سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محمدعلی سپانلو را هم به عنوان شاعر می‌شناختیم، هم به عنوان مترجم و پژوهشگر ادبی. او که نیست، ادبیات ما باید ضایعه تنفسی بزرگی را تحمل کند. ادبیاتی که بخش اعظمی از صبقه معاصر آن به دست این مرد به کشورهای دیگر رفت و با تلاش او به آنها معرفی شد. به بهانه همین واقعه ناگوار با علی باباچاهی (شاعر و منتقد ادبی) به گف تو گو نشستیم و از روزگار او و سپانلو پرسیدم...

آقای باباچاهی جایگاه محمد علی سپانلو در ادبیات معاصر را چطور ارزیابی می‌کنید؟

نقش و جایگاه سپانلو در ادبیات امروز ما یک نقش فراگیر بود که شرح می‌دهم. سپانلو علاوه بر فعالیت شعری در زمینه نقد و بررسی رمان و داستان صاحب نظر بود. افزون بر این او یک محقق بود؛ به ویژه در حوزه ادبیات دوره مشروطیت دارای تسلط بود. سپانلو در کار مترجمی نیز موفق بود و در این زمینه نشان شوالیه گری از آکادمی فرانسه دریافت کرده بود. حتی در آن سال‌های دور او در چند فیلم در مقام بازیگر ظاهر شد. از این جهات سپانلو را می‌توان یک فرد جامع الاطراف در ادبیات فارسی قلمداد کرد. او همچنین به علت اشرافی که بر تاریخ این سرزمین داشت، در شعرهایش مایه‌های تاریخی و اسطوره‌ای ذخیره بود. شعر او سرشار از عناصری این گونه بود.

در ادامه شرح همین نقش جامع سپانلو، اگر مقدور است از حضور و فعالیت‌‍‌های او در عرصه ادبیات و این پیگیری‌های روزانه بگویید؟

یک جلساتی را به یاد دارم که چهارشنبه هر هفته در خانه نامی پیتگر ( نقاش) و مرسده لسانی برگزار می‌شد. در این جلسات سپانلو، دکتر براهنی، بنده و بسیاری دیگر حضور داشتند. در جلسات جوانان نیز حضور داشتند و طبق عادات آن جلسه علاوه بر معرفی بسیاری از شاعران روز و فعال جهان از سوی سپانلو، فضای نقد و نظر هم حاکم بود. به شکلی که فارغ از نام و نشان افراد هرکس می‌تواند نظر و دیدگاه خود را بیان کند که این نوع منش به نام‌های همان جلسه از جمله سپانلو بسیار می‌پسندید. از همین رو ما در آن جلسات به صورت مداوم حضور پیدا می‌کردیم و آن جلسات معروف بود به شب‌های چهارشنبه. علاوه بر این در آن جلسات بنابر همان هوای دمکراتیکش یک تحمل محوری و تحمل دیگری نیز جریان داشت. البته در همان روزها سپانلو گاهی هم جلسات کانون نویسندگان را در خانه پدری‌اش برگزار می‌کرد که در آن فضا به خاطر مرزی که با مکان‌های عمومی و فضای رسمی آن دوران وجود داشت، حاضرین و نویسندگان از آزادی عمل بیشتری برای ارائه آثار و همچنین بحث و نظر برخوردار بودند. در آن خانه شب‌هایی بود که بسیار دور هم جمع می‌شدند که در کنار افراد منفردی همچون خودم و بسیاری از شعرا می‌توانم به حضور هوشنگ گلشیری و بسیاری از اطرافیان گلشیری نیز اشاره کنم. در آن شب‌ها به رغم نبود روحیه نظامی‌گری یا تسلطی از این دست اما یک نظم هنری خاصی حاکم بود که به هیچ وجه اجازه بروز رفتارهای محفلی و شبانه را نمی داد. هر حرف و بحث و عملی نظم و زمانی داشت که خب مدیریت آن جلسات مستقیما با خود او بود. سپانلو در زمینه آنتولوژی شعر هم یک کتاب قطوری به نام هزار و یک شعر دارد.

فعالیت‌های سپانلو در کانون نویسندگان را چطور بررسی می‌کنید؟

او در کانون هم نقش برجسته و بسزایی داشت. سپانلو از تئوریسین‌ها و نظریه‌پردازهای کانون محسوب می‌شد و از پیگیری و کوشش او در امور کانون می‌شد دید که تا چه میزان دغدغه آن نهاد را داشت. در آن زمان بسیار همدل با کانون عمل می‌کرد و از مکتوباتش در همان زمینه می توان رسالت و جدیت او را مورد ارزیابی و رصد قرار داد. سپانلو از اولین اعضای کانون نویسندگان بود. به هرحال او برای شکل‌گیری و برپایی کانون بسیار تلاش کرد.

سپانلو در خارج از مرزهای ایران هم نقش عمده ای در معرفی نویسندگان و شاعران معاصر و امروز ما داشته، خود شما درباره این بخش از فعالیت‌های او چه دیدگاهی دارید؟

در این زمینه او سفرهای بسیاری به غرب داشت که از اوایل سال‌های شصت این فعالیت او بسیار برجسته‌تر و پررنگ‌تر شد. حتی خود بنده از همان دهه زمانی که ارتباط ما بیشتر شد از نزدیک شاهد فعالیت‌های او برای ارائه و معرفی ادبیات معاصر ایران به کشورهای دیگر بودم. او جلسات متعددی در سفارت فرانسه برگزار کرد و شاعران بسیاری در آن جلسات گرد می‌آمدند که هم ایرانی بودند و هم فرانسوی. در این دوران به حتم می‌توان سپانلو را سفیر ادبیات ایران معرفی کرد. او از معدود نویسندگان ما است که در غرب نام شناخته شده و آشنایی محسوب می‌شود. درباره این فعالیت‌های او می‌توانم به کتاب شاعران فرانسوی او که گردآوری و بخشی از ترجمه آن را خود سپانلو انجام داده اشاره کنم. در این کتاب علاوه بر سپانلو نمونه‌هایی از ترجمه نادرپور، رویایی، مریم موسوی و ... نیز موجود است. آنچه مسلم است عشق او به ادبیات فرانسه و ترجمه نمونه آثاری از آن بود.

و حرف آخر آقای باباچاهی...

سپانلو وقت را از دست نداد. او به اندازه عمر نه یک زندگی و یک مرگ که بیشتر ؛ در ادبیات و برای ادبیات فعالیت کرد.

انتهای پیام/

آرش رضایی