه پدرم که می‌آمد می‌گفت رادیو را روشن بگذارید گوش بدهیم، ما هم می‌گفتیم این کیست که می‌زند و پدر خوشش می‌آید؟ مثلا می‌گفتند جلیل شهناز است یا حسن کسایی چه ویژگی دارد که پدرمان اینقدر دوستش دارد و تحت تاثیرش قرار می‌گیرد؟ بعد آن ویژگی‌ها را دنبالش رفتیم. حس قوی و بیان فردی هنرمند، جمله‌بندی و همه اینها در یک نوازنده برجسته خیلی موثر است.

از آن زمانی که هنوز در حوزه موسیقی بصورت حرفه‌ای وارد نشده بودید و دنیای آن دوران بگویید، نت‌هایی که از زندگی می‌شنیدید، بهرحال شنیدار شما قوی‌تر است از آدم‌های معمولی در این زمینه، حتی صدای ماشین‌ها شاید برای شما یک قطعه باشد، از تفاوت این دو دنیا برای ما بگویید؟

چون از بچگی گوش من با موسیقی آشنا بود به صورت ناخودآگاه من یک حس زیبایی شناختی پیدا کرده بودم، خاطرم هست من حدود ده یازده سال سن داشتم، برادرم دانشجو بود و با دوستانش همیشه فیلم‌های روز دنیا را برای دیدن می‌رفتند، فیلم‌هایی مثل "بن هور" و از این قبیل فیلم‌ها که همزمان در آمریکا هم در حال نمایش بود، مرا هم گاهی می‌بردند و بعد از دیدن فیلم به نقد فیلم و صحبت درباره آن مشغول می‌شدند با دوستان‌شان، هر کدام از دوستان چیزی می‌گفتند و از من هم نظر می‌خواستند و من هم نظرم را می‌گفتم و از دید آنها نظرم هم درست بود، تعجب می‌کردند که چطور یک کودک یازده ساله اینگونه نظر می‌دهد. یک‌بار برادرم از من پرسید که این فیلم که برای سن تو نبود چطور فهمیدی فیلم خوبی بوده؟ گفتم هر فیلمی که از موزیک متن خوبی برخوردار باشد فیلم خوبی است، قضاوت من درباره فیلم بر می‌گشت به موزیک متن آن فیلم، این برای من قانون شده بود. هنرها با هم پیوند دارند، هنر نقاشی، موسیقی، دیدن یک غروب خورشید، طلوع خورشید، اینها یک حس زیبایی شناختی را در آدم به وجود می‌آورد.

در زمینه پذیرش شاگرد سخت‌گیر هستید؟

من چون بیشتر در آموزشگاه تدریس می‌کنم وظیفه دارم هر کسی را که وارد می‌شود آموزش بدهم. در تدریس جدی هستم اما سخت‌گیری نمی‌کنم، چون می‌دانم هرکس توانی دارد و قابلیتی و نسبت به همان قابلیت‌شان با آنها کار می‌کنم.

شما از چه اساتیدی آموزش دیده‌اید؟

وارد دانشگاه که شدم با آقای کیانی کار کردم، ردیف میرزا عبداله و شور را با آقای مجید کیانی کار کردم، بعد که دانشگاه بسته شد خودم قطعات مشکاتیان را کار کردم و یک مدت کوتاهی هم با استاد پایور کار کردم، بعد با آقای مشکاتیان از نزدیک کار کردم و بعد هم دیگر به تنهایی کار کردم.

چه خاطره ای از اساتیدی مثل استاد پایور و مشکاتیان دارید؟

من خدمت استاد پایور کم بودم، ولی حضور خود استاد پایور، درس بود. جدیت‌شان و ذهنیتی که از کارهایشان داشتیم همه برای ما درس بود. یادم میاد هر دو هفته یکبار نزد استاد پایور می‌رفتم یک‌بار سه شاخه گل برای تشکر بردم، داخل گلدان گذاشتند، دفعه بعد هم که گل خریدم عصبانی شد که چرا هر بار می‌آیی گل می‌آوری؟ یعنی نمی‌خواست هنرجو به هزینه بیفتد و زحمتی متقبل شود. بادم هست بعد از دو ماه که نزد استاد مشکاتیان می‌رفتم گفتم می‌خواهم کنسرت بگذارم و قطعات شما و چند قطعه صبا را بزنم،چون ساز نداشتم استاد روز قبل از کنسرت ساز نازنین‌شان را به من دادند و من فردای روز کنسرت سازشان را با کاستی که از کنسرت ضبط شده بود را بردم خدمت‌شان و کاست را داخل ضبط گذاشتند و به دقت گوش کردند.

انتهای پیام/

هدیه رحمت‌نژاد