هنرآنلاین: حاج سید حسین آملی یک جانباز است. همین کافی ست تا بخواهیم به حرفهای او گوش کنیم. به حرفهای سید در شب قدری که گذشت. او میگوید:" من در وهله اول شیعه هستم و سید هستم. این بزرگترین مزیت من است و هر چیزی که دارم از پیامبر و آقا ابا عبدالله (ع) و خانم فاطمه زهرا (س) است، من هرجا کم میآورم این بزرگان به داد من میرسند و شما باورکنید و یقین داشته باشید صبر و حوصله من و همه چیز من به خاطر جهاد است. من معتقدم اینکه اگر من رفتم و جسمم را دادم واین شرایط برایم ایجاد شد ، برای دنیای خودم نبوده، بلکه برای آخرت خودم بوده..."
مشروح گفت و گوی ما با حاج حسین چنین است:
سلام سید! امشب شب قدر است؛ شبی که درهای آسمان باز میشه... حاج حسین چه پیامی برای مردم دارید؟
من در مقامی نیستم که برای مردم پیام بدهم و این را بگویم که ما نمیدانیم فردای ما چه خبره و نمیدانیم که سال بعد هستیم یا نه، بهتره که از این شبها استفاده کنیم. شب قدر برای کسی شب قدر؛ که قدر آن را بداند. امشب هم که شب قدر هست باید قدر دانست. ارزش شب قدر را باید دانست و دنبال این باشیم که خدا چی میخواهد در این شب به ما بدهد. باید متوجه باشیم که این شب برای خدا چقدر عزیزه. ما باید قدر بدانیم این شب را که همانطور که در سوره قدر اشاره شده به اندازه هزارماه است، باید بتوانیم به اندازه بزرگیاش از آن استفاده کنیم، اگر نتوانستیم در طول سال استفاده کنیم امشب واقعا استفاده کنیم و امشب باید واقعا با خدا باشیم، با پیامبر(ص) خدا باشیم، با اهل بیت باشیم و با امام زمان(عج) باشیم که همه مقدرات ما را آخرش امام زمان(عج) امضا میکند.
سید شرایطی که شما دارید سختیها و مشکلات خودش را دارد، روحیه خوب و عالی شما چگونه است که شما را تسکین میدهد و عامل اصلی این روحیه که شما دارید در چیست؟
عرض کنم که من در وهله اول شیعه هستم و سید هستم. این بزرگترین مزیت من است و هر چیزی که دارم از پیامبر و آقا ابا عبدالله و خانم فاطمه زهراست، من هرجا کم میآورم این بزرگان به داد من میرسند و شما باورکنید و یقین داشته باشید صبر و حوصله من و همه چیز من به خاطر جهاد است. من معتقدم اینکه اگر من رفتم و جسمم را دادم و این شرایط برایم ایجاد شد ، برای دنیای خودم نبوده، بلکه برای آخرت خودم بوده و برای دین، برای اسلام و برای ملت اینگونه شدم. بعضی موقعها کسانی و یا نفس خودم میگفتند نرو که اگر گوش میکردم و نمیرفتم، فرقی به حال کسی نمیکرد و فقط من بودم که ضرر میکردم.
سی و یک سال خوابیده هستم و سی و یک سال روزی منو خدا دارد می دهد من چطوری خدا را شکر نکنم و من چطوری دنبال دین نرم و نخواهم رشد کنم و چه جوری بخوام یکجا در جا بزنم و آخرش هم بگویم خدایا ببخش منو و خدا بگوید که سی سال دادم خوردی ، خوابیدی ، لااقل برای خودت یک قدم بر میداشتی. هرچه دارم به خاطر همین است، اگر سر دارم و اگر میتونم معلولیتم رو تحمل کنم به خاطر رحمت الهی است .
سید جان یک بخش از زحماتی که شما در زندگی دارید رو دوش همسرتان است، خیلی خالصانه وخیلی عاشقانه با هم هستید و من عکس هایی را دارم از شما که تو حج با هم بودیم. خیلی صفا و صمیمیت بین شما موج میزد، در خصوص این عشق وصمیمیت که بین شماست توضیح بدهید و در خصوص همسرتان صحبت کنید.
از خود گذشتگی، فقط همین را میتوانم بگویم. شما حساب کنید این خانم، جوانی خودش را گذاشت، از بچهدار شدن گذشت، از قدم زدن کنار همسر گذاشت. من هر چی بخواهم از ایثار، گذشت و معرفتش بگویم،کم گفتم و نمیتوانم لطف او را ادا کنم. او مانند یک فرشته و یک موهبت بزرگ الهی در زندگی من است.
چطور شد ازدواج کردید؟
سال 61 جانباز شدم و سال 67 بود که ازدواج کردیم، ابتدا من قبول نمیکردم که برای کسی زحمت داشته باشم، اوخودش خواهر شهید است و آمد و بالاخره باهم ازدواج کردیم و در این سالها خیلی سختی کشید. با این شرایط سخت؛ کتف درد، کمر درد و دست درد. دکتر گفت آرتروز است. همسرم به خاطر من همه این بیماریها را تحمل میکند و با آن زندگی میکند، گاهی هم که خسته میشود میگوید که به خاطر شما نیست بلکه به خاطر خداست . خیلی حرفه که برای خدا باشد.
در خصوص آن سفر رویایی حج که بدون واسطه یک ارتباط معنوی بین خالق و مخلوق برقرار شده بود، سفر زیبای حج، سفر خانه خدا ، اینکه با هم در کنار هم زیارت می کردید و خدا را صدا میکردید . برایمان از آن حس وحال بگویید.
اول اینکه لطف خدا بود، لطف چهارده معصوم و امضای امام زمان(عج) بود و اگر این خانم باعث نمیشد من صد سال دیگه مکه نمیرفتم ، صد سال دیگه نمیتونستم. همهاش میگفتم گرم است، اذیت میشویم و من خودم برای خودم بهانه میآوردم، خانمم گفت که آقاجان خودت را ناراحت نکن ، اگه شما را به دوش بگیرم من تو را میبرم. شما حساب کنید کی میتواند این کار را بکند، این حرف رو که زد، خدا هم درست کرد ، خدا هم کمکش کرد ، خانمم رو کمک کرد که من را ببرد و بیاورد. در آنجا دیگران هم کمک کنند من تو کاروان آقای سعیدی که خدا نگهدارش باشد با کمک همه اعمال حج را انجام دادم ، الان که برگشتهام میمانم، واقعا ماندهام، به این لطف خداوند؛ یک دید و یک محبت عجیبی است که خداوند به من داشتند، خدا رو شکر میکنم.
حالا رفتی خانه خدا و ارتباط برقرار شد و با حضرت حق تنها شدی، از آن ارتباط وشکوه برایمان بگویید. از ارتباط بین خودتان و خدا که برقرار شد. می خواهم برای مان وصفش کنید.
سخته، نمیشود گفت، آدم خودش میرد اونجا، خودش برای خودش این لذتها را دارد، نمیشود توصیف کرد. من تا از مکه اومدم هر کسی به من گفت : شما رفتید اونجا در برابر خدایی قرار گرفتید که به هر حال بخشی از اعضاء بدنتون رو تقدیم به خداوند کردید ، در جواب گفتم : نه کاری نکردم ، من برای خداوند کاری نکردم، چیزی به خدا ندادم، بلکه در راه خدا بود، برای خودم ذخیره کردم، نمیتوانم به خدا منت کنم. خدا میگوید برای خودت کردی، اگه خوبه برای خودت است و اگر هم بده برای خودت است. و ان شاء الله خوب باشد و رضایت خداوند را به دنبال داشته باشد.
انتهای پیام/