سرویس معماری هنرآنلاین: در پی ایده سایت اتوود مبنی بر انتخاب و نقد d; معماری توسط مهندسان و معماران، این بار مهندس پوریا فرخی خانه منطقینژاد را برگزیده است. وی در یادداشتی دلایل و نقد خود را درباره این انتخاب نوشته که در آن میخوانیم.
"همهشان را تخریب کردهاند، برای تخریب تو نیز همه چیز مهیا بود، نزدیک به تو شدند، اما برای تو ایستادیم، چون پدر بزرگمان بودی و آنقدر بزرگ بودی که برای همهمان جا داشتی، واژههایی در متن داشتی که باید میماندی. واژههایی که گرد هم آمدهاند تا خانهای را معنا ببخشند، درون هرکدام از واژهها معنایی نهفته، خانهای که در آغوش آسمان قرار گرفته، حیاطی که حیات است و اتاقهایی که برای همگان گشوده شدهاند. مکانی با موجودیتی قابل درک با انباشتی از تجربهها و خاطرهها، همچون برشی از تاریخ یک شهر و تاریخی از یک زندگی.
صدایی از هم سن و سالانش که تخریبشان کردند، خیابانی کشیدند و تنها قامت افروخته قاجاریه باقی ماند. خانهای که در گذر این سالها مبدل به غریبهای در شهرش شد و ناظران را در مقیاس محله به شاهدانی از دگرگونی این سالها تبدیل کرد. دیگر درش رو به همسایهای نیست، حال رو به خیابانی باز میشود و با خود نمایی میان آن همه ازدحام، مجموعهای نفیس از هنرهای قدیم قاجاریاش را به رخ میکشد.
همه جا رنگ است. از ارسیها تا کاشیهای هفت رنگ و سقفش همه را رنگ بخشیدهاند، رنگها عضوی درخشان از نمای بصری هستند تا برای ساکنین خودنمایی کنند، هنوز سیاه و سفیدهای خشکیده معماری به واقعیت زمانه تبدیل نشده بود. هنرش در جزئیات نمایان است، به جزئیات که مینگری، مبنا انسان است و طبیعت، و خالقش تنها معمارانی هستند که به ذات انسان، ارزش بخشیدند.
خانه در اینجا ورای کالبد و خانه بودن خود، به رسانهای تبدیل شد تا تاثیری بگذارد بر آگاهی جمعی بسیاری از ما که در برابر شناسنامه شهریمان مسئولیم.
گاه بهگاه عصرهای چهارشنبه به تو سر میزنم، دوستدارانت را میبینم که گرد هم آمده و هرکدام به طریقی در وصف معماریِ دل سخن میگویند، حضوری که به روابطمان شکل داده و چون متنی تبدیل شده که هر کداممان محتوای خاص خود را از ان درک میکند. محسنمان به دنبال سوژههایش است تا شروع به گرفتن عکسهایش کند و چند نفری هم بدون هیچ صدایی غرق در ترسیم کروکیهایشان شدهاند و آنگاه که وارد قلب سبزت میشوم، دور آن حوض میایستم و زیر سایه درختانت گذشتهام را تداعی میکنم، شاید یک زندگی دست نیافتنی که حکایت از خلوت گزینی هایدگری دارد را در خیالم میپرورانم و بدین سان تفکری آغاز میشود، گویی این همان جاییست که رابطهام با جهان پیرامون را شکل میدهد، تجربهای حاصل از کنش معماری که به واسطه حضور رقم میخورد.
چند ساعتی گذشت، زمان بازگشت فرا رسیده، از خانه خارج میشوم و قدم بر میدارم، بوق ممتد تاکسیها..."
انتهای پیام/