سرویس تجسمی هنرآنلاین : هنر معاصر آگاهی وسیعی نسبت به خاستگاه خود دارد و به عنوان نقطه شروع و هدف، انسان و زندگی اجتماعیاش را در بر میگیرد. هنر مثل تجربهای است که زخم را به درمان میرساند. انسان و جامعهاش موادی هستند که به وسیله هنر شکل میگیرند و به کمک حرکت هنری، دستخوش تغییر میشوند. از این رو، هنرمند پرفورمنس آرت شخص متعهدی است که همواره در پی آشکار کردن آن چیزی است که به چشم مخاطب نمیآید و برای نیل به این هدف میبایست شامه تیزی داشته باشد. تعداد زیادی از هنرمندان مانند ژوزف بویز، مارینا آبراموویچ، ژیل دولوز و آنتوان آرتو بر این باورند که بدن اجتماعی بدن زخم خوردهای است و هر هنرمند روش و زبان خود را برای درمان آن مییابد. روشی که به ساختار اجتماع هنرمند اشاره دارد.
نادر مشایخی هم با پرفورمنس "آفتابه /لگن هف دس" با روش تلفیقی شنیداری و دیداری به دنبال این موضوع است. امروزه به هر "اتفاقی" که نوعی از اجرا در آن باشد پرفورمنس گفته میشود پس اتفاق شنیداری و دیداری در گالری بوم هم یک پرفورمنس است. ده تابلو که به شیوه مشق خوشنویسی و با رنگهای سیاه و قرمز بر زمینه کرم رنگ نوشته شده بود. نوازندگانی با سازهای فلوت، ویلن و لگنهای مسی مینواختند و نقاش چشم بستهای که در قسمت دیگر گالری با جارو (به جای قلم نقاشی) به روش جکسون پولاک رنگها را به روی دیوار میپاشید و ویدئو آرتی در اتاق مخصوص نمایش که آفتابه لگنهای مسی را به نمایش میگذاشت و آدمهای مختلف با مقیاس کوچکتر در کنار آنها به کاری مشغول بودند از جمله نواختن موسیقی.
با توجه به توضیحاتی که در بروشور نمایشگاه آمده بود یعنی استفاده از امکان تکرار بعنوان ابزاری برای ادراک تغییر و در نقاشی حذف دیدگاه کلی هنرمند از روند یک اثر هنری و خلق اثر در "حال" و زایش دیدگاهی آنی و لحظهای و ویدئو آرتی که مضمونش پنهان کردن هویت واقعی انسانها در تعامل با دنیای خارج از خود است.
سوال اساسی اینجا پیش میآید که هم زمانی این سه اتفاق به این دلیل نبوده که میبایست یک ارتباط حسی بین آنها برقرار میشد تا بر مخاطبان هم تاثیر بگذارد؟ به نظر میرسد که اجرا کنندگان محترم نتواسته بودند به لحاظ موضوعی و اجرا این ارتباط را برقرار کنند و شاید وقتی که قرار بوده نقاشی "آنی" ربطی به نوع ملودی اجرا شده موزیسینها داشته باشد این ارتباط فیزیکی و حسی برقرار نمیشد. به عنوان مثال وقتی ریتم موسیقی تند میشد توقع میرفت که نقاش هم هماهنگ با آن نقش نگاریاش را هم تند و سریع (و یا بر عکس کند) ولی دیده شد که در زمان ریتم تند موسیقی، نقاش جاروی خودش را (که به جای قلم بود) وارد کاسههای کوچک رنگ میکرد که عدم تناسب کاسه رنگ با حجم جارو هم مضحک به نظر میرسید.
نکته مهم دیگر که در این اجرا به چشم میخورد عدم کنترل بر محل استقرار تماشاچیان بود که حتی راهرو ورودی به محل نمایش ویدئو آرت را مسدود کرده بودند. هیچ مسیر فرضی برای حرکت مخاطبان در نظر گرفته نشده بود. اگر نقاش در کنار موزیسینها به اجرای نقاشی خود میپرداخت و در محل بهتری ویدئو نمایش داده میشد، به این معنی که مخاطبان در یک چشم انداز هر سه اینها را میدیدند به احتمال بسیار زیاد تاثیرگذاری این پرفورمنس بسیار بیش از آن چیزی میشد که در روز افتتاحیه دیده شد. عمده اشکال این "اتفاق" و یا "رویداد" نه در مفهوم که در اجرای آن بود که امید میرود در اجراهای دیگر این پرفورمنس شاهد چنین اشکالاتی نباشیم.
فرید امین الاسلام