سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین : سیمنون داستان‌نویس فرانسوی (1903-1989) در شهر لیژ، در بلژیک زاده شد و فعالیت ادبی را از روزنامه‌نگاری در این شهر آغاز کرد. وی بیش‌تر سال‌های عمرش را در فرانسه، آمریکا و سوییس گذراند. سیمنون یکی از نامدارترین نویسندگان بلژیک و جهان است که نزدیک به ۴۰۰ رمان، مجموعه داستان، فیلمنامه و نمایشنامه در کارنامه ادبی او به چشم می‌خورد. "سایه گیوتین" یکی از رمان‌های جنایی پرفروش این داستان نویس در سراسر دنیاست. هوای تیره شهر زادگاهش در او تمایلی به فضای مه‌آلود، غمناک و غم‌افزا به وجود آورده که از میان آن شخصیت‌های داستان‌های گوناگونش برخاسته‌اند. سیمنون چند سال در امریکا بسر برد، سپس در فرانسه اقامت گزید و با نام‌های مستعار به نشر رمان‌های عامه‌پسند و کارآگاهی پرداخت که نزد عامه مردم، خاصه طبقه کارآگاهان و پلیس جنایی محبوبیت فراوان به دست آورد و سیمنون را به ثروت و شهرت رساند. در 1931 سیمنون شخصیت کارآگاه مگره را خلق کرد که در عالم داستانی شخصیتی جهانی یافت. پس از آن سیمنون پیاپی داستان‌های خود را منتشر می‌کرد، از آن جمله است: "خانه کانال"، "دختر خانم‌های کونکارنو"، "مردی که عبور قطارها را می‌نگریست"، "ناشناسان در خانه"، "تحقیقات تازه مگره"، "برف کثیف بود"، "کرکره‌های سبز"، "به هنگام بدبختی" و رمان‌های دیگر که تعداد آن‌ها به صد و پنجاه می‌رسد. هنر داستان‌نویسی سیمنون از لحاظ ارزش انسانی در درجه‌ای بالاتر از حد معمول رمان‌های کارآگاهی و جنایی قرار دارد. سیمنون در خلق محیط مناسب و گروه‌های خاص بشری و قهرمانانی که از خصوصیت‌های روحی غیرعادی برخوردارند، استادی کامل دارد. شخصیت‌های داستان‌های سیمنون طوری ساخته شده‌اند که همه برحسب عواطف و صفات روحی خود رفتار می‌کنند، بی‌آنکه خود نویسنده در ورای چهره آنان پنهان باشد و راهنمائی شان کند. سیمنون داستان‌های جنایی را با حوادثی واقعی می‌آمیزد و در لفاف اسراری از زندگی آدمی که رنگی شاعرانه دارد، می‌پیچد. شخصیت تزلزل‌ناپذیر کارآگاه مگره در کشف جرائم و جنایت‌ها بیشتر به الهامات و هوش و زیرکی خود او بستگی می‌یابد تا به روش‌های علمی. داستان‌های سیمنون علاوه بر دسیسه‌ها از تجزیه و تحلیل روانی دقیق برخوردار است و از پرخواننده‌ترین آثار جنایی به شمار می‌آید که به غالب زبان‌ها ترجمه و از بیشتر آن‌ها فیلم سینمایی ساخته شده است. برخی از داستان‌های این نویسنده نیز به فارسی ترجمه شده است مانند: "شبی درچهارراه"، "هویت نامعلوم"،"مگره و مرد خانه به دوش"، "مگره و شاهدان خاموش"، "سایه شکننده"، "مسافری که با ستاره شمال آمد"، "سایه گیوتین"، "دیوانه‌ای در شهر"، "سایه بازی"، "مشتری شنبه‌ها"، "کارآگاه در کاباره"، "تبهکاری در دام" و "بیگانگان در خانه".

داستان‌های سیمنون که به 51 زبان ترجمه شده‌اند تا سال 2000 تیراژی برابر 500 میلیون نسخه داشتند و به همین لحاظ است که برخی وی را داستان نگار ردیف اول قرن 20 می‌خوانند. هشتاد و چهار داستان سیمنون زمینه پلیسی داشته‌اند. او که در بلژیک به دنیا آمده و 86 سال عمر کرده بود پس از پیدایش ضبط صوت پرتابل، همیشه یکی از آن‌ها را حتی در اطاق خواب با خود داشت تا سوژه‌ها و ماجراهایی را که دفعتاً به خاطرش می‌رسید ضبط کند تا فراموشش نشوند. سیمنون می‌گوید که نباید مقیّد بود که یک داستان بیش از 150 صفحه چاپی باشد، با هر اندازه باید آن را به دست چاپ سپرد، ولی هر داستان باید درسی بیاموزد که راهنمای مردم قرارگیرد و گرنه نوشتن آن کاری عبث است. وی بلندنویسی را از کارهای نویسندگان آمریکایی دانسته است که می‌خواهند بزرگی کار خود را از حجم کتاب نشان دهند و ناشر نیز بر همین پایه بهای فروش را تعیین می‌کند. حجم مطلب دلیل خوبی محتوا نیست و مردم معاصر وقت زیاد برای خواندن لفاظی نویسنده را ندارند.

سیمنون از پرکارترین نویسندگان معاصر بوده و حدود سیصد اثر از او به یادگار مانده است. قالب آثار او جنبه جنایی و پلیسی دارد و به همین دلیل ابزار کارش با دیگر نویسنده‌های مصاحبه شده تا حدودی متفاوت است. مثلاً استفاده از دفتر تلفن برای انتخاب نام اشخاص و یا استفاده از نقشه جغرافیایی برای شناخت موقعیت وقوع حوادث از ابزارهای همیشگی کار سیمنون هستند. سیمنون در خصوص ادبیات داستانی و شیوه نگارش خود مطالبی بیان می‌کند: "او جملات ادیبانه را حذف می‌کند و این کار را راهی برای رسیدن به رمانی ناب و خالص با ویژگی‌های مطلق رمان معرفی می‌کند. او معتقد است نویسندگی شغل نیست؛ کسب ناکامی و بدبختی است و گمان هم نمی‌کند، هنرمند بتواند شاد و کامروا باشد. او قبل و بعد از نوشتن داستان یا رمان وضعیت پزشکی خود را چک می‌کند. علت نوشتن را همدلی با دیگران و احساس یکی بودن مشکلات انسان‌ها می‌داند و سعی می‌کند از راه داستان راه حلی برای این مشکلات پیدا کند. رمان "مشتری شنبه‌ها" روایت مردی افسرده و دائم الخمر است که در یک شب سرد زمستانی به منزل کمیسر مگره می‌آید و می‌گوید قصد دارد همسرش و مردی را بکشد چرا که می‌خواهند خانه و کارگاهش را تصاحب کنند. مگره سعی دارد او را از این کار بازدارد اما توطئه ای او را درگیر می‌کند. در بخشی از این داستان می‌خوانیم: "نمی‌خواهم زنم را بکشم ... چاره ای دیگر ندارم. هر شب به خودم می گویم که این اتفاق بالاخره یک روزی روی خواهد دارد". آذربهرام این کتاب را از روی نسخه انگلیسی با نام "مگره و مشتری شنبه‌ها"، به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب هم یکی دیگر از ماجراهای شخصیت داستانی کارآگاه مگره را نقل می‌کند. سیمنون در رمان "مگره می‌ترسد" روایتی از تاریخ انحطاط اشرافیت شهرستانی فرانسوی و در عین حال انتقام‌خواهی تاریخی طبقه پایین‌دست جامعه نسبت به این اشرافیت را به تصویر کشیده است. مگره به روشنی درمی‌یابد که نمی‌تواند با این روند دربیفتد ولی حداقل از بیراه رفتن این ماجرا جلوگیری می‌کند. "مگره می‌‌‌ترسد" هجویه‌ای است علیه یک شهر کوچک که ساکنان‌اش در ذهن رویای انتقام می‌پرورانند. اشرافیت باز هم تحقیر می‌شود و نوعی تبارشناسی جنون را چه در جنایت و چه در زندگی روزمره‌شان آشکار می‌کند. مگره در این رمان خیلی تنهاتر از دیگر ماجراهاست و این تنهایی او را به عقب‌نشینی و نوعی فرار به پاریس محبوب‌اش وادار می‌کند. ماجرا با هوش او حل می‌شود اما مگره در هراس چیز دیگری است و آن همان رفتار بدوی‌ای است که خشونت دوچندانی در آن مستتر است. انتهای پیام/