سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: لارنس استرن "زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی" را در دورانی مینویسد که بسیاری از زیرساختهای قرن هجدم و نوزده میلادی در حال تغییر و آماده شدن برای ورود به جهان مدرن بود.
نظام باوری روایت تریسترام شندی بربنای پارودی تمام دستاوردهای اخلاقی، مفهومی و ابزاری روزگار نویسنده پیش میرود. البته نه به این معنا که این عناصر کلان روایت و روایت نهایی رمان را ترسیم میکند، بلکه این عناصر در سطح اجزایی نمودار میشود که بخشی از بار کنایی و طعنه آمیز نثر استرن را به مقصد میرساند.
استرن با به کارگیری شیوه مرسوم رمان نویسی رابله، اسکلت اولیه داستان خود را بنا میکند و در ادامه برای پیشروی و فراروی از مولفههای مرسومی که عادت نویسندگان روزگارش بوده، طنز را همچون یک اولتیماتوم به کار میگیرد. اولتیماتومی که علاوه بر شکل دهی به فرم رمان، امکان پیشروی داستان از طریق داستانهای فرعی بیشمار را نیز امکان پذیر و محقق میکند. بخش اعظمی از کتاب تریسترام شندی بر اساس همین شمایل درختی که داستانکها و قصههای فرعی، شاخههای آن را تکمیل کرده، عینیت پیدا میکند. داستانهای فرعی که جمع آن در پیوندی که با یکدیگر و منطق نهایی رمان دارد، معنا و مفهوم مییابد.
این سطوح روایی مختلف رمان استرن از همین جهت کانون توجه رمان و داستان نویسی مدرن است. استرن در این اثر خود به شکل کتمان ناپذیر و بی سابقهای علاوه بر پلات به فرم عینی و بدنه بیرونی اثر خود اهمیت داده است. رفتاری که از یک نویسنده قرن هجدهمی بعید است. به تعبیر اشکلوفسکی، این نفوذ او در فرم رمان، خصلت اصلی عریان کردن تکنیکش بود. در روزگار استرن، اروپا تازه داشت در مناسبتهای رمانتیسیسم قدم برداشتن را یاد میگرفت و نوادری همچون او و فیلدینگ در همین زمانه شاهکارهای خود را تحریر کردند.
بسیاری استرنِ بعد از انتشار تریستدام را یک انقلابی تندرو می خوانند. استرنی که زمانی کشیش و مرد خدا بود حالا رفته رفته به چیزی شبیه میشد که دیگر هیچ شباهتی با گذشته خود نداشت. او به مرور تبدیل به شخصی شده بود که دیگر حد و حدود اخلاق فردی را حتی در جمع و ملاعام حفظ نمیکرد. او به بی ادبی شهرت یافت و این هزینه ناچیزی بود برای ملتی که نویسندهای در میان خود داشتند که یکی از معدود شاهکارهای متصل به جهان مدرن را نوشت.
داستان کتاب شندی مدام شما را به جاهای ناممکن و بی اهمیت ارجاع میدهد و اهمیت این رفت و آمدهای بی سبب و پوچ هم در ظرافت و مهارتی است که نویسنده بکار میگیرد و خواننده هم در نهایت مجاب میشود که این رمان همین است و غیر این نه! استرن دائم زمان را عقب و جلو میبرد. دائم هر مساله پیش پا افتادهای را بهانه میکند تا از اصل ماجرا دور شود و چه لذتبخش این کار را میکند.
این کتاب که سرگذشت شخصی به نام تریسترام شندی است قرار است توصیفی باشد از آنچه بر این فرد گذشته است. اما قراری که راوی با ما میگذارد تا قصهاش را تعریف کند به همین سر راستی و شسته و رفتگی نیست. برای مثال شمای مخاطب این رمان را به طور تقریبی تا اواسط صفحه 200 پیش برده و میخوانید اما آنچه میبینید این خواهد بود که هنوز راوی به دنیا نیامده است و تا بدین جای کار هم هرچه گفته شده، نزاعی بر سر به دنیا آمدن اوست.
تریسترام شندی استرن یک آشوب به تمام معناست و لذت خواندن آن هم درهمین آشوب.
رمان تریسترام شندی استرن را ابراهیم یونسی ترجمه کرده است که تا کنون سه بار توسط دو ناشر روانه بازار کتاب شده است. اولین چاپ آن در سال 1378 با نشر تجربه بوده است و چاپ های بعدی با نشر نگاه.
انتهای پیام/
آرش رضایی