سرویس سینمایی هنرآنلاین: در قسمت دوم از مصاحبه با بهرام توکلی، بیشتر درباره اتفاقات سینما از قبیل برگزاری جشنواره، حضور فیلمسازان جوان و معضل فیلمنامه و نیز اقتباس در فیلمهای ایرانی به صحبت پرداختهایم.
در این بخش توکلی با بیان اینکه متاسفانه در سینمای ایران تهیه کننده هیچ مدرکی ندارد و یا هیچ تخصصی ندارد گفت: مثلا تا کنون این پرسش برای کسی پیش نیامده است که یک تهیه کننده چطور کار حرفهای خود را شروع کرده است؟ و یا از فیلمنامه و یا دکوپاژ چیزی میدانند؟ به نظر من عدهای در سینما به شکل مرموزی تهیه کننده شدهاند. بر خلاف خیلی از دوستان که میگویند سینما، کارگردان محور است، من معتقدم سینما، تهیهکننده محور است. ادامه گفتوگوی هنرآنلاین با توکلی را میخوانید.
فیلمنامه اکثر فیلمها را خودتان نوشتهاید. با اقتباس فیلمنامه در سینمای ایران موافق هستید؟
اقتباس در سینمای دنیا یک موضوع طبیعی است. بیش از هفتاد درصد از آثار تولیدی چه در ساختار صنعتی و چه سینمای مستقل، با اقتباس پیش میرود، اما در سینمای ایران اقتباس یک موضوع کاملا عجیبی است. البته تا حدودی دلایل کنار گذاشتن اقتباس در سینمای ایران مشخص است. ماجرای اقتباس ربطی به سلیقه افراد ندارد. ماجرای اقتباس یکی از راههای خروج سینمای ایران از این بحران تفکر و بحران جذابیت است. یعنی سینمای ایران هر دو این بحرانها را دارد. هم صاحب فکر جدی و هم صاحب جذابیت نیست. من فکر میکنم یکی از راههای خروج از این بحران در این دو جنبه ماجرای اقتباس است. نه مسئولان ما جدی میگیرند و نه متاسفانه فیلمسازان، چرا که هیچ کس نمیتواند کاری انجام دهد. تا زمانی که فضای ممیزی به این شکل است که خیلی از نویسندههای ایرانی کارهایشان اصلا قابل ارائه نیست، این مشکل را داریم و خواهیم داشت.
چرا فیلمنامهنویس مطلق در سینما نداریم؟ خود شما ممکن است فیلمنامه فیلمی را به دست فیلمنامهنویس بسپارید؟
من مشکلی با انجام دادن این کار ندارم، اما خیلی فیلمنامهای وجود ندارد. خیلی کم وجود دارد که فیلمنامهای توسط یک فیلمنامهنویس حرفهای نوشته و به یک کارگردان ارائه بشود و خود کارگردان آن را مستقل از دیدگاه خود بسازد. در سینمای ایران تقریبا این اتفاق نمیافتد. شما ُبه فیلمهای موفق سینمای ایران در سی و خردهای سال گذشته نگاه کنید، بیش از ۹۰ درصد نویسنده فیلم، خود کارگردان است. حتی کارگردانهایی که فیلمنامهنویس هستند، بعضا در زمینه فیلمنامهنویسی از خیلی فیلمنامهنویسان بهتر مینویسند. در واقع بازار اقتصادی هم تاثیر گذار در این امر است. فرض کنید یک فیلمنامهنویس با سه کودک یک خانواده را از این راه بخواهند اداره کند. قاعدتا او باید یک سال و نیم وقت برای به سرانجام رساندن یک فیلمنامه وقت بگذارد - البته در دنیا نوشتن یک فیلمنامه حداقل یک سال زمان میبرد - و مثلا یک مبلغ ۳۰ میلیون تومانی بگیرد. این یک شوخی است. یا فیلمنامهنویس مجبور میشود همزمان دو یا سه سریال هم بگیرد که طبیعی است از کیفیت کار پائین میآید یا مجبور میشود در کنار فیلمنامهنویسی، کارگردانی کند تا مبلغ دستمزدش دوبرابر شود تا خانوادهاش را اداره کند. اقتصاد یک امر وقتی ضعیف باشد، طبیعا آدمها خود را جدا میکنند و به دنبال حرفه دیگری میروند و آدمهایی باقی میمانند که کار دیگری بلد نیستند.
ضعف سینما از وجود فیلمنامههای ضعیف میآید. پس این روند ادامه دارد؟
البته این امر به تهیهکننده برمی گردد. وقتی تهیهکننده مبلغی را برای یک فیلم میگذارد، به طور طبیعی باید مبلغ بیشتری را برای دستمزد فیلمنامهنویس بگذارد. اما این مبلغ را آن خانم و یا آقای بازیگر دریافت میکند و فیلمنامهنویس یک رقم خیلی پائینتر قرارداد میبندد. این اتفاق از ریشه کار شکل میگیرد که بازیگری که تنها ۳۰ درصد در نتیجه کار موثر است، باید هفتاد درصد دستمزد بگیرد و فیلمنامهنویسی که هفتاد درصد در نتیجه کار موثر است، ۳۰ درصد دستمزد میگیرد.
چه کسی باید این تعادل را ایجاد کند؟ قاعدتا تهیهکننده سینما، حالا چرا این کار را نمیکند، به دلیل اینکه تهیهکننده علمی و تهیهکننده تحصیلکرده نداریم. تهیهکنندههای سینما معمولا از یک فضای تدارکات، یا ارتباط با نهادهای مختلف، تهیهکننده سینما شدهاند. به طور کلی تهیهکنندهها، ذهن علمی برای تولید یک کار ندارند. به هر حال اکثر تهیهکنندهها همچنان به دنبال سوپر استار در فیلمهای خود هستند تا یک متن خوب. ضمن اینکه تهیهکنندهها میتوانند فیلمنامه خوب و بد را تشخیص دهند. به هرحال تیم یک تهیهکننده میتواند درباره روند ساختن یک فیلم، به خوبی برنامهریزی کند. از ابتدا کسی که کار تولید میکند، تهیه کننده است. به نظر من صاحب مادی و معنوی یک فیلم، تنها تهیهکننده است. اما در سینمای ایران اگر کارگردانی ذهناش خوب کار کند، فیلم خوب میشود و باالعکس آن. ما تهیهکنندههای با تجربه داریم که به لحاظ فکری نمیتوانند به کارگردان کمکی بکنند، فقط میتوانند شرایط تولید را برای کارگردان فراهم کنند.
شاید وضعیت بحرانی سینما به این برمی گردد که هیچ کدام از شاخههای سینما در جایگاه خود نیستند، نه تهیهکننده در جایگاه خود قدم برمی دارد و نه تعریف درستی از پخشکنندهها داریم...
به نظرمن اتفاقی که دولت میتوانست به آن کمک کند، طرح ساماندهی به تهیهکنندگان بود تا تهیهکنندگان را در سینما ارتقا بدهد. وقتی تهیهکننده ارتقا پیدا کند، ناخودآگاه تمام ارکان سینما ارتقا پیدا میکند. در خارج از ایران روی یک دختربچه به عنوان بازیگر سرمایهگذاری میکنند که وقتی نوجوان شد، تبدیل به یک ستاره شود. در سینمای خارج از دنیا هم اشتباه وجود دارد، ممکن است که بعضی فیلمها هزینههای سنگین را هم در برگیرد، اما فیلم خوبی نباشد. در حالی که سینمای ایران مدام در حال اشتباه است. با ساماندهی تهیهکنندهها وضعیت سینما بهتر میشود.
متاسفانه در سینمای ایران تهیهکننده هیچ مدرکی یا هیچ تخصصی ندارد. مثلا تاکنون این پرسش برای کسی پیش نیامده است که یک تهیهکننده چطور کار حرفهای خود را شروع کرده است؟ یا از فیلمنامه و یا دکوپاژ چیزی میدانند؟ به نظر من عدهای در سینما به شکل مرموزی تهیهکننده شدهاند. بر خلاف خیلی از دوستان که میگویند سینما، کارگردانمحور است، من معتقدم سینما، تهیهکننده محور است. چون این تهیه کننده است که باید فکر کلی را بدهد. کارگردان به فکر آن چیزی است که در ذهناش میگذرد و میخواهد آن را ترسیم کند. تهیه کننده است که میتواند از احساسات کارگردان فاصله بگیرد و کارگردان را مطلع کند. ممکن است یک کارگردان تکفیلم خیلی خوب داشته باشد، اما نمیتواند همانند آن فیلم را تکرار کند. به دلیل اینکه بعضی استانداردها را تهیه کننده در طول یک کار حفظ میکند و نه کارگردان، البته هر دو باید در این امر سهیم باشند که کمتر در سینمای ایران اتفاق میافتد.
به نظر میرسد در چند سال اخیر تعدادی از کارگردانهای سینما دوست ندارند فیلمهای خود را در جشنواره فیلم فجر به نمایش بگذارند و معتقدند که دیدگاه منتقدان و اهالی سینما در اکران عمومی روی فروش فیلمهایشان تاثیر میگذارد. به عنوان کارگردانی که فیلم "من دیه گو مارادونا" را در جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشتید، چه نظری دراینباره دارید؟
به هر حال یک استفاده ابزاری از سینما و فیلمها میشود. فرض کنید، گروهی که حالا به نوعی به نهادهای دولتی فشار بیاورند، فیلمها را ابزاری میکنند تا به نوعی آن فشار را به سینما وارد کنند. در جشنواره اوج این اتفاقات است. من سایتی را میشناسم که هر کاری هر مسئول سینمایی میکند، آن سایت باز هم به آن گروه بد و بیراه میگوید. اصلا به خوب بودن و یا منطقی بودن آن کار توجهی ندارد و تنها میخواهد به مدیران سینما توهین کند. هر فیلمی هم که دوستان در جشنواره تایید کنند، به آنها هم توهین میکند. مسئله این است که وقتی سینما کنار گذاشته شود و بازیهای سیاسی آن هم از نوع کودکانه به میان بیاید، نه تنها جشنواره فیلم فجر را با خود میبرد بلکه خیلی جریانهای مهمتر از جشنواره را هم درگیر میکند. آن هم اعتماد مخاطبان به فضای نقد و رسانه است. شما وقتی متوجه میشوید که فلان رسانه، اندیشهای را منتقل کند، اعتماد خود را نسبت به آن رسانه از دست میدهید.
جشنواره فیلم فجر هم به نظر من همانند همان رسانه میماند. جشنواره فجر تشکیل میشود تا پیامی را براساس اهدافی منتقل کند. وقتی عدهای میخواهند از این جشنواره برای اهداف سیاسی و مقطعی خود استفادهای کنند، طبیعی است که شکل جشنواره تغییر میکند. به نظرم مسئولان جشنواره تنها کاری که میتوانستند انجام دهند و خیلی از مواقع آن کار را نکردند، سمت خود را در اولویت دوم قرار میدادند و سینما در اولویت اول برای کارهایشان میماند.
اگر یکی بجای سه سال، یک سال دبیر جشنواره بود، برای اعتبار و آبروی سینمای ایران در طول همان یک سال پافشاری میکرد و فرض کنید جایزه فلان بازیگر را با بازیگر دیگری عوض نمیکرد. اینها مسائلی است که باید در جشنواره فیلم فجر حل میشد. برای من جشنواره فیلم فجر محترم است و هیچ وقت هم نمیگویم چه اتفاقی راجع به فیلم خودم افتاد. به دلیل اینکه دوست ندارم حاشیهای ایجاد شود و فکر میکنم در این کشور هر اتفاق فرهنگی به جان آدم بسته است. بنابراین به کلیت جشنواره فیلم فجر هیچ موقع انتقادی نمیکنم. فکر میکنم این جشنواره نیاز به محافظت دارد، به این خاطر که خیلیها به عنوان ابزار از آن استفاده میکنند فقط برای تخریب یک سری از دیدگاههای سیاسی که با آن مخالف هستند. به هر حال هر کسی که سینمای دنیا را دیده باشد، متوجه میشود که سینمای ایران نجیبترین و اخلاقیترین سینمای دنیا است و وارد خیلی از مقولات نمیشود. پس این سینما را نباید تخریب کرد. فرض کنید در طول جشنواره سایتهای زنجیرهای درست شدهاند که بعد از نمایش یک فیلم، آن فیلم را به قول خودشان با خاک یکسان میکنند. هر کسی ایران را دوست داشته باشد امکان ندارد اینقدر بیرحمانه، بدون منطق و بیادبانه به سینمای ایران بتازد. سینمای ایران لایق این نوع برخورد نیست. به هرحال اگر مشکلی هم در سینما وجود دارد باید توسط اهل فن تذکراتی داده شود.
با توجه به اینکه تاریخ سینمای ایران تجربههای مختلفی را از سر گذرانده است، چه پیشنهادی میتوان برای این نوع نگاهها و سلیقهها داشت؟
مسئله این نیست که این کار توسط یک فرد انجام شود. خیلی اهرمهای فشار هست که دست یک شخص خاص نیست. این موضوع را فقط با امیدواری به رشد فرهنگ عمومی میتوان حل کرد. حرمت سینما را بیشتر نگه داریم. البته عدهای نیش و کنایه سیاسی خود را به سینما همیشه زدهاند. بنابراین من هیچ امید خاصی ندارم که اتفاق مثبتی در زمینه جشنواره فیلم فجر بیافتد. مگر اینکه مسئوولان منافع عمومی سینما را بیشتر ترجیح بدهند به پستی که در سینما دارند که این را هم نمیشود انتظار داشت.
عدهای در سینما فعالیت میکنند و گروهی از اهالی سینما که سابقه خوبی هم در عرصه فیلمسازی دارند، خانهنشین شدهاند. چرا این اتفاق افتاده است؟
دو موضوع مختلف است. یکی اینکه یا مسئله فردی است که یک نفر یا فیلم میسازد یا خیر. که به هر حال یک موضوع کاملا فردی است. در واقع همپای مسیر عدهای جلو آمدهاند و خود را با توجه به شرایط، به روز کردهاند و بخش دیگری هم به جریان ناسالم و به دور از درایت سینمای ایران برمی گردد. بعضی وقتها ممکن است دستمزدهای زیاد به دلیل سابقه کاری، باعث کمکاری عدهای درسینما شود. به همین دلیل هم میگویم که یک بحث فردی است. خیلی از کارگردانهای سینمای ما خودشان مقصر هستند که فیلم نمیسازنند. یعنی مسئله فردی دارند. خیلی از سینماگران از درون دچار مشکل شدهاند. موضوع دیگر هم بحث عمومی بودن یک مسئله است. بخشی که باید سیستم نظارت کند و مراقب باشد؛ این سیستم الزاما دولت نیست بلکه ساختار سینما است. آن هم در سینمایی که عملا از نظر اقتصادی ورشکسته است.
در فرهنگ عمومی، سینمای ایران جایگاهی در بین مردم ندارد. بالای ۹۹ درصد مردم به سینما نمیروند. طبیعی است ساختار ضعیفی داشته باشد. خیلی از افراد پیش از ما به این فکر کردهاند و راه حلهایی هم به ذهنشان میرسد، اما به مرحله عمل در حل مشکلات سینما نرسیدهایم. به هر حال ما کار دیگری بلد نیستیم و شغلمان هم این است، در این دایره بسته یک جورایی گذران زندگی میکنیم.
اخیرا در سینما، فضایی ایجاد شده که میگویند حضور فیلمسازان جوان میتواند به روند و مسیر سینمای ایران کمک کند. حتی مسئوولان هم به این موضوع بها زیادی دادهاند و در جشنواره با بخشی مجزا برای تشویق سینمای جوان روبرو بودیم. در این باره نظری دارید؟
من معتقدم چه حمایتی از فیلمسازان جوان شده است. اصلا باید حمایت شوند تا انگیزه کار داشته باشند. حمایتی از جوانها نمیشود که این فیلمسازان پیشکسوت شاکی هستند. به هر حال پیشکسوتان سینما نباید بگویند که فیلمسازان جوان آمدهاند و ما از سینما کنار ماندهایم. مسئوولان که نمیتوانند جلوی ورود فیلمسازان جوان را بگیرند که اکثرا فیلمهای روز دنیا را میبینند و زبان انگلیسی هم تقریبا بلد هستند. در ضمن خیلیها اهل مطالعه هستند و نگاه به روزی هم دارند. به هر حال از این دوستان حمایت نمیشود و به دلیل پشت کار خود در مسیر فیلمسازی قرار گرفتهاند. قرار نیست هر تازه واردی توسط پیشکسوتان آن حرفه تایید شود.
اتفاقی که در جشنواره رخ داد و باعث سوءتفاهم شد، اصلا به این شکل نبود. عدهای از داوران فیلمهای پیشکسوتان را دیدند و آنها را دوست نداشتند و آن فیلمها در بخش خارج از مسابقه به نمایش گذاشته شد. یعنی براساس اتفاق فیلمهایی که بیرون گذاشته بودند، همه برای نسل گذشته سینما بود. به هرحال فیلمسازان جوان بیشتر دربخش مسابقه فیلم داشتند. آقای ابوالحسن داودی فیلم خوب با شرایط امروز ساخت و جایزه هم برد. پس معلوم است که جشنواره دیدگاه حمایت از فیلمسازان جوان را نداشت. همه داوران بالای شصت سال بودند چه طور حمایت از جوانها را در نظر دارند. حداقل دو داور جوان میگذاشتند که سلیقه آنها با فیلمسازان جوان نزدیک باشند. ارائه طرح کنار گذاشتن پیشکسوتان ازجوانها را نباید مطرح میکردند. به هر حال طبیعی بود اگر با صداقت میگفتند ما یک سری فیلم انتخاب کردهایم و یک سری فیلم را کنار گذاشتهایم، این سوءتفاهمها هم ایجاد نمیشد.
چقدر تلویزیون برای تبلیغ تیزر فیلم موثر است؟
قطعا تلویزیون در تبلیغات تیزر فیلمها تاثیرگذار است چرا که رسانه ملی، بیننده زیادی دارد. بعضی موارد خیلی بدیهی در کلیت جامعه و یا سینمای ما اتفاق نمیافتد. بعضی مسائل حتی در مواردی مهمتر از سینما رخ نمیدهد. همانند آموزش بهداشت در سطح جامعه که اکثرا قشر فرهنگی و تحصیل کرده آن را تشکیل میدهد. در بعضی مسائل خیلی چیزها رعایت نمیشود. درک نمیکنم که چرا تلویزیون از سینما حمایت نمیکند. به هر حال باید از محصولات فرهنگی داخل کشورمان حمایت شود. بارها سمینارهایی برای مقابله با سینمای هالیوود برگزار شده است، اما در بهترین ساعتهای شبانه روز، همان فیلمهای هالیوود را از تلویزیون پخش میکنیم؛ حتی از چند روز قبل هم تبلیغات فلان فیلم را تکرار میکنیم، اما به فیلمهای ایرانی فرصت تبلیغ یک تیزر را نمیدهیم. سالها از تهاجم فرهنگی میگوییم که نماد آن سینمای هالیوود است، اما به راحتی برای فیلمهای آنها تبلیغ میکنیم که مثلا روز پنجم عید فلان فیلم جدید هالیوود از تلویزیون پخش میشود! اما فیلمهای ایرانی که از این جامعه بیرون آمدهاند، تبلیغ نمیشوند و برای هر بار پخش تیزر مثلا باید مبلغ ۲۰ میلیون تومان تهیهکننده به
صدا و سیما بدهد.
از آن عجیبتر بحث شهرداری است. پردیسهای سینمایی با هزینههای سنگین ساخته شده است، اما در مقابل این پردیس که بیلبوردی بنا شده، آن را اجاره به فیلمهای روی پرده برای تبلیغات نمیدهند. یا با هزینههای خیلی بالا اجازه تبلیغ یک فیلم را میدهند. این مسائل باید بین دو مدیر باید حل شود. به نظرم به این مسائل فکر نمیشود. به هر حال رفتار تلویزیون در برابر سینما رفتار کاملا عجیبی است. باید این موضوع را هم دوستان درنظر بگیرند که تلویزیون یک رسانه خصوصی نیست که این گونه تصمیم گیریها انجام میشود. باید فیلمهای روی پرده سینما به نظرم بدون هیچ هزینهای در تلویزیون تبلیغ شود.
به اکران فیلمهای خود در خارج از ایران هم فکر میکنید؟
تعدادی از فیلمهایم در خارج از ایران اکران شدند، اما اکران جدی نبوده است. معمولا در سینماهای محدود و یا مراکز فرهنگی، چند فیلمم اکران شده است. اتفاقا بیشتر هم مخاطب ایرانی فیلمهایم را دیدهاند. به نظرم در تاریخ سینمایی ما، کلا پنج یا شش فیلم اکران جدی شدهاند. بقیه فیلمهایی که از بدنه سینمای ایران اکران میشوند، خیلی محدود اکران میشوند و گردش سرمایه چندانی ندارد.
انتهای پیام/
صبا شادور