سرویس سینمایی هنرآنلاین: مصطفی کیایی در فیلم "عصر یخبندان" سعی کرد است قصه معمایی را درباره شخصیتهایی که خواسته یا ناخواسته در موقعیتی همچون دامی گریزناپذیر گرفتار شدهاند، به تصویر بکشد و با استفاده از روایت غیرخطی، تغییر زاویه دید و رفت و برگشتهای زمانی، آن را پیچیدهتر کند. درحالی که موقعیت بحرانی شخصیتها چنان درهم گره خورده است و سرنوشتشان به هم ربط دارد که اگر داستان به صورت سیر متوالی و منظم خطی هم روایت میشد، باز هم سر درآوردن از لابیرنت روابط درهم آمیخته شخصیتها برای مخاطب جذاب به نظر میرسید و با چنین رویکردی با داستان منسجمتر و پیراسته تری مواجه بودیم که حشو و زوائد و تکرارهای کمتری داشت و حتی غافلگیری و تعلیق آن از تأثیر بیشتری برخوردار میگشت.
تغییر لحن کیایی از کمدی به جدی نیز باعث شده که دیدگاههای انتقادی اجتماعیاش که در فیلمهای قبلیاش هم دیده میشد، این بار شکل عریان و مستقیمی بیابد و به دل مخاطب ننشیند. چون در فیلمهای قبلی باز طنز و کمیک موقعیتها همچون سرپوشی برای پنهان کردن جنبههای شعارزدگی فیلمها عمل میکرد و دیالوگهای متعهدانه و دردمندانه به دلیل شوخ و شنگی جنبه بیانیه اخلاقی نمییافت، اما در "عصر یخبندان" با وجودی که همچنان رگههایی از طنز را در بعضی از صحنهها میبینیم، اما موقعیت مرکزی داستان چنان تلخ و جدی و بحرانی است که ایدههای کمیک آن نمیتواند در تناسب با کلیت اثر جا بگیرد و منجر به از بین رفتن یکدستی لحن میشود.
با این وجود، فیلم برخلاف بسیاری از آثار دیگر که از کمبود مصالح داستانی رنج میبرند و ظرفیت و کشش یک فیلم بلند را ندارند، از قصهای پرماجرا با گرهافکنیهای متوالی و چرخشهای ناگهانی و تغییر جهتهای غیرقابل پیشبینی در مسیر دراماتیک برخوردار است که به خوبی میتواند مخاطب را با خود همراه کند و در لحظاتی که انتظار ندارد، دست به غافلگیریهای غیرمنتظره بزند و بخاطر ریتم تند و پویایی که دارد، تا انتها تماشاگرش را مشتاق نگه دارد.
مسیر فیلمسازی کیایی از "بعد از ظهر سگی"، "ضدگلوله"، "خط ویژه" تا "عصر یخبندان" نشان میدهد که او فیلم به فیلم در حال پیشرفت کردن است و حرکتی رو به جلو دارد و سعی میکند هر بار قدمهای بلندتری بردارد و راههای تازه تری را بیازماید و طبیعی است که گاهی پایش بلغزد و جایی خطا کند.