سرویس تجسمى هنرآنلاین: ٢٣ تیر تولد لیلى گلستان است و هنرآنلاین افتخار داشت او شمع ٧١ سالگیاش را اینجا، فوت کند؛ بانوى تجسمى و ترجمه کشورمان با رویى گشاده، مهربان، پرانرژى، صریح و امیدوار، بسیار امیدوار، میهمان هنرآنلاین و خوانندگان نازنینمان شد؛
راستش سورپرایز هم شد چون نمیدانست قرار است برایش شادباش تولد رسانهای بگیریم؛ آمده بود درباره بیست و سومین صد اثر صد هنرمند که ... آغاز خواهد شد گپ بزنیم؛ البته دراینباره هم حرف زدیم اما درباره خیلى چیزهاى دیگرى هم گفتگویمان سرک کشید که شاید کمتر از بانو لیلى گلستان شنیده باشید.
جنس این گفتهها چنان بود که گاه اشک به چشمشان آورد، گاهى بغض کرد اما بسیار بیشتر خندید و از ته دل میخندید؛ انگار در یک دور تند زندگیاش را مرور کرده باشد... نکته پایانى اینکه معمولاً در خبر استفاده از آقا و خانم رایج نیست اما ایشان چنان به " خانم گلستان" شهرت دارند که هر از گاهى در متن بدین عنوان خطاب شدهاند زیرا اغراق نیست که برخى او را " خانم گلستان" میشناسند و نه لیلى گلستان... لطفاً یکى از خواندنیترین مصاحبههای لیلى گلستان را درباره خودش بخوانید:
با پیرى دوست نیستم
لیلی گلستان لحظاتى پس از فوت کردن شمع تولد ٧١ سالگیاش گفت: " خیلی با پیری دوست نیستم و میانه خوبی ندارم، به نظر من هر شخصی در هر دورهای از زندگی یک سری خصوصیات اخلاقی دارد و وقتی به این سن میرسد، اندکی ملایمتر میشود و این برای من خوب است. وقتی به عقب برمیگردم، فکر میکنم که همه این ٧٠ سالی که زندگی کردهام خوب بوده است.
ایکاش برایم وجود ندارد
وقتی به عقب برمیگردم و نگاه میکنم، چیزی به عنوان "ایکاش" برایم وجود ندارد. چرا که توقع زیادی از روزگار نداشتم و هرگز از خداوند طلبکار نبودم. ما به نوعی تربیت شدیم که از بچگی زیادهخواه نبودیم و این در خانواده ما مرسوم بود. به خوبی یادم میآید زمانی که تازهکار ترجمه را شروع کرده بودم، پدرم قصد سفر به کشور دیگری را داشت و زمانی که از من پرسید چه چیز میخواهی تا به عنوان سوغات برایت بیاورم، به او گفتم "یک خودنویس زیبا " و او در جوابم گفت:" اگر بخواهی خوب کار کنی با همین خودکار بیک هم میتوانی."
ما در فضایی رشد کردیم که همیشه فرهنگ و هنر برایمان در اولویت بوده است، نگاهمان به همه چیز متفاوت بوده و هست. بنابراین فکر میکنم اگر شما بخواهید کاری را انجام دهید، مطمئناً میشود. تنها باید راهش را درست انتخاب و سختکوشی کرد. به نظر من تنها چیزی را که نمیتوان برای آن چاره اندیشید مرگ و بیماری است.
همه فرزندان لیلى گلستان و این سه نفر
خانم گلستان ٥٠ فرزند دارد: ٤٠ و چند کتاب، گالرى گلستان ٢٧ ساله، رویداد ٢٣ ساله صد اثر صد هنرمند و سه فرزند: محمود، صنم و مانى حقیقى که خود خانم گلستان این سه نفر آخرى را از همه مهمتر میداند: "از همه مهمتر این است که سه فرزند خوب دارم و تلاشی که در این زندگی کردم، ثمره خوبی به همراه داشته است، خدا را شکر میکنم که سه فرزند بسیار خوب دارم و این از هر کار دیگرى که کردهام مهمتر است."
او سپس درباره رویداد صد اثر صد هنرمند گفت: "جمعه دوم مرداد ماه ٢٣ ساله مى شود و این بار از منظر کیفیت بسیار فوقالعاده شده است، براى دستیابى به این مهم خیلى خیلى سخت گیرى کردیم و فقط ١٦٠ هنرمند و ١٧٨ اثر را روى دیوار خواهیم برد که البته براى فضاى نمایشگاهى گالرى ما همین میزان خیلى زیاد است."
خانم گلستان درباره این فرزندش که قدیمىترین رویداد تجسمى ایران محسوب مىشود گفتنىهاى بیشترى هم داشت که بماند براى هفته بعد.
کادوى خاص تولد
خانم گلستان دوست دارد در روز تولدش توافق هستهای به ثمر برسد و اتفاقاً بسیار دوست دارد کادوى روز تولدش شادمانى مردم و وطنش باشد:" اگر در روز تولدم توافق ایران و ٥+١ انجام پذیرد و لغو تحریمها قطعى شود، بسیار خوشحال میشوم، اگر چنین اتفاقی بیفتد، بسیار خوشحالتر از اینی که هستم خواهم بود. واقعاً زحماتی که مذاکرهکنندگان ایرانی کشیدند بسیار بیشتر از آن چیزی است که دیده میشود و امیدوارم اتفاقى که مردم مشتاقانه چشمبهراه تحققش هستند ٢٣ تیر رخ دهد."
غیر از یک سال، همیشه روز تولد جشن گرفتهام / امسال دو جشن!
خانم گلستان با اشاره به اینکه تولد گرفتن را بسیار دوست دارد گفت: "در تمام این ٧٠ سالی که از عمرم میگذرد، هر سال تولد گرفتهام. فقط یک سال تولد نگرفتم آن هم سالی بود که کاوه فوت کرد. کاوه ١٧ تیرماه متولد شده و من ٢٣ تیرماه، برای اینکه بتوانیم تولدمان را در یک روز بگیریم، ٢٠ تیر هر سال این اتفاق رخ میداد و سالی که کاوه فوت کرد، تنها سالی بود که من تولد نگرفتم. بعد از آن به اصرار مادرم هر سال تولدم را در همان٢٣ تیرماه برگزار کردم و این تا امروز ادامه یافته است."
تفاوت زن و مرد؟
من هیچوقت تفاوتی میان زن و مرد حس نکردم، چرا که فضای زندگی من همیشه بهگونهای بوده است که تفاوتی میان این دو حس نشود. به نظر من هر شخصی اگر بخواهد و اراده کند، میتواند آن کار را انجام دهد و این ربطی به زن یا مرد بودن ندارد.
خیاطى را دوست ندارم اما آن کار را هم کردم
من در زندگی تمام امور خانهداری را دوست دارم، دستپختم خوب است و ... فقط و فقط خیاطی را دوست ندارم؛ همیشه هر کارى کردم جز خیاطى، اما متأسفانه دست روزگار در دورهای مرا وادار کرد همین یک کار را هم انجام دهم؛ حوالى سالهای ٥١ و ٥٢، وقتى مادر سه فرزند بودم، دچار مشکل مالی شدم و شروع کردم به خیاطی و کوسن دوزی و در نهایت از آن چیزی که دوست نداشتم هم سعی کردم استفاده بهینه کنم و با همان امورات زندگیام را مدیریت کنم. زندگى به من آموخته همه چیز را باید قبول کرد و سعی کرد به احسن آن را تبدیل کرد تا بگذرد. انسان فقط یک بار به دنیا میآید و باید برای بهتر زندگی کردن سعی و تلاش کند.
کتابها و زرنگى
گلستان در توضیح موفقیت خود در عرصه ادبیات نیز حرفهای جالبى دارد: "حدود 40 کتاب دارم و فکر میکنم از همان کتاب اولی که نوشتم شانس همراه من بود و در زندگی ادامه یافت. من معتقدم لحظات شانس را باید دریافت، هر کسی این لحظات را دارد و باید باهوش باشد و آن را خیلی سریع درک کند تا بتواند موفق شود. من این زرنگی را داشتم که هر شانسی که پیش رویم قرار گرفت را به سرعت دریافت کردم. کتابهایی که ترجمه کردم با اقبال مواجه شد؛ راستى کتاب آخرم که نوشتم:" آقا صمد و ماهى سیاه کوچولو" همان شب عید چاپ اولش تمام شد و به چاپ دوم رسید. کتابهای قدیمیترم برخى چاپهای سیزدهم را تجربه میکنند که در این روزگار خودش موجبات خوشبختى است."
بزرگترین شکست خانم گلستان
بانوى گالرى گلستان و مترجم با اشاره به این که توانسته درصد بسیار بالایی از کارهایی را که قصد داشت در طی زندگی انجام دهد، گفت: "درصد کارهای انجام شده در زندگیام بسیار بیشتر از کارهایی است که نشده، چرا که بسیار راجع به انجام کارها فکر میکنم و راههای مختلفی را طراحی میکنم تا درنهایت بهترین را انتخاب کنم. هرگز بدون برنامه کاری انجام نمیدهم. هر کاری را که بخواهم انجام دهم جدی میگیرم و راههای مختلفی را برای این امر منظور میکنم و سعی میکنم بهترین را انتخاب کنم. اما ازجمله و مهمترین کاری که قصد داشتم در طول زندگی انجام دهم و نشد، "برپایی جایزه کاوه گلستان " بود که برایش بسیار زحمت کشیدم و از ته دل دوست داشتم این کار را انجام دهم، چرا که فکر میکردم مدیون او هستم و باید این کار به سرانجام برسد، اما موفق نشدم. عدم موفقیت در این پروژه بزرگترین شکست زندگی من بود. براى عدم تحقق این آرزو مدتها سوگوار بودم و اشکها ریختم، چند ماه حالم حسابى منقلب بود تا اینکه یک روز پسرم مانى آمد و گفت: "بس کن مامان، هر کار خواستى کردى، حالا یک کار نشده، رهایش کن" گویا به خود آمده باشم از مویه و گریه دست برداشتم؛ اما میبینید که جاى این جایزه چقدر خالى است حتى جایزهای هم بهجایش نیامد تا خلأ آن احساس نشود، کاش آنها که با تمام قدرت جلوى این کار را گرفتند، با نصف آن قدرت این جایزه را برگزار میکردند."
آرزوى دهه هشتاد خانم گلستان چیست؟
آرزوى لیلى گلستان در لحظه ورود به دهه هشتم زندگیاش عجیب بود: "بسیار دوست دارم بازنشسته شوم."
او افزود: "بازنشسته شوم و گالری را تعطیل کنم و دست از ترجمه بکشم و مانند بسیاری از زنان دیگر، وقتم را صرف بودن با دوستان و سفر کنم. از این قرارهاى هفتگى کنم و قهوه بخوریم و ... از آن جور کارها که در طول زندگیام نکردم؛ یک بار دیگر هم این حرف را زدم با اعتراض جدى هنرمندان جوان مواجه شدم، راستش نسبت به سایرین متعهد هستم، اما واقعاً دلم بازنشستگى میخواهد؛ الان حتى وقتى سفر میروم سعی میکنم طوری برنامهریزی کنم که در زمان افتتاحیه نمایشگاهها حتماً حضور داشته باشم. لذا سفرهایم اغلب پنج روزه است، فکر میکنم هنرمندی که دو سال صبر کرده تا بتواند نمایشگاهش را برگزار کند، انتظار دارد در روز افتتاحیه نمایشگاهش حاضر باشم و هر کارى از دستم برمیآید براى او انجام دهم؛ این کار را تا امروز انجام دادهام. انسان یا نباید کاری را انجام دهد، یا وقتی شروع کرد باید آن را به درستی انجام دهد."
گالرى گلستان وسعت مییابد؟
گلستان در حالى از بازنشستگى سخن میگوید در حالی که برخى شایعات از وسعت فضاى گالرى گلستان میگویند؛ برخى گفتهها حتى از جابجایى گالرى گلستان به جاى دیگرى از پایتخت حکایت دارد؛ خانم گلستان اما هیچ یک از این گمانهها را رد یا تأیید نمیکند و تأکید دارد " هنوز هیچ چیزى روشن نیست " او افزود:" در عین حال دلم میخواهد به خاطر هنرمندان بهخصوص جوانان فضاى گالرى بزرگتر شود، سعیام را هم میکنم. گزینههای متعددى داشتیم، حتى با اعلام همراهى شهردارى و جناب قالیباف امیدواریهایی براى وسیع شدن گالرى برایم پدید آمد که متأسفانه در آن روزها اوقاف همکارى نکرد؛ حالا نمیدانم چه میشود، اما در حال حاضر معتقدم گالری از این منطقه به جای دیگری منتقل نمیشود، چرا که حیف است گالری از منطقه دروس دور شود. گالرى و دروس به هم پیوند خوردهاند."
ترفندهاى ١٣ نقاش، کتاب زیر دست خانم مترجم
و در پایان گلستان درباره فعالیت کنونیاش در حوزه ادبیات گفت: "یک کتاب در دست ترجمه دارم، اما کارهای گالری اجازه نمیدهد که این کار را به پایان برسانم. این کتاب توسط یک خانم پژوهشگر فرانسوی نوشته شده و درباره ١٣ نقاش از قرن شانزدهم است که تلاش و ترفندهایشان را برای فروش آثارشان با سندهای مکتوب ارائه میکند. کتاب فوقالعاده جذابی است و دوست دارم که این کار را سریعتر به پایان برسانم. کتاب حیرتانگیز است، لحظههای طنز فوقالعادهای دارد که گاهى قاهقاه میخندم و در عین حال مستند و با سند و مدرک میگوید رامبراند و پیکاسو براى فروش کارشان چه ها که نکردند، یکسوم کار هنوز مانده و قول میدهم بگذارم پشتش تا کار انجام شود."
انتهای پیام/