سرویس تجسمی هنرآنلاین: سینما با اختراع عکاسی و سپس ساخت تصاویر متحرک در حدود سالهای 1880 تا 1889 در اروپا متولد شد. سینمای صامتی که به شدت مدیون هنرهای تجسمی است. برادران لومیر در سال ۱۸۹۵ دوربین سینماتوگراف را اختراع کردند. هرچند نمیتوان این دو برادر فرانسوی را یگانه افرادی دانست که به پیدایش هنر سینما کمک کردند، بطوریکه نمیتوان قاطعانه از یک نفر بهعنوان مخترع سینما نام برد. اما این دو دهها فیلم کوتاه ساختند که همه آنها صرفاً از یک نما تشکیل میشد. از همان زمان قاب سینما همیشه برای مخاطبان یکی از جذابترین قابها و تصاویر بوده است و به جرات میتوان این عرصه را در تداوم هنرهای تجسمی مانند نقاشی، گرافیک، عکاسی و ... دانست. هنرهای تجسمی معمولاً در نمایشگاهها و گالریها در معرض دید عموم گذاشته میشود در حالی که گاهی مخاطب فرصت این را پیدا نمیکند به اینگونه مکانها سر بزند. از این رو، قاب سینما میتواند نقش بسزایی در رشد این هنر و تاثیر آن برجامعه داشته باشد. از آنجا که هنرهای تجسمی در سینما بسیار بهتر دیده میشود، میتواند جوانان و علاقهمندان را به این هنر و گرایشهای متنوع آن بیشتر جلب کند به شرطی که فیلمهای ساخته شده در این زمینه در شرایط مطلوبی به نمایش عمومی گذاشته شوند و حتی به نوعی حضور و تاثیر هنرهای تجسمی در فیلمهای اجتماعی نیز به وضوح دیده شود. ایران هیچ شباهتی با همسایگان خود ندارد و متاسفانه وقتی درباره هنر معاصر سخن میگوییم، سینما همچنان حرف اول را میزند. درحالی که نقاشان جوان ما در نمایشگاهها، اکسپوها و حراجیهای بزرگ فروش بالایی دارند و نسبت به همتایان خود در کشورهای همسایه ظرفیت بیشتری را نشان میدهند. بسیاری از هنرمندان سینماگر دنیا از عرصه هنرهای تجسمی برخاستهاند و یا به گونهای با این هنر درگیر هستند اما متاسفانه ما در کشورمان به جز هنرمندانی چون عباس کیارستمی، امید بنکدار و کیوان علی محمدی، محمدعلی سجادی و چند تن دیگر سینماگران چندانی نداریم که از عرصه هنرهای تجسمی برخاسته باشند یا حتی به آن تعلق خاطری داشته باشند. به همین دلیل نیز شاید خیلی نتوانیم تاثیر هنرهای تجسمی را در سینما به روشنی ببینیم. این در حالی اتفاق میافتد که کارگردانان مطرحی در دنیا مانند دیوید لینچ، فدریکو فلینی و تیم برتون در هنرهای تجسمی به آن اندازه درگیر بوده و هستند که حتی اقدام به برگزاری نمایشگاههای گوناگون میکنند و حتی ایدههای خود را در سینما تقویت کرده و بال و پر تازهای به آنها میبخشند و آنچه را که نتوانستند به نمایش درآورند با ابزار سینما خلق میکنند. سینما علاوه بر تاثیرگذاری بر مخاطبان، تاثیر فراوانی نیز بر هنرهای تجسمی دارد. به این معنا که هنرمندان این عرصه را با تخصصهایی که دارند به مردم معرفی میکند. در شرایط فعلی احساس میشود که نقاشی توانسته یک جایگاه جهانی پیدا کند. از سوی دیگر بانکها نیز در این چرخه به سرمایهگذاری میپردازند، پس این روند نشان میدهد که این هنر جایگاه عرضه هرچه بیشتر را دارد. اما سایر هنرها از این چرخه باز ماندهاند و ابزاری مانند سینما به معرفی این هنرها بسیار کمک میکند. سینما ذاتا یک عرصه بصری است و بنیادها و دستمایههای آن در مجموعه هنرهای تجسمی قرار دارد و از آن ارتزاق میکند. بهنظر میرسد توجه دنیا به هنرهای تجسمی در حوزهای همچون سینما از دهه ۷۰ به بعد گستردهتر شده است، اما باید یادآور شد، درحالی که سینما به بیراهه رفت و گم شد، هنرهای تجسمی این مسیر را اشتباه طی نکرده است و باید مورد توجه قرار بگیرد. اگر این امر بدیهی را بپذیریم که اساسا سینمایی بدون فیلمبرداری نداریم بنابراین ریشه سینما در ساختارهای بصری تعریف میشود، زیرا مهمترین اتفاقی که در این عرصه میافتد خلق فضاست و این اتفاق نمیافتد مگر آنکه شما درک قابل لمسی متکی بر دانش بصری داشته باشید و هنرهای تجسمی را تجربه کرده باشید. ما پیش از دنیای بیرون دنیای درونمان را داریم و این دنیا ساخته شده از دنیای بیرون است، زمانی که یک هنرمند جاذبههای بیرونی را گرفته و درون خود هضم میکند و دوباره به بیرون باز پس میدهد خلاقیت انجام داده است و این در تمام عرصهها وجود دارد. اما آنچه که مخاطب در سینما میبیند همان ذهنیتی است که هنرمند از فضای بیرون دریافت کرده و در قالب هنر به خورد مخاطب میدهد. نباید این نکته را فراموش کرد که هر چه این ذهنیت بیرونیتر و عینیتر باشد مخاطب عام را بیشتر جذب خواهد کرد؛ و اینجاست که هنرهای تجسمی و بنیانهای بصری میتواند به کمک سینماگر بیاید. ضمن این که هنر در قالبی باید خود را به نمایش بگذارد که با توده مردم جامعه ارتباط برقرار کند و نباید این هنر به نوعی باشد که فهم آن برای مخاطب عام سخت باشد.
با نگاهی به سطح شهر عدم وجود یک دید بصری خوب به وضوح دیده میشود. اگر توجه کنیم تنوع بصری در اطراف ما خیلی کم است و محیط زندگی و فضای شهریمان پر از آلودگی بصری است و این ناهماهنگی بصری نتیجه این است که دید بصری و تربیت بصری نداریم و این ناموزونی در جامعه حتی روی لباس پوشیدن، معماری و سایر عوامل محیطی ما اثر گذاشته است. شرایط اجتماعی، پایه و اساس برای آموزش، باعث شده تا دید بصری خوب برای جامعه ضعیف باشد و یا اصلا وجود نداشته باشد. به نظر میرسد باید از ابتدا این شرایط را آماده کنیم و این وظیفه بزرگ بر عهده مسئولان فرهنگی کشور است تا ابتدا این فضا را آماده کنند، هنرمندان نیز به کمک عرصههای گوناگون بتوانند این فرهنگ را ایجاد کرده و از تک بعدیگری به نوعی ترکیب بندی درست هنرها از یکدیگر برسیم. با توجه به فیلمهایی که این روزها از شبکههای مختلف سیما و حتی شبکه مستند دیده میشود میتوان گفت، درحال حاضر ساخت این نوع فیلم، دغدغه آدمهایی که کار فیلم و مستند انجام میدهند نیست و هنرمندان آن نیز دور از فضای تجسمی هستند درحالی که سینما خودش شاخهای ازهنرهای تجسمی محسوب میشود. هنرمند یا فیلمسازی که وارد عرصه ساخت این نوع فیلمها میشود باید در هر صورت و برای هر کاری از حوزه تجسمی سر رشته داشته باشد تا بتواند یک فیلم کاملا خشک و صنعتی را با تعریفی لطیف به مخاطب ارائه دهد و این کار تنها به واسطه نگاه مستند سازی میسر میشود که شناختی از هنرهای تجسمی داشته باشد. به نظر میرسد مستندسازان در حال حاضر مورخان دنیای مدرن هستند و دیگر تورخ تاریخ با قلم و کاغذ نیست و دوربین این کار را انجام میدهد. در واقع مستند سازی ثبت تاریخ است و اهمیت این کار از آنجا نشات میگیرد که یک تابلو نقاشی بر روی دیوار میماند، اما فیلم به جاهای مختلف میرود چه در دوره معاصر و چه در سالهای بعد؛ مهم لحظه خلق اثر است که مخاطب میتواند آن را ببیند و تنها دوربین است که لحظه خلق شدن یک اثر هنری از یک هنرمند را به تصویر میکشد. باید این نکته را در نظر داشت که شبکههای تلویزیونی به خوبی میتوانند این نقصان و ضعف را پوشش دهند. مدتها صحبت بر تشکیل شبکه مستند در سیمای ایران بود و این اتفاق هر چند افتاد اما آنطور که باید و شاید هنوز بازخوردی نداشته است. این درحالی رخ میدهد که شبکههای مستند به عنوان یکی از کانالهای جدی در دنیا تلقی میشوند چرا که این ضرورت دنیای معاصر و مدرن است. با توجه به اینکه در جامعه ما سلایق متفاوتی وجود دارد، فیلمهایی که در زمینه هنرهای تجسمی تولید شدهاند نیز به طور حتم مخاطبان خود را خواهند داشت، ضمن این که میتوان به ساخت فیلمهایی با کیفیتتر و استفاده از هنرهای تجسمی در سینما و تلویزیون نیز بیشتر از آنچه که امروز دیده میشود امیدوار بود. زینب السادات افتخاری انتهای پیام/