سرویس تجسمى هنر آنلاین: وقتى یک بانک به عنوان سرمایه گذار یا پشتیبان در کنار رویداد یا جریانى قرار مى‌گیرد به خودى خود، مردم و سرمایه‌هاى کوچک با دلى قرص و خیالى آسوده‌تر به هزینه در آن کار تشویق مى شوند؛ از این منظر باید نقش بانک پاسارگاد در تقویت اقتصاد هنرهاى تجسمى را گرامى داشت؛ هر چند که نقش حمایتى این بانک در سایر عرصه‌ها مانند سینما، ورزش و علم نیز قابل توجه است؛ بانک پاسارگاد از سال ١٣٨۴ اعلام موجودیت کرد و از سال ١٣٨٨ براى نخستین بار موزه هنرهاى مدرن و معاصر خویش را تاسیس کرد که به نقطه عطفى در فعالیت‌هاى هنرى یک بانک خصوصى بدل شد؛ زیرا پیش از این سرمایه‌گذارى در یک فیلم و یا خرید اثر هنرى بار‌ها تجربه شده بود؛ پاسارگاد با ثبت دو رکورد داخلى و خارجى در عرصه تجسمى تحول آفرید و این موزه دائمى ضلع سوم و البته اصلى این نقش تاریخى‌ست؛ ١٧ اسفند با ارائه آثار تازه موزه هنرهاى مدرن و معاصر پاسارگاد، بازگشایى مى شود؛ به همین بهانه با على اکبر امین تفرشى، عضو هیات مدیره بانک پاسارگاد که از روز تاسیس این بانک نقش اصلى در تحقق آفرینش هاى هنرى و نقش حمایتى‌اش از هنرهای تجسمی و سینما دارد به گفتگو نشستیم؛ او حرف هایى بسیار شنیدنى گفت که نه تنها براى پنج میلیون ایرانى عضو بانک پاسارگاد بلکه براى هر علاقمند به هنر مى تواند جذاب باشد. آقاى امین تفرشى صریح بود و مثل همه مردان اقتصادى حرف‌هایش را مستدل و مستند مى زد اما وقتى گپمان به یادآورى یک قطعه موسیقى و یا تاش رنگى یک تابلوى خاص مى افتاد، رنگ حساس دلش پیدا مى‌شد؛ این دلیلى ست که این چهره اقتصادى را همراه جامعه هنرى کرده است.

چرا بانک پاسارگاد علاقمند به حمایت از هنر و بخش هایى از ورزش است؟

ببینید قانونى نانوشته در عرصه بین المل وجود دارد که تمام سازمان‌های بزرگ سرمایه گذاری مانند بانک‌ها، شرکتهای سرمایه گذاری و... بخشی از فعالیت‌هایشان را در حوزه اجتماعی و فرهنگی متمرکز می‌کنند. طبیعى هم هست، همه مجموعه هاى بزرگ اقتصادى منابع و انرژى خود را از جامعه مى گیرند لذا شایسته است خدماتی عام المنفعه نیز به جامعه ارائه کنند؛ مفهوم اصلی این تفکر، مبحث مسئولیت‌های اجتماعی ست که مى پرسد: "این شرکتی که این همه درآمد زایی مى کند، چه کارهای مفیدی را برای جامعه انجام مى دهد؟" جالب است بدانید در چند دهه اخیر اهمیت چنین کنش هایى در کشورهای پیشرفته، به چنان جایگاه ارزنده‌ای ارتقا یافته که در ارزیابی‌ها و حتى رتبه بندى هاى شرکت‌ها نقش به سزایى ایفا مى کند؛ به عنوان مثال بخش عمده‌ای از درآمد شرکت ماکروسافت صرف کارهای خیریه و مبارزه با بیماری‌ها می‌شود و یا مثلا بانک هاى آلمان در حوزه حفاظت از محیط زیست سرمایه گذاری‌های عظیمی انجام می‌دهند. بنابراین یک الگوی بین المللی در این رابطه وجود دارد و ما در پاسارگاد هم به تدریج به این فکر کردیم که وقتى تبدیل به بزرگ‌ترین بانک خصوصی ایران شدیم، بنابراین وظیفه داریم در این فاز سرمایه گذاری اجتماعی شرکت کنیم.


- از هنر تا کوهنوردى و چهره هاى علمى


تمرکزتان بر هنر، برخى ورزش‌ها و گویا برگزیدگان علمى است.

براى هر یک طراحى و هدف داریم؛ اتاق فکرمان اندیشیده در بخش مسئولیت اجتماعی باید چه بخش‌هایی را برای کار کردن انتخاب کنیم؛ مجموعه نظرات به هنر و بخش هایى از ورزش بود که پشتوانه حمایتى مالى چندانى ندارند؛ مثلا تیم ملی کوهنوردی را حمایت کردیم و قله‌هایی که در چند سال اخیر فتح شد با پشتیبانی پاسارگاد بوده است. و یا تیم ملی فوتبال نوجوانان که پس از سال‌ها حمایت شد یا تیم‌های کشتی آزاد و فرنگی که اکنون قهرمان جهان شدند با حمایت تیم پاسارگاد به این موفقیت دست پیدا کردند. در کنار بخشهای هنر و ورزش، بخش علمی را هم انتخاب کردیم و به عنوان مثال یک برنامه گذاشتیم که رتبه‌های اول تا سوم کنکور در تمامی رشته‌ها بدون هیچ تعهد و هیچ محدودیتی بورسیه شوند. در واقع این افراد تا هر زمان که درسشان تمام شود بورسیه هستند. هیچ تعهدی هم برای کار کردن این افراد برای ما وجود ندارد.


- از جدایى نادر از سیمین تا ملبورن و هنرهای تجسمى


کدام بخش از هنر را براى حمایت برگزیدید؟

در واقع اولین سئوال این بود که کدام بخش از هنر را انتخاب کنیم؟ خب دیدیم در بخش سینما از فیلم‌های ارزشمند و مستقل پشتیبانی بایسته اى وجود ندارد و سینما بیشتر به یک مقوله تجاری بدل شده که پایگاه هاى مردمى خود را از دست داده است؛ حضور معنادارمان بنابراین در بخش سینمای فاخر و با کیفیت فعال شد و تعدادی از آثار خوب سینمایی مانند فیلم ستایش شده "جدایى نادر از سیمین" بیانگر زاویه درست نگاه و انتخابمان بود؛ فیلمى که در سینماى ایران با سرمایه گذارى بانک پاسارگاد و البته نبوغ و زحمات بى شائبه پدید آورندگانش تولد یافت؛ همین امروز خوانندگان شما مى توانند فیلم ملبورن را روى پرده هاى سینماهاى کشور ببینند که یکى دیگر از فیلم هایى ست که بانک پاسارگاد در آن سرمایه گذاری کرده است؛ در همین جشنواره فیلم فجرى هم که گذشت ما سه فیلم داشتیم: فیلم "بهمن"، "من دیه گو ما رادونا هستم" و فیلم "مرگ ماهی" که هر یک در نگاه مردم درخشیدند. البته واقعا در میان انبوه پیشنهادات رسیده، گزینش فیلم‌ها خیلی سخت بود، ولی وقتی که یک بانک در یک جشنواره سه فیلم دارد و هر سه فیلم از نگاه منقدین و مردم موفق جلوه مى کنند یعنی که کار قابل توجهی به درستی انجام داده شده و ما با وسواس به سلایق مردم و ارتقاى فرهنگ جامعه‌مان مى اندیشیم؛ در میان سایر هنر‌ها تمامى بررسى‌ها ما را به هنرهاى تجسمى رساند، پتانسیل بالاى پیشرفت و عدم حضور بنگاه هاى اقتصادى بزرگ به ما نوید مى داد اگر از این عرصه حمایت کنیم، مى توانیم در اعتلاى هنر ایران چه در داخل و چه در عرصه بین المللی مثمر ثمر باشیم؛ تحلیل هاى ما در ده سال پیش مى گفت؛ هنر تجسمى ایران به جهت خلاقیت والاى هنرمندانمان که آن‌ها را در منطقه یگانه ساخته، و نیز اهمیت ویژه خاورمیانه مورد توجه جهانى قرار مى گیرد و رکوردهاى هنر ایران در سال ٢٠٠٨ میلادى موید این نظریه بود؛ ما در این بخش علاوه بر حضور مستقیم در خرید و فروش آثار هنرى، رونق افزایى بازار داخلى هنر، کمک به بازار بین الملل هنر، موزه اى از آثار مدرن و معاصر گردهم آوردیم که خلا بزرگ در این زمینه را نیز پر کنیم؛

و توفیق خوبى در سرمایه گذارى و کسب درآمد هم داشتید.

حضور یک بانک در متن تحولات بازار هنر باید هم با شناخت کامل و آینده نگرى همراه باشد ما منابع مالی مردم را در اختیار داریم و امانت دارى هستیم که ضمن حفاظت از آن باید با ارزش افزوده همراه باشد؛ در عین حال اتفاقا آگاهانه از جنبه اقتصاد هنر ورود کردیم. دو دلیل عمده داشت: اول اینکه حضور یک برند بانکى معتبر در جریان مارکت هنرى به زبان بى زبانى مقدمه آن جریان است؛ بدیهى ست حضور بنگاههاى بزرگ اقتصادى در بازار هنر موجبات تشویق مردم به خرید آثار هنرى ست، به آن‌ها اطمینان خاطر مى دهد که جداى ارزش هاى والاى معنوى، یک اثر هنرى امکان سرمایه گذارى دارد؛ به علاوه وقتی شما تلاش می‌کنید که حرکتتان و حمایتتان پابرجا بماند باید از یک الگوی صحیح اقتصادی برای ماندگاری و پابرجایی استفاده کنید تا حمایتتان استمرار یابد.

- شیوه خرید اثر توسط بانک پاسارگاد

سئوالی که برای خیلی‌ها مطرح می‌شود شیوه خرید آثار توسط بانک است. چطور این آثار خریداری می‌شوند؟

ببینید ما چندین مشاور هنری کارآزموده همانند آقای غلامرضا نامى و.... داریم این مشاورین بیشترین وقت خود را هم براى شناسایى آثار خوب هنرى مى گذارند از گالرى‌ها گرفته تا آتلیه هاى هنرى؛ بنابراین ما هیچ اثری را بدون نظر کار‌شناس هنری خریداری نمی‌کنیم. بدیهى ست در زمینه قیمت گذارى هم از همین متد پیروى مى کنیم؛ مجارى خریدمان هم متنوع است از گالرى و حراجى و اکسپو تا آتلیه هنرمندان؛ راستش چون یکى از رئوس اهدافمان حمایت از هنرمند است، سعی کنیم که مستقیم از آن‌ها خرید کنیم اما براى و خلق انرژى تازه در جامعه هنرهای تجسمى خرید از نهادهاى معتبر این حوزه هم مورد توجه ما است.

و این روند خرید اثر در حراجى‌ها چگونه است؟

بدیهى ست که ما تمام بازار‌ها را رصد مى کنیم و این کار مستمر در حال انجام است، کار‌ها را ارزیابی می‌کنیم و در ‌‌نهایت نتیجه گیری می‌کنیم که الان چه اثرى بخریم یا بفروشیم؛ ما تحلیل کاملی در مورد وضعیت هنرهای تجسمی داریم. با توجه به بینش اقتصادی خاصمان که تلفیقى از اعتبار افزایى به هنر ایران و نیز سود مالى ست در این بازار‌ها حاضر مى شویم؛ بدو ورودمان به این عرصه تصمیم گرفتیم منابعی را به طور خاص به هنرهای تجسمی اختصاص بدهیم، راستش‌‌ همان زمان هم این رویکرد یک نوع انقلاب به حساب می‌آمد چون در آن زمان هیچکسی فکر نمی‌کرد که هنرهای تجسمی بازده مالی امروز را داشته باشد؛ منتها چون مطالعه کرده بودیم با قدرت ورود پیدا کردیم، من یادم هست بودجه‌ای حدود دومیلیارد را در فاز یک برای این حرکت هزینه کردیم تا ببینیم روند کار چه خواهد شد، بخشی از آن صرف خرید مجسمه پرسپولیس شد. البته طبیعى ست که در شروع کار تصمیم گرفتیم از آرتیست‌های بزرگ اثر بخریم و در ادامه شعاع خریدمان به جوانان هنرمند هم رسید.


خرداد ١٣٩١ به خبرگزارى فارس گفته بودید که قرار است در حراج پاییزه کریستیز آن سال چند اثرى هنرى را به فروش بگذارید، بعد‌ها این خبر پی گیری نشد، چنین تعاملى را با حراجی‌های بین المللی ادامه داده‌اید؟

بله، در آن دوره ما سه اثر ارائه کردیم و هر سه هم با قیمت‌های خیلی خوبی فروش رفت و در این حراج اخیر کریستیز، سه اثر فاخر یک اثر از سپهری و دو تابلوى حسین زنده رودی بود که آن‌ها را خریدیم. نگاه استراتژیکمان در این گونه بازار‌ها حمایت از برند هنر ایران است؛ همه کشورهاى پیشرفته چنین زاویه نگاهى به هنرشان دارند؛ در واقع گرانب‌ها بودن آثار هنرى هر کشور بیانگر ضریب نفوذ فرهنگى آن کشور است؛ لذا ما واقعاً به عنوان سازمانی که جنبه اقتصادی ماجرا در درجهٔ دوم برایمان قرار دارد و مهم‌ترین انگیزه‌مان اعتلاى هنر سرزمین مادرىمان است این آثار را خریداری کردیم و آن‌ها را در بازگشایی همین نمایشگاه نشان خواهیم داد.

بزرگ‌ترین مشکل ایران در بازار‌های بین المللی قدرت چانه زنی است یعنی ما مثلا در بید کردن آثار هنرى، همه بضاعتمان چند مجموعه دار خصوصى ست، و در زمینه حضور بخش هاى حقوقى مثل بنگاه هاى اقتصادى فقیریم، فکر مى کنیم اگر بانک پاسارگاد چنین حضورهایى را اطلاع رسانی کند؛ شاید سبب شود دیگران هم الگو بگیرند.

من مدام نگران هستم که در صورت اطلاع رسانى چنین فعالیت هایى برخى هدف ما را تا تبلیغات کم ارزش تنزل دهند وگرنه آگاهان به بازار هنر اطلاع دارند چه کارى می‌فروختیم و چه کارى مى خریم، خوشبختانه عمده مبادلات هنرى در حراجى‌ها در اتاق شیشه اى است؛ درباره دل نگرانى که اشاره کردم یک مثال بزنم: در فیلم "جدایی نادر از سیمین،" شخصیت فیلم کارمند بانک بود و در کنار بسیارى از دوستان حتى آقاى فرهادی پیشنهاد دادند پلان ورودی بانک پاسارگاد نمایش داده شود ولی فکر کردیم اگر این کار را انجام دهیم حقیقتاً آن حسی که به من و شما باید دست دهد؛ نمی‌دهد و انگیزه حمایتى ما و چه بسا خود فیلم تا حد یک کار تبلیغاتی پایین کشیده می‌شود. دیدیم درشان بانک و نیز خود اثر هنرى نیست؛ ما حتی در دومین حراج تهران نمى خواستیم خرید تابلوی سپهری را خبرى کنیم اما وقتى دیدیم این مهم مى تواند زمینه ساز اطمینان بخشى به جامعه هنرى را فراهم کند، خبرش را اعلام کردیم؛ لذا اگر مطمئن شویم اطلاع رسانى چنین تلاش هایى براى پیشرفت هنر، تبلیغات بانک تلقى نمى شود، حتما آن را به محضر مردم عزیزمان خبر مى دهیم زیرا این کار‌ها را وظیفه ذاتى خود مى پنداریم؛ اصلا بگذارید خیالتان را راحت کنم ما تلاش مى کنیم تقریبا در همه حراجی‌های دنیا که اثر هنرى از ایران حضور دارد، باشیم، حتی نماینده بفرستیم و خوشبختانه آثاری هم که عرضه کرده‌ایم همگی فروش رفته‌اند

نکته مهم درباره رفتار خریدتان این است که شما درب موزه بانک پاسارگاد را به روی جوانان نبستید و این نکته بسیار امید بخشی ست.

عرض کردم ما برای خرید آثار ما دو معیار کلى داریم اول تقویت هنر واقعی و بالنده و دوم سرمایه گذارى و سودآورى؛ در بین هنرمندان جوان تعدادی هستند که قریحه و استعداد خاصشان از همین اکنون قابل تشخیص هست. بخشی از عملکرد ما این است که این استعداد‌های خاص را شناسایی کنیم و آثارشان را بخریم به این دلیل واضح که این جوانان، فردا تبدیل به‌‌ همان هنرمندانی بزرگی می‌شوند که به دنبال آثارشان خواهیم بود. در موزه پاسارگاد در پى روایت تاریخ هنر مدرنیستى و معاصر ایران هستیم که با لطبع بخشى از آن به جوانان هنرمند اختصاص دارد؛ به موازات این رفتار موزه اى قصدمان این است که الهام بخش و مشوق باشیم مثلا در گالری صبا، نمایشگاه گروهی از جوانان بود و ما پنجاه اثر را از آنان خریدیم این آثار صرفا براى تشویق هنرمندان جوان خریدارى کردیم تا یک منبع مالی در اختیارشان باشد و بتوانند با یک شوق و ذوق استعدادشان را ادامه دهند. از این نوع کار‌ها در برنامه‌های ما هست اما در بخش حرفه‌ای ما روی استعدادهای بالقوه تمرکز می‌کنم. مثلاً در نمایشگاه هفت نگاه امسال ما چند اثر از هنرمندان اینچنینی را خریداری کردیم.

- داستان ثبت رکورد فروش اثر هنرى خاورمیانه

اتفاق مهمی در برند هنر ایران افتاد و حتى تحولات تجسمی کشورمان را مى توانیم به قبل و بعد از این اتفاق تقسیم کنیم: رکورد فروش اوه پرسپولیس آقای تناولی در حراج کریستیز بود که ماحصل تدبیر بانک پاسارگاد بود. اقدام روزآمد شما در سال ٢٠٠٨ سبب شد هنوز هم رکورد گران‌ترین اثر به فروش رسیده در خاورمیانه از آن ایران باشد؛ دلمان مى خواهد داستان این رکورد را از زبان خودتان بشنویم.

داستان از این قرار بود که آقای تناولی مجسمه ارزشمند پرسپولیس را به کشور کانادا برده بودند. این اثر به ما معرفی شد و با قیمتی که ایشان روی آن توافق داشتند آن را به صورت نقد خریداری کردیم. دو ایده وجود داشت نگاهدارى اثر در گنجینه و یا ارائه آن در بازار منطقه اى براى شوک به اقتصاد هنر و نیز قدرت نمایى اهمیت هنر ایران؛ سال ٢٠٠٨ بازار هنرى منطقه پرتحرک بود، با توجه به کیفیت اثر، اهمیت جناب تناولى و اینکه المان و نشانى تاریخی از تخت جمشید را بازتاب مى دهد به قطع مى دانستیم قابلیت فروش جهانی دارد. بنابراین با یک تیم حرفه اى شروع به کار کردیم تا اگر در تخمین هاى اولیه اثر با قیمت خوبى به فروش مى رسد و مى تواند جریان ساز باشد آن را در کریستیز دوبى ارائه کنیم؛ ما شش ماه برای تبلیغات رسانه اى اثر در نشریات منطقه اى کار کردیم، سفارش متن دادیم و... ‌‌نهایت کار آن تمام شده که حراج کریستیز پرسپولیس را بر روی جلد کاتالوگش درج کرد. بهتر از من مى دانید که این اثر توانست با قیمت دومیلیون و هشتصد و پنجاه هزار دلار به فروش برسد. خود آقای تناولی نیز هرگز فکر نمی‌کردند که این اثر به این قیمت به فروش برسد البته حقیقتش را بخواهید خود ما هم فکر نمی‌کردیم ولی همه چیز دست به دست هم داد که این نقطه عطف یا این واقعهٔ تاریخی صورت گیرد. بعد از فروش و پس از کسر هزینه‌های صرف شده در این نوع حراج‌ها ما سود خوبی کرده بودیم ولی مهم‌تر برای ما این بود که هنر ایران به آن آوازه و اعتماد به نفسى که در مارکت هنر نیاز داشت، رسیده بود؛ دلمان مى خواست خود آقای تناولی نیز از این شیرینی بهره‌ای ببرند لذا ما حدود هفتاد درصد بهای خرید اثر را به ایشان به عنوان هدیه تقدیم کردیم و نیز هنگامی که ایشان به ایران بازگشتند به پاس آفرینش هاى هنرى ماندگارشان از ایشان در دو سه مرحله تجلیل کردیم؛ در پرانتز عرض مى کنم چون واقعا هدفمان حمایت از اشاعه هنر و هنرمندان است وقتی آقای فرهادی هم با اثر "جدایی نادر از سیمین" برنده اسکار شد تلاش کردیم به طور شایسته‌ای از ایشان و سایر هنرمندان فیلم تقدیر کنیم.

اتفاق حراج کریستیز خیلی برای هنر ایران تحول آفرین بود. در حالی که انتظار طبیعى از یک بانک در یک بازار نوینى به نام بازار هنر رویه محافظه کارانه است شما و همکارانتان با روشن بینی و در واقع اقدامى شجاعانه با مهم‌ترین کار گنجینه‌تان وارد حراجى بین المللى شدید. رکورد پرسپولیس یک انرژی مثبت بزرگ به فضای هنری ایران تزریق کرد و شاهد جلب نگاههاى بین المللى به هنر ایران بودیم؛ اما این اتفاق آن طور که باید در داخل تاثیراتش را نشان نداد، مثلا بنگاههاى اقتصادى بزرگ همطراز پاسارگاد وارد این جرگه نشدند و در حالى که برخی بانکهاى معتبر دنیا به جایی رسیده‌اند که پشتوانهٔ بانکشان آثار هنری کشورشان هست. ولی ما در ایران شاهد این مسئله نیستیم.

خب شاید به این دلیل باشد که در اقتصاد ما رسم است زمانی که اتفاق و یا رفرم مهمی رخ مى دهد با یک تاخیر به ان عکس العمل نشان مى دهند. کما اینکه از روزی که ما این کار را شروع کردیم تا به امروز قضیه متفاوت شده است و الان یک سری از بانک‌ها و موسسات این کار را شروع کرده‌اند. البته من فکر می‌کنم تمام این‌ها به بینش مدیران تعیین کننده‌ای که در سازمان‌ها هستند بر مى گردد؛ در هر حال براى من جاى خوشبختى ست بانک پاسارگاد در ایران پیشرو است؛ در عین حال من می‌خواهم کمی از ارباب جرائد و مدیا انتقاد کنم آن هم این است که این حرکت بانک پاسارگاد به آن شکلی که شما از آن سخن می‌گویید بازتاب پیدا نکرد. و به ارزشمندی این حرکت هرگز اشاره نشد و این هم باعث شد که آن بازتابی را که انتظار می‌رفت را با همهٔ عظمتش نداشته باشد و به طبع در گستره مورد انتظار الهام آفرین نبود. شاید اگر بازتاب رسانه اى آن رکورد دامنه دار و پرفروغ بود، حرکت توسعه هنر، کندی امروزى را نداشت و سایر بخش هاى خصوصى بزرگ را همراه این فرایند مى کرد.

نقد شما را قبول داریم. دومین تاثیر مستقیم بانک پاسارگاد بر رونق بازار هنر، ثبت رکورد فروش ٧٠٠ میلیون تومانى سهراب سپهرى در دومین حراج تهران در سال ١٣٩٢ است؛ وقتى به طور رسمى اعلان شد این اثر را پاسارگاد خریده است مردم باور کردند سرمایه گذاری در هنر سودمند است و در عین حال مبدا مالى این ارقام شفاف است؛ من فکر می‌کنم این کمک معنوی خیلی قابل توجهی به بازار اقتصاد هنر بود.

آن شب من خودم در حراج بودم و این خرید را با چشمان باز و هدفمند انجام دادیم؛ مى خواهم بگویم این کار زنده یاد سپهرى را آگاهانه خریدیم؛ شب پیش از حراج با آقای نامی و دیگر مشاورینمان گفتگو کردیم تا معلوم شود الگوی رفتاریمان در این حراج به چه شکل باشد و در حوزه رقابت چندین نقشه و برنامه داشتیم و حتی در مورد عکس العمل‌هایمان نیز فکر کرده بودیم. تا اینکه رسید به کار آقای سپهری. خب در مورد کار ایشان پیش آگاهی‌هایی داشتیم که در بازار هنرهای تجسمی نگاه ویژه‌ای به آثار ایشان وجود دارد و علاقه‌مند هستند که آثار این هنرمند را داشته باشند بنابراین رقابت خیلی سنگینی را شروع کردیم و صبر کردیم تا بقیه شروع کنند و در ‌‌نهایت آخرین مبلغ پیشنهادی را ما دادیم و مثل روز برایمان روشن بود که این اثر در بازار قیمت بالاتری پیدا خواهد کرد حتی روز بعد از آن خبرنگاری با من مصاحبه کرد و پرسید که شما فکر نمی‌کنید که این اثر را خیلی گران خریدید؟ جالب است بدانید که درست بعد از حراج پیشنهادت متعددی به ما رسید که این اثر را یک میلیارد تومان خواهان بودند.

جالب است که همین پارسال همه با شنیدن فروش هفتصد میلیون تومانى سپهرى خبر را از منظر روانى باور نمى کردند تا خریدارش پاسارگاد معرفى شد اما تیر ماه امسال خبر فروش یک میلیارد و هشتصد میلیون تومانى اثر سپهری را همه باور کردند. به عنوان یک چهره اقتصادى چه اتفاقى رخ داده است؟

در فاصله یک سال و نیمی که گذشت مهم‌ترین اتفاق افزایش قیمت دلار بود در نتیجه دلار به ناگهان سه برابر شد و تمامی مفاهیم و مبانی بازار اقتصادی ایران این رشد را پیدا کرد. در‌‌ همان سال هم شاخص بورس تا نود درصد رشد پیدا کرد. بنابراین این قابل پیش بینی بود که آثار هنری هم نمی‌تواند از این مقوله جدا باشد. با توجه به اینکه آثار هنری در حراجی‌های خارجی به فروش می‌رسند ومعیار آن‌ها هم دلار است طبیعتاً این تاثیر گذاشته بود ولی این جسارت که کسی برای یک اثر هنری پول بپردازد جای تأمل داشت ولی حصار شکنی‌هایی که در‌‌ همان حراج تهران انجام شد و این ادامه پیدا کرد و در کریستیز یک سری آثار با دلار جدید به فروش رفت؛ به نظرم باعث شد که این جسارت تسرى یابد.

به عنوان یک چهرهٔ اقتصادی که اکنون اشراف خیلی خوبی به هنر دارید به نظر شما چه کنیم که هنرمان رنگ اقتصاد گیرد؟ نمی‌توانیم کتمان کنیم که خیلی از گالری‌هایمان شعبهٔ دو و سه دارند و ظاهراً به شکل کلونی و کوچک این اتفاق در حال رخ دادن است ولی همچنان تمرکز هنرهای تجسمی در تهران است و یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌هایش این است که ملی نیست. چه کنیم که هنرمان در گستره ملى اقتصادی شود؟

پاسخ سوال شما یک وجهی نیست و خودش بحث مفصلى مى طلبد، به نظرم می‌رسد که بخشی از این به عهده وسایل ارتباط جمعی و انعکاس وسیع اخبار و تحلیل هاى هنرى هست. ببینید این همه جراید در ایران به چاپ می‌رسد می‌بینیم که صفحات کمی از آن به هنر اختصاص دارد در صورتی که هنر، شیفتگان بسیار زیادی دارد اما حضورش در مطبوعات کم رنگ است؛ حال آنکه اگر شبکه‌های اجتماعی را دنبال کنید می‌بینید که اخبار هنری در صدر لایک هاست؛ خود تلویزیون، وقت خیلی کمی را به هنر اختصاص می‌دهد. جالب است که بیش از هنر درباره قتل و غارت و جنگ در سراسر دنیا خبر داریم ولی اخبار هنری جایگاه چندانی ندارند و ما از اینجا‌ها است که داریم لطمه می‌بینیم و طبیعی است که وقتی انعکاس نباشد این اتفاق می‌افتد. دولت‌ها و شهرداری‌ها این همه هزینه انجام می‌دهد ولی براى خرید آثار هنری و نصب در اماکن عمومى برنامه اى ندارند؛ البته دولت جدید یک گرایشهای بهتری نسبت به هنر دارد که امیدوارم نتایج مثبتى به همراه آورد؛ من فکر می‌کنم در جهت شکوفایى اقتصاد هنر، باید یک حرکت چند جانبه‌ای انجام دهیم، در کنار اطلاع رسانى وسیع، سرمایه گذاری‌هایی که در هنر انجام می‌شود معرفى شود، بازده اقتصادی سرمایه گذاری در هنر شفاف و نهادینه شود؛ کار‌شناسان اقتصادى این واقعیت را به مردم بگویند که تمام بازارهایی که درایران هستند دچار یک نوع ضرر می‌شوند. شاید تنها بازارى که هنوز نفس می‌کشد همین بازار هنر باشد و خوب است که ما این را به شکل مناسبی انعکاس بدهیم. شاید از این طریق بتوانیم آن رونقی که باید در اقتصاد هنر ایجاد کنیم را فراهم نماییم. طبیعتاً جایگاه دولت ساختار سازی و پشتیبانی کردن است و آن‌ها هم باید به مسئولیتهایی که دارند در بخش هنر بهاء ببخشند و حرکتهایی را ساماندهی کنند که بتوان از مجموع اتفاقاتی که می‌افتد اقتصاد هنر هم شکوفا‌تر گردد. نیازمند نوعى فرهنگ سازى متوازن در میان هنرمندان و مردم هستیم تا با باور ضرورت حضور هنر در متن زندگى، اقتصاد فرهنگ و هنر هم با آن ملکه ذهن شود.

معناى گفته‌تان این است که حتى هنرمندان ما نیز معناى اقتصاد هنر را باور نکرده‌اند؟

اتفاقا مى خواستم به این نکته اشاره کنم که از زمانهای قدیم ملکه ذهن‌ها شده بود که هنرمند ایرانی باید مناعت طبع داشته باشد و مادیات برایش مهم نباشد؛ اصلا هنر نباید با مادیات تخمین زده شود اما در دنیا و کشورهاى توسعه یافته قرن هاست این اتفاق افتاده و نه تنها چیزى از متزلت هنر کاسته نشده است بلکه هنرمندان در صدر مى نشینند؛ در عین حال هنر جداى از منزلت هاى معنوى‌اش، تبدیل به یک کالا شده و مثل هر کالاى دیگرى در بازار مختص به خودش، با مفهوم عرضه و تقاضا آشنا شد؛ من فکر می‌کنم بازار هنر هم اکنون یک بازار واقعی هست و خوشبختانه شاهدم برعکس قدیم‌ها هنرمندان از منافع اقتصادیشان مطلع هستند و با آگاهى نسبت به تجارت هنر وارد معامله مى شوند.

- ٣۵٠ اثر در بازگشایى موزه پاسارگاد

درباره بازگشایی مجدد موزه پاسارگاد بفرمایین، گویا همچنان در موسسه صبا خواهد بود؟

بله؛ موزه پاسارگاد سال ١٣٨٨ در سطح اولیه کار خودش را آغاز کرد، افق ما این بود که موزه پاسارگاد، فضایى براى مروری بر تاریخچه هنر معاصر ایران باشد، بنابراین در راستای غنا بخشیدن به این مجموعه، به جمع آوری آثار از استادان برجسته پرداختیم تا روند تحولات جریان هنرى ایران در تقریبا ٩٠ سال گذشته را روایت کنیم؛ لذا آثار زیادی از آخرین بازگشایی موزه به مجموعه اضافه شده است و در آستانه بهار و عید موقعیت مناسبی ست این میراث ارزشمند فرهنگى در یک بازنمایی مجدد و قابى تازه، پیش روى مردم عزیز و جامعه هنرى فرهیخته‌مان قرار گیرد؛ تعداد آثارى که ارائه مى شود حدود٣۵٠ اثر هست که البته این‌ها آثار گزینش شده هستند و در خزانه تعداد آثار بیش از اینهاست که به تدریج و در موقعیت‌های مناسب به نمایش در خواهند آمد. اکنون کتاب جلد یک این موزه را در دست چاپ داریم و آثار بیشتر از پنجاه هنرمند در این مجلد به زیور طبع آراسته شده؛ متاسفانه چون کتاب مدتی قبل‌تر برای چاپ آماده شد بیست هنرمند باقی مانده که در نمایشگاه آثارشان هست؛ در این کتاب حضور ندارند.

آیا موزه پاسارگاد در دوره جدیدش در موسسه صبا، به شکل دائمی دایر خواهد بود؟

بله؛ این موزه به حالت دائمی خواهد بود. تمام روزهای هفته به غیر از روزهای تعطیل دایر خواهد بود و مردم مى توانند از آن دیدن نمایند.

دلمان مى خواهد بانک پاسارگاد نخستین موزه هنر مدرن و معاصر خصوصى ایران را تاسیس کند، آیا آرزوى ما گزاف است؟

مبحث موزه دائمی قطعاً در برنامه‌های آتی ما هست ولی در حال حاضر نیازمند زمان هستیم؛ اکنون به جهت در اختیار داشتن مس‌تر پیس هاى قابل توجه هنرى موقعیت ممتازى داریم که واقعا شمارىشان در زمره شاهکارهای هنری محسوب می‌شوند. اما همجنان در زمینه مکان دچار مشکل هستیم؛ جالب است به هنرآنلاین خبر دهم که ما در پى تاسیس محلی شایسته و خیلی خیلی بزرگ‌تر از امکانات یک موزه هستیم؛ ما می‌خواهیم "یک سرای هنر" راه اندازى کنیم که در واقع جایی باشد که همه هنرمندان از گروههای مختلف آن را خانه خویش بپندارند؛ مانند گالری‌ها برای نمایش آثارشان یا سالن‌های گردهمایی، یک مجموعه سالن براى نمایش و چه بسا کنسرت موسیقى؛ مى دانید که بانک پاسارگاد در موسیقی هم فعال است و تاکنون چندین کنسرت بزرگ را با پشتیبانی پاسارگاد اجرا کردیم و برنامه‌های جدید دیگری نیز تصویب شده است و در دست اجرا هست. درواقع دلمان مى خواهد یک خانه هنرمندان بخش خصوصی راه اندازى کنیم که در جستجوى مکان مناسب براى آن هستیم.

آیا تاریخی هم برای افتتاح "سراى هنر پاسارگاد" در نظر گرفته‌اید؟

من دوست دارم تاریخ بدهم اما پیدا کردن زمین و مکان مناسب کار سختی است. مرحله ساخت هم دستکم چهار سال طول خواهد کشید. ولی مطمئناً محلی را در نظر مى گیریم که در دسترس مردم باشد.


آیا بانک پاسارگاد به عنوان یک موزه قصد دارد براى خرید آثار غیر ایرانی هم ورود کند؟

به هیچ وجه؛ دلیل آن هم خیلی واضح و مشخص هست چون هدف اصلی ما حمایت از هنر و هنرمندان ایرانی است؛ اتفاقا خیلی آثار هنرى خوب خارجى به ما پیشنهاد می‌شود ولی حتی یک بار هم وسوسه نشده‌ایم که این کار را انجام دهیم زیرا هدفمان حمایت از هنرمند ایرانی و هنر ایرانی است. اگر ما از این تخطی کنیم تبدیل می‌شویم به کسی که به دنبال استفاده مالی است. حال آنکه ما این کار را برای استفاده مالی انجام نمی‌دهیم. ما به آن به عنوان یک مسئولیت اجتماعی نگاه می‌کنیم و می‌خواهیم یک کار ماندگار برای هنر ایران و هنرمند ایرانی انجام دهیم.

انتهای پیام/