سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: این داستان برای اقتباس سینمایی در دوره خود یک اثر بحثبرانگیز به حساب میآمد.
"شب شکارچی" را با هیچیک از فیلم های همدوره خودش نمیتوان مقایسه کرد. شاید به همین دلیل فیلم در دوره خودش با فروش و استقبال خوبی روبهرو نشد و برای لاتن یک شکست به حساب آمد. لاتن که خود بازیگر سینما بود، در اولین فیلمش دست به تجربه متفاوتی زد که برای زمانه خودش غیرمتعارف بود و بعد از آن او دیگر هیچ فیلمی را کارگردانی نکرد. در دهه ۳۰ میلادی در جنوب آمریکا هاری پوئل واعظ مذهبی به خاطر سرقت ماشین به زندان میرود و با دزدی به نام بن هارپر آشنا میشود. هارپر پیش از دستگیری توسط پلیس، به "جان" پسر کوچکاش پولی را میدهد و از پسرش میخواهد قسم بخورد جای پول را حتی به مادرش نگوید. هارپر، در سرقت بانک مردی را کشته و محکوم به اعدام است. پوئل نمیتواند محل اختفای ۱۰هزار دلار دزدی را از زیر زبان هارپر بیرون بکشد. پوئل پس از آزادی از زندان، خانواده هارپر را پیدا و با همسر او ازدواج میکند و کمی بعد او را میکشد و جنازهاش را درون یک ماشین به رودخانه میاندازد. "جان" با خواهر کوچکش سوار قایق میشود و فرار میکند... "شب شکارچی" را میتوان یکی از ترسناکترین و دلهره آورترین فیلمهایی به حساب آورد که تا کنون ساخته شده است. یکی از ویژگیهای بارز فیلم، فیلمبرداری بی نظیر آن است، که تماشاگر را متقاعد میکند که هر نمای فیلم با وسواس و دقت طراحی و اجرا شده است. علاقه کارگردان و فیلمبردار به سینمای اکسپرسیونیستی در نشانهها و ویژگیهای این سبک (در نورپردازی، صحنه آرایی و زوایای دوربین) آشکار است. استنلی کورتز مدیر فیلمبرداری این فیلم که سابقه همکاری با کارگردانان بزرگ دههی چهل آمریکا را دارد اذعان کرده است که چارلز لاتن و اورسون ولز تنها کارگردانانی بودند که قادر به درک نور، این پدیدهی خارق العاده غیر قابل توصیف، بودند. "شب شکارچی" یکی از فیلمهایی است که نمایشی کامل از خوبی و بدی است. فیلم کودکان شجاعی را به تصویر میکشد که هدف خشونت هستند، به خاطر پولی که هیچ وقت از آن استفاده نکردهاند. در این فیلم اشارههای زیادی به انجیل شده است. دیوید تامسون منتقد سینما معتقد است: "شب شکارچی" تنها یک فیلم بزرگ نیست بلکه هر چیزی که در مورد آن در زمان اکران غلط به نظر میرسید اکنون کاملا صحیح است و این تماشاچی بوده که درزمان اکران فیلم سخت در اشتباه بوده است. انتهای پیام/ علیرضا سردشتی