سرویس تجسمی هنرآنلاین : مواجهه با تجربیات ناصر بخشی درمجموعهٔ نقاشی‌ها و اسمبلاژ‌ها که با عنوان حافظهٔ شخصی- بازتاب جمعی در گالری آرانبه نمایش درآمد، به منزلهٔ درگیر شدن تام و تمام با واریاسیون پیچیده‌ای از روابط ظریف میان ذهنیت و عینیت ومیان تصاویر و ارجاع‌هایشان است. در کاتالوگ نمایشگاه آمده است: "این اسمبلاژ‌ها کیفیتی غیرقطعی دارند." من با نویسندهٔ این متن موافقم، اما کیفیت غیرقطعی این آثار به چه معناست؟ بله، این اسمبلاژ‌ها در عین اینکه سیاسی‌اند، سیاسی نیستند. در عین اینکه رازی را با شما در میان می‌گذارند رازی را پنهان می‌دارند، چرا که سیاست را و مرگ را و رنج را به عنوانی جزیی از جهان برساخته‌شان در خود حمل می‌کنند. آن‌ها در عین اینکه ذهنی‌اند، عینی‌اند و رشته بیشماری از مفاهیم دوگانه را بسط می‌دهند.

آثار ناصر بخشی حاصل عمل ساختن هستند. او این عمل را با گردهم‌آوری نقاشی‌ها و طراحی‌هایش از منابع عینی (عکس‌ها و مدل‌ها) با اشیاء فلزی، شیشه‌ای، آیینه‌گون و نخ‌های درهم تابیده شده در جعبه‌های قدیمی‌گاه صد ساله انجام می‌دهد. همچنان که به جعبه‌ها نزدیک می‌شوید، راز‌ها یک به یک گشوده و پنهان داشته می‌شوند. هر قطعهٔ اثر بر هم کنش لحظه ایست که لحظهٔ دیگر را می‌پوشاند. هر جعبه که باز می‌شود چند نقاشی پرداخت شدهٔ نیمه اکسپرسیو را در سطوح مختلف آشکار می‌کند. قطعات نقاشی ها‌گاه به هم لولا شده و‌گاه در سطوح مختلفی که در جعبه تعبیه شده کار شده‌اند. سوژه‌های نقاشی‌ها شامل پرتره‌های خانوادگی، پرتره‌هایی از زنانی با زیبایی مثالی، تصاویر نظامی، تصویر کودک و تولد و عمل تزریق یا جراحی یا زایمان هستند. تصویرهایی هم هستند که به نظر می‌رسد به خاطر شاخصه‌های هر اثر انتخاب شده‌اند مثل دستی که انگشت اشاره‌اش رو به بالاست و یا مردان در مراسم تدفین و یا برشی از چشم‌ها. ناصر بخشی خود می‌گوید: "شاید صحنه‌هایی هستند که ما نباید آن‌ها را می‌دیدیم اما از آنجایی‌که در جایی که نباید بوده‌ایم آن‌ها را دیده‌ایم و به خاطر دیدن آن‌ها آشفته‌ایم. شاید من تصاویری را که نباید می‌دیده‌ام کشیده‌ام."

بدین سان هنرمند با آشکار کردن نیتی، بر هزاران نیت نهفته صحه می‌گذارد. او در عمق جعبهٔ سبزرنگ ذوذنقه‌ای شکلی توریه فلزی گردی را بر سطح تصویر فیگور مردی که گویی انتهای توری را به درون می‌کشد وصل می‌کند. انتهای دیگر توری به اسمبلاژی با ویژگی‌های تغزلی می‌رسد که ما در ابتدا با دستگیره‌ای گشوده‌ایم و در حال تجربهٔ اثر مابین‌‌ همان ساحتی که نباید دیده می‌شده قرار گرفته‌ایم. صحنه‌هایی که نباید می‌دیدیم عمومیت می‌یابند و ارجاع می‌یابند به تک تک تصاویر. در اغلب پرتره‌ها نگاه پوشانده شده و یا از نظر پنهان داشته شده. وهنرمند در چند قطعهٔ منحصر به فرد، حساسیتش نسبت به نگاه را به گونه‌ای وسواس آمیز بازنمایی می‌کند. با پرداختن بیش از حد به چشم‌ها. شاید این چشم‌ها همان‌هایی هستند که تصاویری که نباید را دیده‌اند و هنرمند در جای جای جعبه‌ها آیینه‌هایی را تعبیه می‌کند تا شاید مخاطب چشم‌های خود را نیز ببیند، از اینرو می‌گویم چشم‌ها چرا که آیینه‌ها آنچنان کوچکند که عمل دیدن تنها چشم‌ها را آشکار می‌کنند.

با وجود آنکه نقاشی‌ها هریک به تنهایی روایتی تام و تمام را بازنمایی می‌کنند و از قطعیتی نسبی برخوردارند، اما کولاژآن‌ها دقیقا‌‌ همان ویژگی را به چالش کشیده و معانی ضمنی‌تری را آشکار می‌کند. ناصر بخشی از ماهیت انتزاعی اشیاء فلزی، شیشه‌ای و آیینه گون یافته‌اش برای برساختن استعاره‌هایی که به بیانی انتزاعی‌تر می‌انجامند بهره می‌برد همچون یکی از جعبه‌های کوچک اثر وقتی که نیستم که فرم اسپیرال شکل فلزی روی پرتره نقاشی شدهٔ زنی تکان می‌خورد و جعبه پر از گوی‌های شیشه‌ای کوچکیست که روی سطح تصویر می‌لغزند. به نظر می‌رسد که ناصر بخشی رابطه‌ای کشف و شهودی با اشیاء و تصاویر ایجاد می‌کند. او از خلال اسمبلاژ‌هایش است که به آن گزارهٔ مبهم اشاره می‌کند.‌‌ همان حقیقت غیرقابل توصیفی که قرار است تجربهٔ هنری بر ما آشکار کند.

درمجموعهٔ حافظهٔ شخصی- بازتاب جمعی هر پرسش با پرسش دیگری پاسخ داده می‌شود. هر تمهید تمهید دیگری را آشکار می‌کند و هر سطح سطح دیگری را می‌پوشاند. این اسمبلاژ پیچیده و همگون در ‌‌نهایت به یک کل غیرقابل توصیف می‌انجامد. ناصر بخشی در یکی از نقاشی‌ها جعبه‌ها را بر سطحی چوبی و کنار دیوار می‌چیند و دقیق و رئالیستی بازنماییشان می‌کند. به نظر می‌رسد این اثر تلاش هنرمند را برای آگاهی یافتن نسبت به کلیت تجربه‌ای که می‌کند آشکار می‌کند در عین اینکه او به طور قطع همچون مخاطب درگیر جزئیات بی‌‌‌نهایت ظریف اسمبلاژ‌هایش است.

ملاحت محب خواه