سرویس تجسمی هنرآنلاین : هنر ایران در قیاس با کشورهاى منطقه، جریان سیال و پویایى را طى مى کند که تجلى آن در زایش نسل هاى نوین است؛ نسل هایى که اگر چه در قدرت طراحى و کنش نقاشانه از کیفیتى هم طراز برخوردارند اما واقعا از منظر جهان بینى و زاویه نگاه زیبایى شناسى، بسیار متفاوتاند و همین تنوع، گویاى چشمه جوشان در ذات هنر ایران است؛ نمونه شاخص این ادعا را مى توان در دو نمایشگاه همزمان این روزهاى نگارخانه هاى پایتخت جستجو کرد؛ نمایشگاه "دشتها و کویرها"جلال شباهنگى ٨٠ ساله در نگارخانه آریانا و تازهترین نقاشى هاى محمد طباطبایى ٢٧ ساله در نگارخانه شکوه؛ دو روایت از زندگى با دو جهان بینى متفاوت از دو نسل کشورمان که بیش از نیم قرن با هم فاصله سنى دارند اما در زمینه قدرت قلم و کنش نقاشانه ضربه قلم هاى مجرب و مطمئن دارند؛ پیرمرد از آرامش دشتها و کویرهاى وطن مى گوید و یک عمر براى مردم دل آرام ارمغان داشته اما جوان از تلاطم هاى درونى انسان امروز در سراسر گیتى مى نالد و ابایى ندارد بپرسد چرا مادیات سبب شده آدمیان مثل خروس جنگى به هم بپرند.
جلال شباهنگى قریب به سه دهه است دشتها و کویرها را با منحنى هاى خاص نقاشى مى کشد؛ خودش مى گوید: آثاری که در آریانا ارائه دادهام شامل نقاشیهاى کویرهای نطنز و کاشان است، من مدتها در این فضاها سیر کردم و اتودهای بسیار از آنها زدم. برداشتم از این فضاها بیشتر سکوت و آرامش است، بنابراین سعی کردم در این کارها که از منظر نقاشانه بسیار خلاصه شدهاند هدف اصلىام، القاى آرامش را به تصویر بکشم، گمانم این است اگر توانسته باشم سکوت و آرامش خاص کویر را در آثارم بازتاب دهم، روح و هویت واقعى این فضا را نشان مخاطب دادهام. بدیهى ست در این آثار سعی کردم از رنگهای آرامش بخش بهره بگیرم و بر همین اساس با آنکه رنگها پر قدرتاند و شدت دارند اما وقتی کنار هم مینشینند بیننده را آرام میکنند. "او ظرافتها و زیبایى هاى کویر را چنان هنرمندانه دوست مى دارد که کارشناسان از آن تعبیر به عشق به وطن یاد مى کنند؛ اما در عین حال جالب است که دشت و کویر او همواره خالى از حضور انسانى است، هر چند شباهنگی معتقد است:"وقتى در سکوت مطلق هستید حتى یک علف هم مى تواند نقش یک انسان را بازى کند "اما به واقع نقاش آگاهانه هم انسان و هم هرگونه دست ساخته هاى انسانى را از آثارش دور داشته است.
اما درست در نقطه مقابل، در آثار محمد طباطبایى، انسانها نقش اول را ایفا مى کنند، حتى در آنها که انسانى در قاب نیست، دست ساخته هاى او مثل یک جفت دستکش سیاه و اسلحه خبر از حضورش مى دهد؛ ١٢ نقاشى جدید او در گالرى شکوه، از بلایایى مى گوید که مادى گرایى انسان امروز بر سرش نازل مى کند؛ او براى ادراک بیشتر مخاطب، از صفت هایى که حیوانات دارند بهره برده تا گلایه جدى کند چرا آدمها مثل جغد کور به هم یورش مى برند و یا مثل خرس ساده انگارند؛ در آثار او التهاب و هیجان موج مى زند تا در یک درام نقاشانه، سرگشتگى انسان امروز روایت شود. او خود در این باره مى گوید:"این روزها در دنیا معناى ظاهرى بیشتر از معناى درونى انسان اهمیت پیدا کرده است. سیستم سرمایه دارى و امپریالیسم توجه افراد را به سمت مسائل ظاهرى برده است. با آنکه توجه به ظاهر امر بدى نیست اما ساعت هاى زیادى از وقت افراد را مى گیرد و ذهن افراد را درگیر مى کند، در واقع سیستم سرمایه دارى هیچ انتخابى را به افراد نمیدهد.
همین تفاوت و تنوع نگاههاست که سبب شده نگارخانه هاى پایتخت با اقبال مردمى روبرو شده است.
انتهای پیام/
آزاده جعفریان
- این یادداشت امروز ١٧ دى در روزنامه همشهرى ص ۶ به چاپ رسیده است