سرویس سینمایی هنرآنلاین: "شرفناز" روایتگر داستان زندگی یک زن بلوچ پاکستانی است که افراطیگری بر زندگی و خانوادهاش تاثیرات سوء میگذارد.
حسن نجفی جزو نسل دوم فیلمسازان سینمای بعد از انقلاب است که فعالیت هنریش را با داستاننویسی آغاز کرد و در ادامه دستیاری کارگردانهای بزرگی مثل مجید مجیدی را تجربه کرده است. در کارنامه فیلمسازی نجفی بجز "شرفناز" سه فیلم بلند داستانی "اسبها همچنان میتازند"، "آسمان هشتم" و "سهم گمشده" دیده میشود.
"شرفناز" که یکی از فیلمهای بخش سودای سیمرغ سی و سومین جشنواره فیلم فجر است، امروز شنبه در تالار همایشهای برج میلاد برای اهالی رسانه به نمایش درمیآید. با نجفی درباره فیلم جدیدش گفتوگویی انجام دادهایم.
بحث این روزهای منطقه، افراطیگری است. چقدر در فیلم "شرفناز" تحت تاثیر این جریانات بودید؟
نگاه بسته و افراطی آرزو و آمالهای آدمها را از بین میبرد. مادر در فیلم اولین قربانی چنین جریان افراطی است.
در برخی از لحظهها ساختار فیلم از کلاسیک بودن فاصله میگیرد. دلیل آن چیست؟
بسته به فضای فیلم جاهایی کلاسیک عمل کردیم و جاهایی به سمت کار سوررئال و فراواقعی رفتیم. به طور مثال در صحنه عاطفی که احمد همه هستی خود را به دختر میبخشد.
در ساخت "شرفناز" تحث تاثیر فیلم خاصی مثل "بدوک" یا "باران" مجید مجیدی بودید؟
نه، به طور کلی همه ما فیلمسازان از فیلمهایی که دیدهایم تاثیراتی میگیریم. به نوعی فیلمساز در کارش از زندگی تاثیر میگیرد. در تمام فیلمهایم بخشی از زندگیم را مورد استفاده قرار دادم. در صحنهای که مادر پاهای احمد را بعد از کشته شدنش میبیند؛ این صحنه را از بخشی از زندگیم تاثیر گرفتم، زمانی که برادرم را از دست دادم و میزانسن به این شکل بود. این سکانس میتوانست 10 مدل دیگر اجرا شود. شاید در دوران نوجوانی مثل احمد قهرمان نوجوان فیلمم عاشق شده باشم و برای خوشحال کردن عشقم به دنبال پیدا کردن هدیهای مناسب برای او بودهام.
بنابراین میتوانم بگویم در فیلمسازی بیشتر از زندگی خودم الهام گرفتهام تا از فیلمهای سایر همکارانم که البته این فیلمها از زندگی آنها سرچشمه میگیرد. فیلمهایی که اشاره کردید مربوط به کارگردانی است که سالها با او همکاری داشتهام، اما هیچوقت نخواستم مجیدی بشوم. موقعی که میخواستم فیلم اولمم را بسازم دو سال از کار کردن با مجیدی فاصله گرفتم. البته مجیدی من را وارد سینما کرد، اما نکته مهم این است که آیا من توانایی قدرت بیان خاص خودم را در سینما دارم یا مثل خیلی از دوستان فیلمسازان فقط با رابطه وارد سینما شدهام. در حالی که اینگونه نیست و من تلاش می کنم نگاه مولفهگونه خودم را داشته باشم، کتاب هم مینویسم و در سایر رشتههای دیگر سینما نیز فعالیت میکنم.
در زمینه انتخاب عوامل بر اساس چه رویکردی عمل کردید؟
مسائل زیادی را مد نظر داشتم و حضور برخی از عوامل برایم مهم و کلیدی بود. به طور مثال برای من حضور بایرام فضلی خیلی مهم بود و در کنارش حضور حمیرا ریاضی هم بسیار مهم بود. برای انتخاب بازیگر اصلی فیلمم دنبال بازیگری بودم که بازیگری را بفهمد و برای کار و بازیش ارزش قائل باشد. خیلی بازیگران را میشناسم که به بازیگری فقط از جنبه شغلی نگاه میکنند. دنبال بازیگری بودم که تحلیل داشته باشد و وقت صرف کند تا نقش را کشف کند و در حین کار همراه باشد. خوشبختانه مثلثی که مد نظرم بود در این فیلم به وجود آمد و فکر میکنم موفق هم عمل کردهایم.
نحو همکاریتان با بایرام فضلی در بخش فیلمبرداری چگونه بود؟
ما آذریها در کارمان جسارت داریم. گاها هم من کلهشقی میکردم و هم بایرام و اگر به فیلمبرداری فیلم توجه کنید بالای 70 درصد صحنههای فیلم با کرین فیلمبرداری شده است. اغلب لوکیشنهای فیلم نیز در جاهای سختی بود. او کارهایی میکرد که ریسک بود و من ترس برم میداشت. بابت خوب شدن فیلم و فیلمبرداریش مدیون بایرام هستم.
درمورد دکوپاژ فیلمنامه با بایرام فضلی هم فکری میکردید؟
تجربه خوبی که دراین فیلم داشتیم تمرکز بایرام درکارش است. درمورد فضای کار و روایت داستان به تفاهم رسیدیم. کارگردان در حین کار ممکن است مجذوب عناصری بشود و به سمت شاعرانگی یا نمادگرایی و ثمثیل تمایل پیدا کند. در این فیلم تقسیم کار و شرح وظائف انجام دادیم. بایرام همیشه مواظب قصه بود و من همیشه حواسم به دکوپاژ بود. البته این رویه وحی منزل نبود. با بایرام مینشستیم و یک دور او دکوپاژ را طراحی میکرد و یک دور من. همیشه راه حل سوم مهم بود و آنچه به صلاح فیلم بود را انجام میدادیم. معمولا در تمام کارهایم دکوپاژ هرسکانس را یک هفته قبل با بازیگران و فیلمبردارم انجام میدهم. بارها پیش آمد با بایرام میرفتیم سرلوکیشنهای بعدی که قرار بود کار شود و طراحیهای لازم را انجام میدادیم. در بخشهای از این حضور حمیرا ریاضی هم در کنار ما بود. موقعی که فیلمبردار میبیند بازیگر همراه است، همه همدل میشوند و آرامشی در گروه حاکم میشد.
زمانبندی فیلمبرداری بر اساس فیلمنامه انجام میشد یا بر طبق لوکیشنها که برای فیلمبرداری آماده میشد کار را انجام میدادید؟
فیلمبرداری دو سه روز زودتر از برنامهریزی تمام شد. همه چیز در کار ما طبق اصول بود. فیلمبرداری مبتنی بر انتخاب و آماده بودن لوکیشنها انجام میشد و رج میزدیم واین شیوه باعث میشد با حواس و دقت زیاد کارمان را انجام بدهیم. دو سه روز قبل کار بررسی لوکیشنها و طراحی دکوپاژها انجام میشد. فیملبرداری این حجم کار و لوکیشن متنوع در 33 جلسه کاری سخت بود و ما توانستیم آن را انجام بدهیم.
"شرفناز" به لحاظ ساختار یک فیلم کلاسیک محسوب میشود؟
وقتی که کارگردان میخواهد یک فیلم را با احساسات شخصیش بسازد. باید بگذارد دل و حسش کار خودش را انجام بدهد و نرود به سراغ تقسیمبندیهای رایج در سینما. البته احساسی که منطق هم در آن جای داشته باشد. در فیلم "شرفناز" رگههایی از سینمای تجربهگرا دیده میشود. مثل صحنههایی که احمد در حال افتادن است که بایرام استادانه آن را فیلمبرداری کرد، شما مرگ را قبل از انفجار میبینید و این امر با تعارف کلاسیک در سینما دچار تعارض است و ساختار تجربی و غیرمتعارف دارد. در هر صورت مطمئن هستم اگر میخواستم فیلم را قاعدهمند بسازم فیلم، فیلم خوبی نمیشد.
در "شرفناز" تلاش کردید حرفهای جهان شمول بزنید؟
شرایط تغییر کرده است. در دنیا با رشد تکنولوژی و وسائل ارتباطی آدمها فقط به لحاظ مرزهای جغرافیایی از یکدیگر جدا هستند. به لطف رسانههای جمعی تمام آدمها از شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یکدیگر خبردار هستند. ما در دهکده جهانی زندگی میکنیم. موضوعی که ما انتخاب کردیم به اقلیم و منطقه خاصی محدود نمیشود و جهانشمول است. رشد تفکرات تندرویانه در همه جای دنیا دیده میشود و گروههای افراطی امنیت جوامع بشری را مورد تهدید جدی قرار دادهاند. البته فیلم من سیاسی نیست. "شرفناز" را به این جهت ساختم که احساس مسئولیت زیادی نسبت به کودکان و خانوادهها داشتم که در جریانهای افراطی قربانیان اصلی هستند و کانون خانواده با مرگ اعضا خانواده از بین میرود.
مراحل ساخت فیلم چگونه انجام شد؟
فیلمنامه "شرفناز" را چند سال قبل نوشته بودم و دو سال درگیر ساختش شدم. فیلم را با هزینه شخصی خودم جلوی دوربین بردم و برای همین کارمان خیلی طول کشید. لوکیشنهای خاصی هم داشتیم. مناطق لب مرزی چابهار محل فیلمبرداری ما بود و حضور ما در جنوب شرقی ایران، تجربه سختی بود، اما فیلمبرداری به خوبی به پایان رسید.
در "شرفناز" چقدر شرایط زیست آدمها را مورد نقد قرار دادید؟
انسان همیشه با مشکلات اقتصادی پیوند خوردهاند. در فیلم "شرفناز" ماجرای شخصی را روایت میشود که به خاطر چنین مسائلی، ذات آدمیت خود را فراموش میکند و کارهای پلیدی انجام میدهد. دردهایی جهانی همچون ترور، ناملایمات منطقهای و … موضوعاتی نیستند که با گذشت زمان اهمیت خود را از دست بدهند و ما در فیلم با محور قرار دادن آنها، قصه خود را تعریف کردیم.
انتهای پیام/
احمد محمد اسماعیلی