سرویس تئاتر هنرآنلاین: در خرداد ماه امسال مهرداد خامنهای این نمایش را در سالن استاد ذوالفقاری فرهنگسرای ارسباران با بازی ناهید مسلمی و شیدا خلیق روی صحنه برد. اجرایی زنانه و این بار با حضور دو بازیگر مرد به شکل متفاوت دیگری این نمایش را اجرا کرده است. این شیوه نمایشی شیوهای جذاب به نظر میرسد و برای مخاطبی که هر دوی این اجراها را دیده باشد میتواند حائز نکات مهم و متفاوت باشد و با نگاه کارگردان در قالب دو جنسیت مختلف در دو نمایش آشنا بشود.
توجه به اسلاومیر مروژک
اسلامیر مروژک این روزها نام محبوب و پر توجهی بین تئاتریها شده و سال قبل داریوش مودبیان مترجم اغلب کارهای مروژک به فارسی یکی از نمایشهای او را در تماشاخانه ایرانشهر اجرا کرد و چندی قبل هم پارسا پیروزفر هم نمایشنامه "بر پهنه دریای" او را روی صحنه برده است. نمایشنامهنویسی که به نظر میرسد مثل هر پدیده دیگری دیر در کشورمان کشف شده باشد و این موج سواری کارگردانهای تئاتری ما نمیدانم اتفاقی است و یا تقلیدی و طبق مد روز.
زبان جهان شمول
دیکتاتوری، بحران هویت، فردگرایی، سیطره تکنولوژی به زندگی بشری، عدم ارتباط درست میان آدمها، زبان مطایبه و طنز در اغلب کارهای مروژک جزو موتیف کاریش محسوب میشود. گویی اغلب هنرمندان اروپای شرقی دوران جنگ سرد در پس اختناقی که کمونیست بر زندگی فردی و اجتماعی نیمی از اروپا ایجاد کرده بود چارهای جز به روی آوردن به زبان طنز نیشدار و چند پهلو برای نقد سیستم ندارند. این نوع نگاه در اروپا در اوایل قرن بیستم با پیروزی لنین در روسیه تزاری شدت گرفت و خیلی از بزرگان ادبیات و سیاست و سینما با ابراز عقیدههایشان در برابر خودکامگی و استبداد تلاش کردند این مسیر را هر چند به قیمت خورد شدنشان انجام بدهند. تروتسکی در مکزیک ترور میشود. تارکوفسکی و نابوکف و بولخاکف تبعید و یا مورد غضب قرار میگیرند و هنرو تفکر بستهبندی شده آدم هایی مثل باندارچکف سیطره مییابد و مروژک در عصری زیسته که بتدریج جامعه شرق اروپا بعد از تحمل چند دهه سیره دیکتاتوری و تحمیل فردگرایی میکوشند با اعتراض شرایطتشان را تغییر بدهند. در پراگ واقعه تاریخی بهار پراگ در 1968 رخ میدهد. در لهستان و مجارستان نیز اعتراضات و مقاومتهایی شکل میگیرد. اما سه دهه بعد این اقدامات نتیجه میدهد و باز هم در این حد فاصل بزرگان تبعید و محصور میشوند. میلوش فورمن، میلان کوندرا و مروژک جلای وطن میکنند. داستان و زمان نمایش "مهاجران " مربوط به چنین مقطع زمانی است.
موقعیت زمانی "مهاجران"
نمایش "مهاجران" زندگی دو مهاجر اروپای شرقی را به اروپای غربی را روایت میکند که برای رسیدن به موقعیت مالی و فکری بهتر جلای وطن کردهاند. اولی روشنفکر و تلخ اندیش و دومی عام و سادهنگر و رویابین. در همان شروع نمایش شاهد رویا بافی مرد عامی هستیم که تخیلاتش را در ایستگاه قطار و ارتباطش با زنی زیبا و پولدار را برای دوستش روایت میکند و دوست روشنفکر که او را خوب میشناسد او و حرفهایش را به ریشخند میگیرد. مردی که همه چیز شهری را که در آن زندگی میکند با امکانات شهر زادگاهش مدام مقایسه میکند و افسوس میخورد. مردی که به جز پول پس انداز کردن و نزد خانوادهاش رفتن برنامه و استراتژی دیگری ندارد. مرد روشنفکر بسیار با دوستش متفاوت است و یک روشنفکر تلخ اندیش، منزوی و سرخورده است که در محل زندگی جدیدش هم اتوپیایش را پیدا نکرده و مدام درصد تحقیر آمال و کارهای دوست عامیاش است.
کارگردانی
مهرداد خامنهای کارگردانی جوان و موسسه گروه تئاتر اگزیت است که نزدیک به یک دهه است که در کشور نروژ و سایر کشورهای اروپایی فعالیت میکند و اغلب اجراهای این گروه از نویسندگان بزرگانی مثل اگزوپری، انسلر، بهرام بیضایی و صمد بهرنگی اقتباس شده است.
اغلب متنهای مرژوک شخصیت محور و با تعداد شخصیتهای محدود هستند و بنابراین کارگردانی و فضاسازی نقش مهمی در ایجاد ارتباط مخاطب با فضای نمایش دارند. لوکشین اصلی نمایش "مهاجران "زیر زمین محقر، متروک و نمور یک آپارتمان است. تمام نمایش در همین محدوده اتفاق میافتد. کارگردان با اضافه کردن یک پرده پروجکشن در عمق تصویر، پیش از آغاز نمایش تصاویری از اشغال شهر پراگ، چکسلواکی به دست نیروهای روسی را نمایش میدهد. واقعهای که در سال 1968 اتفاق افتاد و آنگونه که از ادامه نمایشنامه برمیآید، پایه و اساس مهاجرت شخصیتهای نمایشنامه به خارج از کشور است. مهرداد خامنهای با آگاهی به فضای ساکن و یکنواخت نمایش کوشیده با استفاده چند باره از تصاویر ویدئو پرداکشن و نشان دادن فضای شهری در این نماها، استفاده از افکتهای صوتی و کم کردن زمان نمایش به یک ساعت (زمان اصلی نمایشنامه در حدود دو ساعت است) تا حدی بتواند ارتباط مخاطب را با نمایش حفظ کند. اما با توجه به ریتم آرام و کند نمایش و فضای تیره و خفقان آور دکور صحنه نمیتواند با این تهمیدات از یکنواختی و کشدار بودن نمایش جلوگیری کند.
بازیها
هوشمند هنرکار که سوای بازی در نمایش طراح صحنه و لباس نمایش را برعهده دارد و محمد زراعتی هر دویشان بازیگران با تجربه و موفقی هستند و تلاش میکنند با نوع بازیشان که متناسب با طراحی شخصیتشان است تا حدی با تند کردن ریتم بازیشان فضای متفاوتتری را در نمایش به وجود بیاورند .
دکور و صحنه
دکور نمایش دکوری ساده و جمع وجور و یا به عبارتی حداقلی است. دو تختخواب محقر، یک میزکوچک چوبی و دوصندلی پایه کوتاه و دو چمدان رنگ و رو رفته کل وسائل صحنه هستند و تا حد زیادی تاکید درستی بر زندگی محقر و کسالت آور این دو نفر دارند. چمدان که پای تخت هر دو نفرشان وجود دارد، به نوعی نماد مسافرت، مهاجرت و یا به عبارتی آماده بودن برای رفتن به مکان جدید در اسرع وقت است.
پایان بندی
نمایش "مهاجران" نمایش ساده، بیپیرایه و سادهای است که کارگردان از ارائه فضاهای عجیب و غریب و پر طمطراق دوری کرده است و کوشیده مفاهیم مورد نظرش را ساده و قابل فهم به مخاطب ارائه کند. هر چند به نظر میرسد سالن مهجور و کمتر مورد توجه مخاطبان تئاتری خانه نمایش نتواند باعث حضور مخاطبان زیادی برای دیدن این نمایش باشد.