سرویس سینما هنرآنلاین: سینما جادوست، این اصطلاحی است با مسما و بجا، اما در هر فیلمی این سحر دیده نمیشود و هر کارگردانی به مقام ساحر نمیرسد. از زمان آغاز سینما تاکنون، فیلمهای بسیاری ساخته شده، میشود و خواهد شد، اما هر فیلمی نمیتواند مخاطب را جادو کند، تنها برخی از این فیلمها با جادوگران خود که همان کارگردان، بازیگران و دیگر عوامل سازنده هستند میتوانند با سحرشان مخاطبان را مسحور کنند. مخاطبان دوست دارند در سالنهای سینما، هنگامی که چشم به پرده عریض دوختهاند، توسط فیلم روی پرده جادو شده، دیده از آن بر نداشته و هرگز از ذهن و دل خود آن را پاک نکنند. وقتی چنین اتفاقی افتاد، فیلم موفق بوده است. بسیاری از فیلمها با تکنولوژی بالا ساخته شده و بینندگان را به تسخیر خود در میآورند، اما این تسخیر تنها در سالن سینما اتفاق میافتد و بعد از آن به فراموشی سپرده میشود. این جادوی سینما نیست، تسلط تکنیک است، جادو آن است که مخاطب همواره مسحور بماند.
فیلم "معجزهگر" به کارگردانی آرتور پن، یکی از این جادوهای سینماست، جادویی که سحرش بعد از 50 سال همچنان باقی است. کمتر علاقهمند سینما وجود دارد که با دیدن "معجزهگر" تحت تاثیر آن قرار نگیرد. این فیلم یکی از شاهکارهای سینماست، شاهکاری که از عهده هر کارگردان و بازیگری بر نمیآید.
آرتور پن کارگردانی شاخص در سینمای آمریکا محسوب میشود، فیلمهای او بیشتر به سینمای اروپا نزدیک است تا آمریکا. جالب اینجاست که آغاز دوره فیلمسازی آرتور پن مصادف است با آغاز فعالیت فیلمسازان "موج نو" سینمای فرانسه. آرتورپن در اکثر فیلمهایش خلاف جهت سینمای هالیوودی حرکت کرده است، همین مهم او را به کارگردانی شاخص در آمریکا تبدیل کرده است. او حتی در فیلمهای وسترن خود بسیار متفاوت با فیلمهای دیگر این ژانر کار کرده است. فیلم اول آرتور پن "تیرانداز چپ دست" با شرکت پل نیومن بود. داستان این فیلم پیرامون زندگی بیلی کید تبهکار افسانهای آمریکاست. پس از ساخت این فیلم، شاهکارش "معجزهگر" را جلوی دوربین برد که موفقیت زیادی برایش به ارمغان آورد.
آرتور پن پس از پایان جنگ به نیویورک آمد و در اکتورز استودیو به فراگیری بازیگری پرداخت. در دهه 50 میلادی در برادوی هنرنمایی کرد و موفقیتهای زیادی را برایش به ارمغان آورد که بهترین آنها اجرای نمایش "معجزه گر" بود.
"معجزه گر" داستان زندگی هلن کلر نویسنده ناشنوا و نابیناست که خود آن را نگاشته است. از روی این داستان ویلیام گیبسن نمایشنامهای نوشت. آرتور پن ابتدا نمایش "معجزهگر" را برای تلویزیون کارگردانی کرد و بعد آن را سه سال در برادوی روی صحنه برد که با استقبال زیادی مواجه شد. این نمایشنامه توسط خود گیبسن به فیلمنامه تبدیل شد و آرتور پن سال 1962 به عنوان دومین کار سینمایی خود آن را با حضور بنکرافت در نقش معلم و پتی دوک در نقش هلن کلر مقابل دوربین برد. این دو بازیگر در برادوی هم همین نقشها را با موفقیت بازی کرده بودند. سالها تجربه کار در تئاتر، آرتور پن را به کارگردانی تیزهوش تبدیل کرد که تسلط کامل بر اجزای صحنه داشت و این اجزا برای او در فیلمهایش، به خصوص "معجزهگر" بسیار مهم بود که وی هوشمندانه آنها را به کار گرفت.
"معجزه گر" فیلمی زندگینامهای است که با هنرمندی ویلیام گیبسن فیلمنامه نویس و آرتور پن به یک شاهکار دیدنی تبدیل شده است. داستان این فیلم درباره خانوادهای آلابامایی و مرفه است که دختری ناشنوا و نابینا به نام هلن کلر (پتی دوک) دارند. به خاطر وضعیت خاص این دختر و حمایتهای بی دریغ مادر، او تبدیل به بچهای شده که هر کار میخواهد انجام میدهد، گاهی نیز بسیار خشن و غیر قابل کنترل میشود. تنها کسی که تا حدودی به او آرامش داده و درکش میکند مادرش است. مادر و پدر هلن کلر تصمیم میگیرند برای آموزش او معلمی استخدام کنند. آن سالیوان (آن بنکرافت) به عنوان معلم وارد خانه شده و آموزش او را از همان شب آغاز میکند. نخستین درگیری هلن و سالیوان سر میز شام اتفاق میافتد، هلن عادت دارد با دست غذا خورده و از بشقاب اهالی خانه مشتی بر دارد و در دهان بگذارد. وقتی نزدیک سالیوان میرسد و قصد دارد از بشقاب او نیز مشتی بر گیرد، مانع میشود. هلن میخواهد به زور به خواستهاش برسد، اما معلم مقابله میکند. همین صحنه باعث درگیری پر کنش این دو نفر میشود. در سکانسی 8 دقیقهای و گیرا این درگیری موقتا به نفع معلم تمام شده و هلن را وادار میکند با قاشق شام خود را بخورد و دستمالش را نیز تا کند. این سکانس 8 دقیقهای از لحظات مهم و تاثیرگذار این فیلم است. خانواده از این کار خوشحال میشوند، اما معلم به آنان میگوید فقط توانسته اطاعت را به هلن یاد دهد و آموزش او هنوز شروع نشده. آن سالیوان که در زمان کودکی و نوجوانی روزگار خوشی نداشته و برادر افلیجاش را نیز از دست داده، همواره با خود درگیر است.
معلم در دو جبهه مبارزه میکند، هم با خود و گذشتهاش و هم با هلن کلر. این اولین کار معلمی است که آن سالیوان به عهده گرفته است. برای همین میخواهد از عهده کار برآید. از طرفی چون به ذکاوت هلن پی برده و او را تشنه یادگیری مییابد، تمام توان خود را به کار میبرد تا وی را آموزش دهد. آن سالیوان با مداومت خود، حتی به قیمت درگیری با پدر هلن، سرانجام موفق میشود، شوق یادگیری را در وجود نا آرام هلن کلر زنده کند. با این کار هم خود به آرامش میرسد، هم هلن کلر و هم خانوادهاش. هلن نیز به ارزش معلم پی برده و مهرش را به دل میگیرد. در صحنه آخر هلن کلر خود را در ایوان به معلم میرساند، گونه او را بوسیده و در آغوشش میگیرد. این پایانی زیبا و تاثیرگذار است.
توانایی آرتورپن در کارگردانی "معجزهگر" غیرقابل انکار است، اما آنچه باعث موفقیت هر چه بیشتر این فیلم شده، بازی بسیار گیرا، حرفهای و زیبای آن بنکرافت در نقش معلم و پتیدوک در نقش هلن کلر است. بازیها آنچنان درخشان و زیباست که جایی برای بحث و گفت و گو باقی نمیگذارد. پتی دوک 16 ساله آنچنان نقش هلن کلر را بازی میکند که بیننده میپذیرد او مادرزاد ناشنوا و نابیناست. هر چند که بازیهای این دو بازیگر بسیار گیرا و تاثیرگذار است، اما بیشک این بازیهای زیبا مدیون آرتورپن است که استاد گرفتن بازی خوب از بازیگران است. ساختن فیلمی با لوکیشنهای محدود و بازیگران معدود، بیش از هر چیز نشان از توانایی کارگردان آن دارد. ایجاد صحنههای پر کشش در لوکیشنهای محدود، مهمی است که از عهده هر فیلمسازی بر نمیآید. بسیاری از کارگردانان به دنبال فیلمهای پر بازیگرند تا از این طریق مخاطب را درگیر فیلم کنند، اما فیلمسازان توانایی چون آرتورپن و سیدنی لومت با استفاده بجا از اجزای صحنه و توانایی بازیگران میتوانند با حداقل لوکیشن و بازیگر اثری ارزشمند بیافریند، هر چند که این کارگردانان بزرگ با بازیگران زیاد هم به خوبی کار کردهاند.
آن بنکرافت و پتیدوک با دریافت جایزه اسکار مزد بازی خوب خود را میگیرند. "معجزهگر" را باید معجزهای در سینما دانست، زیرا اثری است تاثیرگذار و فراموش نشدنی که مخاطب را مسحور میکند. باید اذعان داشت همه عوامل این فیلم از عهده کار به خوبی بر آمدهاند، از فیلمنامه نویس گرفته تا آهنگساز. امروزه دیگر نشانی از این گونه فیلمها دیده نمیشود و اکثر فیلمهای هالیوودی در چمبره تکنولوژی گرفتار آمدهاند. کارگردانان محدودی وجود دارند که خلاف جهت رودخانه هالیوود شنا کرده و فیلمهایی مستقل و پر معنی و تاثیرگذار میسازند. فیلمهایی چون "معجزهگر"، متعلق به زمان خاصی نیستند و همواره میتوان به تماشای آن نشست و لذت برد. آرتورپن پس از "معجزهگر" فیلم تاثیرگذار دیگری به نام "بانی و کلاید" میسازد که تحولی در سینمای گانگستری محسوب میشود. این فیلم نیز به شهرت جهانی رسیده و بازیگران آن، وارن بیتی و فی داناوی، با هدایت آرتورپن بازی خوب و ماندگاری از خود به یادگار میگذارند.
انتهای پیام/
سیدرضا اورنگ