سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: صدایش پیام آور مهربانی و دوستی بود و این پیام شالوده مطالعه همیشگی او بود، اینکه یک گوینده اصولا باید اهل مطالعه باشد امری طبیعی و الزامی است اما مهران دوستی از آن دسته گویندگانی نبود که باشعر و الفاظ شاعرانه بازی زبانی کند. کلامش هم زیبا بود و هم با محتوا. حتی از شاگردانش بپرسید میگویند که یکی از اصول گویندگی را مطالعه میدانست.
مهران دوستی دلبسته ادبیات پارسی بود و به خوانش صحیح و ادای درست کلمات بسیار حساس بود آنقدر که وقتی پای صدایش مینشستی دل و جانت از چیدمان واژهها شگفت زده میشد، حتی به یاد دارم آن زمان که در صدا و سیما معرفی کتاب به شیوهای خسته کننده و گاه آزار دهنده انجام میشد در آیتمی از برنامه اش آنچنان معرفی کتاب میکرد که دلت میخواست همان موقع از خانه بزنی بیرون و کتاب را تهیه کنی.
از آن موقع که حتی پایم هم به رادیو نرسیده بود عاشقش بودم.
خیلیها مشتری کافهاش بودند در رادیو و بر سینی امواج چای برمیداشتند و با مهران دوستی دوفنجان چای مینوشیدند و بی خیال دنیا و مشکلاتش میشدند. حالا اما او رفته است و جای خالی او را هیچ کس نمیتواند پر کند چون خودش بود ، مهران دوستی کسی نبود که بعد مرگ عزیز شود، او برای همه عزیز بود و هست .
وقتی کسی به او مراجعه میکرد و خردهای استعداد داشت محال بود که کمکش نکند و راهی را برای رسیدن به پشت پنجرههای شیشهای رادیو پیش پایش نگذارد.
هنوز صدای بغض آلودش و گریههایش در اختتامیه جشنواره جوانه رادیو جوان را در خاطر دارم ، وقتی که گفت سختترین اتفاق برای یک گوینده این است که نتواند گویندگی کند. مراسم که تمام شد رفتم و دست استاد را بوسیدم و با تمام وجود گفتم " استاد شما برای من مثل بابالنگ دراز برای جودی ابوت هستی" خندید و دستانم را محکم فشرد.
امروز اما من ماندهام بدون بابالنگ دراز رادیو.
دلم برای کسی تنگ است کسی که بی من ماند کسی که با من نیست کسی ... - دگر کافی ست
انتهای پیام/
احمد فیاض انوشی/تهیه کننده رادیو