سرویس تئاتر هنرآنلاین: همیشه تئاتری‌های ایرانی به خصوص از نوع جوانش شیفته استفاده از نام‌های بزرگ و دهان پرکن خارجی هستند و نمی‌دانم برای چندمین بار باید هملت، شاه لیر و شایعات شکسپیر و سایمون را در صحنه ببنیم. مهدی شمسایی کارگردان و محقق توانای تئاتر نشان داد که می‌شود با شناخت و جسارت به سراغ متن‌های قدیمی و کلاسیک ایرانی رفت و با استفاده از تفکر و جهان‌بینی نویسنده، اثری شایسته و دارای حرف و درام را روی صحنه اجرا کرد. در همین موش و گربه عبید زاکانی در عین وجود طنز و مطابیه با کلی لایه‌های پنهان شخصیت‌پردازی و درام روبه‌رو هستیم که اصلا تئاتری‌های نسبت به آن بی‌تفاوت هستند و مرغ همسایه غاز است و تلاش می‌کنند برای کلاس داشتن بروند متن‌های ثقیل و دیر هضم یونسکو و بکت را بدون آنکه به روح اثر پی ببرند اجرا کنند.

نگاه خاص کارگردان

مهدی شمسایی با برداشت آزاد و استفاده از یک پیرنگ داستانی و فضای کلی داستان موش و گربه عبید زاکانی نمایش "شاخه نبات" را در تالار وحدت روی صحنه برده است . نمایشی موزیکال، ریتمیک با زبانی و ادبیات خاص و متفاوت گفتاری شخصیت‌های نمایش . مضمون نمایش جهان شمول است و می‌تواند در هر جامعه‌ای در هر جای دنیا اتفاق بی‌افتد و موش‌ها و گربه‌ها تبدیل به آدم‌های یک جامعه انسانی شوند. جامعه‌ای که ظاهرا در آن مدنیت وجود دارد. هم قاضی است و هم گروه ضد شورش. دنیای نمایش "شاخه نبات" دنیای مبارزه برای هستی و نیستی است. عشق در این محیط جنگل گونه که همه برای بقا تلاش می‌کنند در ابتدا همه معادلات را بر هم می‌ریزد و عضوی از جبهه شر، گربه زرد ابلق عاشق موشی دانا (شاخه نبات) می‌شود و این عشق می‌شود موتور درام نمایش و اوج و فرودها و تحول شخصیت‌ها را رقم می‌زند. موتور داستان از جایی استارت می‌خورد که در روز ممنوعه قتل و کشتار، موشی کشته می‌شود و گناهش بر گردن گربه زرد ابلق می‌افتد. گربه در دادگاه در آستانه محکومیت قرار می‌گیرد و مدافعات شاخه نبات او را از مرگ می‌رهاند. طی شدن این روند در مخاطب این باور را به وجود می‌آورد که عشق درگربه زرد تحول به وجود آورده است و خصائل نیکوی وجودش را زنده کرده است. تفکری که بتدریج و در پایان نمایش متوجه می‌شویم بیهوده بود و عشق گربه زرد عشق مجازی است و نه عشق حقیقی و مانا. شاخه نبات دیر این را می‌فهمد و با تقدیم جانش این شر را از بین می‌برد. نکته مهم غریزه است که در پایان تعیین‌کننده می‌شود و گربه زرد به خلق و خوی درندگی اولیه‌اش بر می‌گردد. اتفاقی که متاسفانه در میان ما آدم‌ها وجود دارد و منافع و موقعیت‌ها است که آدم‌ها در آن شرایط رفتارهای متفاوتی بروز می‌دهند.

شیوه کارگردانی

شمسایی می‌کوشد با آهنگین کردن نمایش و استفاده از ادبیات خاص ضمن ارتباط گیری با مخاطبان عام، با مخاطبان خاص‌تر و عمیق‌تر هم ارتباط برقرار کند. بحث تقابل ظالم و مظلوم و بحث فریب‌کاری و دغل کاری ظالم و ساه‌دلی مظلوم بحث تازه‌ای نیست و از ابتدا تا ازل هم ادامه دارد و اتفاقات ریز و درشتی را فراهم می‌کند. به شخصیت چند لایه گربه زرد اگر با دقت نگاه کنیم در پس ظاهر زمخت، ساده و بدوی‌اش، کلی رندی، سیاه‌کاری و دغل‌بازی وجود دارد و خوی استعمارگرش بتدریج موش‌ها را به مسخ می‌کشد و باعث می‌شود همچون بردگان برایش کار کنند تا او بی‌آساید، بخورد و بی‌آشامد. نکته مهم این است که این موش‌ها برای امنیتی که در مقابل سایر گربه پرداخت می‌کنند باید بهایی گزاف پرداخت کنند و آیا این امنیت ارزش این بی‌‍گارها، تحقیرها را دارد و آیا شجاعت و مواجه با پلیدی به جای زیونی و خواری کار ساز نیست. موقعیتی که این روزها در دور و برمان زیاد می‌بینیم. ملت‌هایی که شجاعانه در برابر ظلم ایستاده‌اند و هزینه‌اش راهم اتفاقا سنگین پرداخت می‌کنند در انتها به غرور و سربلندی رسیده‌اند. ملت‌هایی هم که خواری را تحمل کرده‌اند . این روزها در چنگال جریان افراطی‌گرایی سلفی‌ها خرد و زمین‌گر شده‌اند. شمسایی با ساده کردن ابزار بیانی‌ش در نمایش که همراه با بازی درست و مناسب است می‌تواند این امید را داشته باشد که مخاطبی به دیدن نمایشش می‌رود . با آگاهی با مفاهیم اثر نمایشی روبه‌رو شود و قوه استدلال و تحلیلش به او کمک کند که در زندگی عادی متوجه این رندی‌ها و دغل‌کاری‌ها باشد. تئاتر که سرگرمی صرف نیست. می‌شود با تعقل و خرد به مخاطب درس‌های زیست در اجتماع را داد. نمایش "شاخه نبات" نمایشی است که مخاطبش را دعوت به تعقل می‌کند و زنگ خطر را برای ساده‌نگری و سطحی فکر کردن به صدا در می‌آورد.

قوت موسیقی در فضا سازی نمایش

در نمایش "شاخه نبات" موسیقی، آواز و سازها در روند پیش‌برنده ارتباط مخاطب با بن‌مایه اثر و ایجاد پاساژهای سرگرم کننده در خلال داستان چند لایه اثر جایگاه موثر و مهمی دارند و به درستی عمل می‌کنند. موسیقی زنده‌گویی جز نمایش است و با تغییر حالت اجرایش موقعیت‌ها و اتفاقات قصه را گوشزد می‌کند و پل ارتباطی میان گوش مخاطب با اجرای بصری نمایش می‌شود.

دکور و صحنه و لباس نه در حد کلیت نمایش

همیشه در اغلب اجراها این فقر اقتصادی و بودجه‌ای باعث شده پیکر اغلب نمایش‌ها به خصوص نمایش‌های تاریخ و پربازیگر در بحث دکور، صحنه و لباس لطمه بخورد. در نمایش "شاخه نبات" هم این مسئله به چشم می‌خورد و دکور صحنه در سطح سایر بخش‌های نمایش نیست و این توانایی در شمسایی و تیم طراح لباس دیده می‌شد که با داشتن امکانات بیشتر از لباس و موقعیت‌های فیزیکی بیشتری مثل پوشش گربه‌ای و یا موشی استفاده کنند و جذابیت نمایش و همینطور بازی بازیگران جلوه بهتری پیدا کند.

انتهای پیام/

احمد محمد اسماعیلی