سرویس تجسمی هنرآنلاین : چیدمان ناصر بخشی شامل نقاشی‌های رنگ روغن و صندوق‌هایی است که او به شیوهٔ خود خاطرات را در آن‌ها جا داده است. صندوق‌هایی با رنگ‌ها و اندازه‌های متفاوت اما همه قدیمی. در همهٔ آن‌ها نقاشی‌هایی هست، نقاشی‌هایی که او بر روی چوب کشیده است یا بر کاغذی کهنه. علاوه بر نقاشی اجسام دیگری هم در آن‌ها قرار داده است. جعبه‌های گشوده شده بر روی تماشاگران همگی بوی کهنگی می‌دهند و چیدمان اشیاء درون آن‌ها راز آمیز و نوستالژیک است. یکی از آن‌ها مانند ساعت‌های قدیمی در دار به دیوار نصب شده است. روی درِ آن تصویری محو از دختری نقاشی شده است. تصویر او به گونه‌ای است که انگار چند تصویر نزدیک به هم از او روی هم افتاده است یا عکاسی در انداختن تصویر او دوربین را کمی تکان داده باشد یا در حال بسته شدن شا‌تر زوم دوربین را تغییر داده باشد. می‌توان گفت شاید دوری کردن نقاش از به کار بردن دقت در ترسیم نقاشی در کنار تداعی عکس‌های آنالوگی که بعد از ظهور برخیشان به اصطلاح تار می‌افتادند، تلاش برای بازنمایی فرایند یادآوری یک تصویر است. داخل جعبه چرخ دنده‌ها و فنرهایی قرار داده شده است که معمولاَ در ساعت‌های قدیمی پیدا می‌شود و در کف صندوق هم تصویر زنی دیگر ترسیم شده است.

بازنمایی مبهم در بیشتر پرتره‌هایی که او بر روی بوم نقاشی کرده است نیز تکرار شده است. طراحی درون جعبه‌ها خلاقانه و بدیع است. تصاویری که در جعبه‌ها به صورت‌های مختلف جا داده شده است همه از آن نوع تصاویری هستند که با به یاد آوردن یک خاطره در ذهن نقش می‌بندند. تصاویری که آخرین صحنه‌هایی از یک واقعه‌اند که ممکن است از یاد بروند. نحوهٔ بازنمایی تصاویر نیز کم و بیش می‌توان گفت با نوع خاطره‌ای که فرا می‌خواند هماهنگی دارد. این تصویر‌ها که یا بر قطعه‌های چوب رسم شده و با لولا به به هم متصل شده‌اند و یا شبیه یه یک طومار در ادامهٔ هم قرار گرفته‌اند، در این صندوق‌ها که بیشترشان شبیه به چمدان‌های کوچک و گیف‌های دستی هستند همراه با قطعه‌های کهنهٔ خاطره انگیز دیگری مثل تیله یا ذره بین و... جای گرفته‌اند.

در نقاشی‌ای که با نام "استمرار در دایرهٔ بسته" بر دیوار قرار گرفته است مردانی در حال دویدن ترسیم شده‌اند. به نظر می‌رسد که سربازانی هستند که به اسارت گرفته شده‌اند. محو شدگی مرز‌ها در این تصویر هم حرکت سرباز‌ها و هم احساسی از بهت و سرگیجه را منتقل می‌کند.

در یک اتاق گالری دو تابلو همراه صندوقچه‌ای که تصاویر لولا شده‌ای از آن بیرون آمده‌اند (شبیه به سفرهٔ دلی که برای مخاطبش باز شده است) با نام آمیزش کنار هم قرار گرفته‌اند. تصاویر درون صندوقچه تصاویری مختلف و بی‌ارتباط با هم هستند. تنها وجه اشتراکشان قدرت نفوذشان است. تصاویری هستند که به راحتی از ذهن بیرون نمی‌روند. یکی از آن‌ها مردی است که به نظر می‌رسد بیمار است و دستی با سرنگ آب از نخاع او می‌کشد. این نقاشی با جزئیات تمام کشیده شده است و هیچ نقطه‌ای از آن محو نشده است. به علاوه پس زمینهٔ این تصویر، پشت تصویر مرئ کاملاٌ تاریک و سیاه است. کنتراست بالای تصویر و پرداخت دقیق به جزئیات و به کار بردن تنها دو رنگ سیاه و سفید می‌تواند حس یادآوری دقیق یک خاطرهٔ تلخ را منتقل کند. پس زمینهٔ کاملاً سیاه نشان از نا‌امیدی مسلط بر آن فضا دارد.

قابی که هم نام این نمایشگاه است: "حافظه شخصی - بازتاب جمعی" در بر گیرندهٔ تصویر تمام این صندوقچه‌های بسته و چیده شده بر روی هم است. بخشی از این جعبه‌ها به عنوان تمثیلی از جمع آوری خاطرات استفاده کرده است. آنچه هر شخص در حافظهٔ خود نگاه می‌دارد و آنچه از میان ان‌ها در جمع قابل دیدن است بی‌شباهت به نقاشی اخیر نیست. گویی تمام این نمایشگاه تشریح آن یک تصویر است. ورود به دنیای اشخاصی که در برخورد با آن‌ها در جمع قابل دسترسی نیست.

واران عزیزپور