سرویس موسیقی هنرآنلاین: از حیث سازبندی، اولّین نکته ای که در مورد "باده تویی" به چشم میخورد، تعدد چشمگیر سازها در مقایسه با آثار پیشین مشابه آهنگساز است. اگر در "سرود گل"، کمانچه، تار بم، رباب و تار، در "به تماشای آبهای سپید" دودوک و شور انگیز، در "راز و نیاز" سهتار و کمانچه و عود و در "راز نو" تار و تنبور همراهی کنندهی خوانندگان بودند، در "باده تویی"، قانون، بم تار، سه تار، شورانگیز، نی، کمانچه، قیچک و عود همراه کنندهی آوازخوانان هستند؛ هر چند در این میان نقش سازی مثل "سه تار" (به استثنای بخشی از قطعهی "هنگام") دقیقاً در گروه تعریف شده و مشخص نیست.
در این آلبوم، گاه ایدههایی ریتمیک و یا ریتمیک-ملودیک دارای نقشی ساختاری در شکلگیری قطعات هستند. برای مثال، در قطعهی سماع، با وزنی که شامل متری با پایه پنج ضربی نوشته شده است، با چند ایدهی سادهی ریتمیک-ملودیک روبروییم. الگوی همراهی شعر و موسیقی از نظر ریتمیک کمابیش تا پایان قطعه یکسان است. این الگوی ریتمیک متشکل از دو بافت نسبتاً متضاد متراکم و کشیده (با تاکید بر مصوتهای بلند انتهای هر بیت) در امتداد هم روی ابیات قرار میگیرند (برای مثال، ز شراب لعل نوشین، من رندِ+ بی نوا را). انگارهی ریتمیک ملودیک پایین روندهای که با حالتی بازیگوشانه توسط پیتزکاتوی سازهای کششی اجرا میشود معمولاً زیر بخش کشیدهتر اجرا میشود. پیوستگی و همبستگی ریتم-ملودی در دو قطعهی دیگر نیز نقشی مهم را بر عهده دارد. اولّین قطعه، "نغمهی جانسوز" است. صدای ضربات کوبهای (احتمالاً با الگویی چهارضربی که ضرب چهارم به سکوت تبدیل شده و دیگر ضربها متاکد شدهاند)، از ابتدا تا انتهای قطعه به صورت یکسان تکرار میشوند. بافت ریتمیک جملات آوازی در حالتی میان "آواز" (به معنای سنتی آن در موسیقی دستگاهی، یعنی اجرای جملات غیرمتریک) و جملات منظم
متریک-ریتمیک به طرز جالبی در نوسانند. هرجا که احساس "آوازی" بودن ملودی غلبهی بیشتری پیدا میکند، اجرای تحریری ریتمیک که همگام با آکسانهای ضربهای تکرارشوندهی متاکدیست که پیشتر در مورد آنها صحبت شد، بسان نخ تسبیح، به طرزی مطبوع، شنونده را به روال منظم آهنگ متصل میکند. دومین قطعهای که عنصر ریتم در آن -به صورتی واضحتر- نقشی پر اهمیت ایفا میکند، قطعهی "باده تویی" ست. آکسانهای برجسته و موکد و نوسان اندک شکل ملودیک جملاتی که برای آواز نوشتهاند (به خصوص جملاتی که روی ابیات اولیهی قطعه نوشته شدهاند) به طور واضح و تعمدی در تلاش برای تاکید بر ریتم پرتحرک شعر مولانا هستند. به همین سبب، در این قطعه، نقش عوامل دینامیک در تاکید بر ابیات شعر پررنگتر میشود؛ گسترهای از نوانسهای دینامیک مختلف (چه با ایجاد تفاوت و تضاد و تاکید با شدت و ضعف دادن به نتهای آوازی و چه با استفاده از حالاتی مانند کرشندو) در این قطعه شنیده میشود.
به طور کلّی، "باده تویی" مجموعهایست بسط یافته از برخی تجربیات پیشین آهنگساز. "باده تویی" در مقایسه با "سرود گل" و "به تماشای..." پیچیدهتر و چندلایهتر است؛ هر چند در آن اثری از بسیاری از بداعتهای که در آثار قدیمیتر آهنگساز شنیده میشد، نیست. از طرفی، برخی اتفاقاتی که پیش از این در موسیقی فیلمهای علیزاده شنیده میشد، در "باده تویی" نیز، که به عنوان یک آلبوم دارای کارکردی دیگر است، شنیده میشود. نمود مشخص این مساله را میتوان در دو قطعهی متوالیِ "نغمهی جانسوز" و "هنگام" شنید. در "نغمهی جانسوز"، حضور مقتدر عنصر کوبهای و عدم همراهی ساز ملودیک (به استثنای تک مضرابهایی بر روی همان ضربات کوبهای)، ضمن آن که یادآور برخی تجارب پیشین آهنگساز با الهام از موسیقی مذهبیست، تداعیگر برخی قطعات موسیقی فیلم او نیز هست. این مساله حتی در شیوهی تصنیف چندصداییها و حرکت آزاد و همزمان صداها در دانگهای مختلف (برخلاف بسیاری از فرازهای آلبوم که خطوط همراهیکننده دارای آزادی عمل زیادی نیستند) نیز شنیده میشود.
"هنگام" از جهاتی، درخشانترین قطعهی آلبوم است. الگوهای ریتمیک سیال منطبق به وزن بخشهای مختلف شعر "نیما" (برخی اثری مانند "نیایش" که در آن تحمیل حالات وزنی مختلف شعر بر موسیقی، اثر را تبدیل به قطعهای نامنسجم کرده بود)، تکرارهای هدفمند سکوتها و سکونهای متریک (به معنای توقف نطم متریک در بخشهای مشخص از اجرای شعر) به جا و هوشمندانهی قطعه، و نقش غیرقابل انکار سازبندی در تلاش برای تداعی تصاویر گوناگون موجود در شعر (به نقش موجز و فضاسازانهی نی توجه شود) و نظم فرمال بیشتر قطعه در مقایسه با قطعات دیگر آلبوم، "هنگام" را از حیث ارزشهای هنری، تبدیل به اثری به یاد ماندنی در کارنامهی حسین علیزاده میکند.
نکتهی آخر در مورد این مجموعه و به خصوص در قیاس با برخی آثار پیشین آهنگساز (مانند راز نو و سرود گل)، عدم یکپارچگی و ارتباط محتوایی اشعار مورد استفاده است. اگر در سرود گل، سیری واضح از سرخوشی مستانهی ابتدای آلبوم به غم اجتماعی تمثیلی زمستانه و پاییزی وجود داشت که در آخر با اجرای "با همین دیدگان اشک آلود"، به حالتی نسبتاً رهایی بخش میرسید و در "راز نو"، مضامین اشعار در توافق نسبی با ایدهی آوانگارد موسیقایی آن بود، در "باده تویی"، رویکردی -دست کم- مشخص در انتخاب این اشعار به چشم نمیخورد.
انتهای پیام/
کامیار صلواتی