سرویس تجسمی هنرآنلاین: نمایشگاه نقاشیهای حمید هادینژاد با عنوان "رقص مرگ"، عصر دوشنبه 23 آذر، در نگارخانه "بهار" خانه هنرمندان ایران افتتاح شد. آثار این نمایشگاه با موضوع انسان معاصر خلق شده و هنرمند در این مجموعه در امتداد نمایشگاه قبلی خود با عنوان "انسان بیتاریخ" به ابعاد متفاوتی از ماهیت انسان پرداخته است. در این نمایشگاه بر خلاف نمایشگاه گذشته که تمرکز هنرمند بیشتر بر روی پرتره و فیگور انسانی بود، به بخش روح و روان انسان پرداخته شده است؛ موضوعاتی از جمله مرگ، جنون، جهل و ... دستمایه هنرمند در خلق اثر هنری قرار گرفته است.
هنرمند به دنبال رسیدن به فرمهای شخصی خویش از عناصری غیر تجسمی استفاده کرده و دست به آفرینش آثار تجسمی زده است. هادینژاد معتقد است تمام خصلتهای انسانی ظرفیتهای فرم دارند و قابلیتهای زیباییشناسانه در آنها وجود دارد. در تمام آثار این نمایشگاه حرکت و یا به تعبیر هنرمند رقصی وجود دارد که شتابزدگی، التهاب و ریتم را به نمایش میگذارد.
تکنیک این آثار اکریلیک روی بوم است و با سبک اکسپرسیونیم انتزاعی کار شدهاند و به گفته هنرمند در برخی از ایستگاهها، فرمهای آشنایی را تداعی میکنند. در حاشیه افتتاح این نمایشگاه پای حرفهای حمید هادینژاد نشستیم که هم از آلمان آمده است و هم از سفری به خویشتن خویش.
آقای هادینژاد، آخرین نمایشگاه شما مهرماه سال جاری در گالری سیحون بوده، آثار این نمایشگاه هم همانطور که اشاره کردید با آنها متفاوت هستند؛ در نتیجه هنرمند پرکاری محسوب میشوید.
خیلی زیاد، البته من در این نمایشگاه با همان موضوع انسانی، از فیگور و پرتره انسانی فاصله گرفتهام و به ابعاد ذهنی و هیجانی و عواطف انسان پرداختهام.
شما اعتقاد دارید آثارتان گاه تداعیکننده فرمهای آشنایی هستند که خودخواسته نیست.
بله، به عنوان مثال تصویر شبیه به یک گل بازشده درآمده است در صورتی که اصلا هدف گل نبوده است. اکسپرسیونیسم شیوهای است بسیار نزدیک به انسان و هیجانات انسانی و برخواسته از حال و احوالات درونی انسان است به همین دلیل خیلی انسانی است. این شیوه خودش میرود و سرک میکشد خیلی جاها؛ امکان دارد در کالبد یک انسان خودش را نشان دهد، امکان دارد در جای دیگری تبدیل به یک حفره شود.
یکی از ویژگیهای این آثار حضور واضح و موکد رنگ سیاه است.
بله، در این آثار میتوان گفت که رنگ غالب سیاه است.
چرا از این همه سیاهی استفاده کردهاید؟ شما به عنوان یک هنرمند امروزی، وقتی به عواطف انسانی رجوع میکنید به سیاهی یا تاریکی میرسید؟
من وقتی اخبار را نگاه میکنم یا مثلا به اطراف نگاهی میاندازم، میبینم چیزی که خیلیخیلی غالب است، خشونت و ابهام است. جنگی پیش میآید که نمیدانیم چرا، نمیدانیم کی تمام میشود و درست معلوم نیست که از چه زمانی آغاز شده است؛ در نتیجه دائم در ابهام هستیم و تنها قربانی است که در این بین وجود دارد. تخمینهایی درباره همه این ابهامها میزنیم اما این نمیدانمها، همان تاریکی و ابهام است و آن خشونت نیز همان سیاهی است. آن لحظه که نقاشی میکردم احتمالا به این چیزها فکر نمیکردم اما ناگزیر در چنین جهانی حضور دارم و این آثار هم از همان بستر خلق شدهاند. این قربانیها، این چند چهره بودن آدمها و اینکه هیچ چیز سر جایش نیست و اینکه تاریخ و جغرافیا زخمی شدهاند و معنای دقیق خود را از دست دادهاند باعث شد فکر کنم رنگ سیاه در ابعاد بزرگ با تاشهای بزرگی از قلم میتواند گویای احساسات من باشد با رقصهایی از سفید که میتواند سوسویی از امید باشد.
و این سیاهی از نظر بصری چه نقشی ایفا میکند؟
به نظر من رنگ سیاه گاهی میتواند یک نقاشی را فاخر کند زیرا حجم سنگینی است و در ابعاد بزرگ بستگی به اینکه چطور به کار گرفته شود، میتواند تاثیر ژرفی بر مخاطب بگذارد.
البته این آثار سیاه و سفید نیستند.
در واقع رنگهای دیگر کمتر حضور دارند و سیاه و سفید به عنوان دو رنگ، غلبه بیشتری دارند. اتفاقا تاکید دارم که سیاه در این آثار رنگ است و منظور بیرنگی نبوده است. کارها همچنین به دلیل چند لته بودن، آن ابهام، وزن و سنگینی و حجم را بهتر نشان میدهند.
ظاهرا مدتی ایران نبودهاید اما نمایشگاههایی در ایران، برگزار کردهاید.
بله، من 18 سال است که مقیم برلین هستم. قبل از امسال که در گالری سیحون نمایشگاه داشتم سال 1392 آخرین نمایشگاهم در گالری الهه محسوب میشد. خیلی دوست داشتم که فضای نمایشگاهی را در ایران بیشتر تجربه کنم به این معنی که خودم نیز در نمایشگاه حضور داشته باشم زیرا پیش از امسال، نمایشگاههایی که برگزار کردم در آنها حضور نداشتم و این نخستینبار است که پس از 18 سال به ایران آمدهام و در نمایشگاههایی که برگزار میکنم حضور دارم. قبل از اینکه از ایران بروم 7 نمایشگاه انفرادی برگزار کرده و در چند نمایشگاه گروهی نیز شرکت داشتم.
در برلین هم به کار هنری مشغول هستید؟
بله، آنجا هم نقاشی میکنم. آتلیه دارم و به کار هنری میپردازم.
تجربه بودن در ایران پس از 18 سال، چه طور بوده است؟
آمدنم به ایران باعث شد یک سری چیزها برایم آشکار شود و فضاهای جدیدی را تجربه کنم که شاید هرگز در غیابم نمیتوانستم آنها را تجربه کنم. یکی از چیزهایی که بعد از 18 سال خیلی به چشم میآید فضای معماری شهر است که هیچ تناسبی در ابعاد ساختمانها با انسان، کوچه، محله و یا شهر رعایت نشده است.
برنامه آیندهتان در سفری که به ایران دارید مشخص است؟
بله، قرار است در یک نمایشگاه گروهی در گالری افرند شرکت کنم که مجموعه آثاری با موضوع شعر مهدی اخوان ثالث "زمستان" در آن نمایشگاه ارائه خواهد شد.
در بازگشت به ایران، جامعه هنری را چطور ارزیابی کردید؟
من در بازگشتم به ایران، احساس کردم مسئله خلوتداشتن در ایران خیلی کمرنگ شده است، فکر میکنم هنرمند به خلوت نیاز دارد و منظورم از خلوت، تنهایی نیست؛ منظور رجوع به خود است به خصوص در مورد نقاشان زیرا شاید در هنرهای نمایشی خیلی این موضوع مطرح نباشد اما در نقاشی و موسیقی هنرمند از طریق رجعت به خود و داشتن خلوت است که به خلق اثر هنری به معنای واقعی میرسد. در ایران امروز انگار بیشتر همه در تکاپو و دویدن هستند که دیده شوند؛ البته این حق هر انسانی است که دیده شود ولی اینکه چه چیزی را میخواهد به نمایش بگذارد خیلی مهم است. از نظر من آن چیز، در خلوت به دست میآید در خوانش انسان از خودش. اینجا گویی همه از این همه حرکت و تب و تاب خسته هستند. نباید فراموش کرد که در زمان دیده شدن، ما دقیقا نمیدانیم که چه چیزی از خود را به نمایش گذاشتهایم و شاید اگر بدانیم کدام بخش از ما در آثارمان شدیدتر دیده میشود، شاید اصلا این کار را انجام ندهیم، شاید بازگردیم و به بازسازی خودمان بپردازیم. کافی است به هنرمندانی که خیلی دقیق هستند و ارزشها را میشناسند دقت کنیم، آنها خیلی وقتها از فضا کناره میگیرند و به خودشان رجوع میکنند، همین یک زنگ هشدار است که چرا چنین فرد سرشناس و ارزشمندی فاصله میگیرد؛ پس حتما در آن خلوت چیزی نهفته است. در نتیجه فکر میکنم در تب و تاب به نمایش درآمدن باید گاهی فقط ایستاد و اندیشید.
چرا خواستید در این مدتی که در ایران هستید در خانه هنرمندان ایران هم نمایشگاهی داشته باشید؟
به هر حال این مرکز ویژگیهای خاص و مخاطبین خاص خودش را دارد، گستره وسیعیتری از سلایق و طبقات اجتماعی از این محل دیدن میکنند و تجربه بودن در این فضا و دیدن بازخورد آثارم در میان مخاطبین آن هم پس از این همه سال، حتما برای من مغتنم خواهد بود.
و به عنوان کلام آخر؟
من به مراقبت خیلی اعتقاد دارم. هنرمندان امروز چه از لحاظ ذهنی و چه از لحاظ اندیشه و حس کمتر از خودشان مراقبت میکنند. از نظر من هر چیزی را نمیتوان اثر هنری نامید، هر کنش روی بوم و یا هر حرکت و خشونتی را نمیتوان اکسپرسیونیم نامید، هر شکستن و خردکردنی کوبیسم نیست، هر وهم و خیالی را به تصویر کشیدن سورئالیسم نیست و به نظرم اینها در جامعه ما خیلی به هم ریخته و به اغتشاش رسیده است. هنر زمانی هنر است که با بینش و جهانبینی همراه باشد.
گفتنی است، در این نمایشگاه 25 اثر در ابعاد حدودی 100 در 150 سانتیمتر و برخی به صورت چند لته ای به نمایش گذاشته و بین 1 میلیون و 500 هزار تومان تا 6 میلیون تومان قیمتگذاری شدهاند.
حمید هادی نژاد متولد سال 1352 در تهران و فارغالتحصیل کارشناسی نقاشی است. 10 اثر از این هنرمند در موزه گالری نیندورف برلین نگهداری میشود. او تاکنون 13 نمایشگاه انفرادی در گالریهای 27، سیحون، افرند، برگ، سعد آباد، عباسی و ... در ایران و آلمان برگزار کرده است.
نمایشگاه "رقص مرگ" تا 29 آذر ادامه خواهد داشت و علاقهمندان میتوانند برای دیدن آثار همهروزه از ساغت 13 تا 20 به نشانی خیابان آیتالله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، باغ هنر، خانه هنرمندان ایران مراجعه کنند.
انتهای پیام/
فرین روحانیان