سرویس تجسمی هنرآنلاین: بارها با خبرنگارانی برخورد کردهام که ضعف نوشتاری گزارش خود را بر گردن عکاس میاندازند و از او انتظار دارند که با گرفتن یک عکس باعث رشد و شکوفایی گزارش آنها و موفقیتشان شود. هر چند عکس باید در اختیار نوشته گزارشگر باشد اما گاهی نمیتوان از هیچ همه چیز آفرید. در این مجال نمیخواهم به مباحث آموزش خبرنگاری و عکاسی خبری ورود کنم اما بد نیست گاهی خبرنگاران کمی این مباحث را مطالعه کنند.
به طور حتم و یقین در بخش تک عکس یا گزارش تصویری فرایندی مستقل از گزارشنویسی طی میشود و بسیار دیده شده که یک عکس یا مجموعهای از عکسها تاثیری چندین برابر هزاران کلمه دارند. عکس ایستادن مردی روبروی تانکهای ارتش چین که توسط "جف وایدنر" گرفته شده و یا عکس خود سوزی راهب بودایی که توسط "مالکولم براون" ثبت و باعث تغییر حکومت در ویتنام جنوبی شد از این دست آثاری هستند که در تاریخ عکاسی خبری و مستند نمونههای فراوانی از آنها موجود است.
اما بیایید کمی واقعبین باشیم نه اینجا صحنه پرحرارت اتفاقهای سیاسی است و نه ما منجیان نجات بخش جهان، بخش بزرگی از کار روزانه ما قرار نیست با قواعد روزنامهنگاری بحران سنجیده یا دیده شود.
خاطرم هست در یکی از روزنامهها خبرنگار تازهکار در جواب دبیر بخش خود که به ضعیف بودن مصاحبهاش اعتراض میکرد، لبخند زدن کوتاه عکاس را دلیل این ضعف عنوان کرده بود در حالی که عکاس در پایان مصاحبه با روی خوش مصاحبه شونده ساعتی را به عکاسی مشغول بوده. از سویی دیگر گاه خبرنگاران با وارد کردن دلگیریهای شخصی به حیطه کار باعث زیر سوال رفتن عکس یا گزارش تصویری میشوند که عکاس ساعتها برای آن زحمت کشیده است. البته بعضی از همکاران عکاس نیز چندان علیه رحمه نیستند و نقدهای بسیاری بر کارشان وارد است.
همچنین تصور بعضی از صاحبان رسانه برای تعریف یک عکاس چنین است: فردی بیکار و علاف کنار خیابان ایستاده و همیشه حاضر به خدمت که جزو قشر مرفه بیدرد جامعه است و نیازی به پول کاری که انجام میدهد ندارد و تجهیزات عکاسیاش جایزه دیپلم و یا تولد هجده سالگیاش است که پدری ثروتمند برای او خریده است.
تصوری که گاه آدم را به یاد سفارشدهندگان عکاسی تجاری میاندازد که در پاسخ به قیمتکاری که نیاز دارند به عکاس میگویند: آقا این دوربین مگر چقدر می ارزه.....برادرزاده من هم یک دوربین دیجیتال داره میگم خودش عکس بگیره....بابا اگر اینقدر عکاسی در آمدش خوب است ما هم کارمان را ول کنیم،عکاس بشیم....
برخوردهایی این چنینی و اظهارنظرهای بسیار دیگری که اکنون در خاطر ندارم از جنس نگاهی است که برای تخصص ارزش چندانی قایل نیست و تصور میکند که همه عکاسی در خریدن یک دوربین خلاصه میشود و خود عکاس فاقد هر گونه شعور زیستی و فنی و حرفهای است. هر چند این روزها ازدیاد نفری عکاسان باعث به وجود آمدن فضای مشوشی شده اما به هر حال عکاسی مثل هر کار تخصصی دیگری احتیاج به کسب دانش و تجربه دارد. همچنین نمیتوان از عکاس انتظار داشت با حداقل ورودی دانش از سوی خبرنگار شاهکار عالم تاب خلق کند.
عکاسی در مطبوعات این روزها چیزی جز از بین رفتن تدریجی توان بدنی عکاس و استهلاک بیبازگشت وسایل گران عکاسی نیست. در حالی که خبرنگاران تنها شاید هزینه وسایل نوشتن گزارش خود (در قدیم خودکار و این روزها یک رایانه همراه) را آن هم در مبلغ بسیار ناچیز میپردازند. آن هم در زمانی که امیدی به آینده عکاسی مطبوعاتی نیست و خوششانسترین عکاسان مطبو عات آنهایی هستند که در استخدام یکی از چند موسسه معتبر عکاسی ایران بازنشسته و به فراموشی سپرده میشوند.
از بین رفتن ساختارهای کهن و صحیح عکاسی مطبوعاتی و بیازرش شدن تدریجی عکاسی حرفهای و حرفه عکاسی مستقل به ظاهر این روزها گریبان بسیاری از رسانههای جهان را گرفته، مبحثی که از چند زاویه میشود آن را مورد بررسی قرار داد و ارتباط مستقیمی با اشارههای فوق ندارد.
به نظر میرسد ساختار های سازمانی رسانههای ایران در برخورد با عکاس احتیاج به یک بازنگری اساسی دارد تا شاید روزی این هجمه مسایل موجود رفع و رجوع شود.
انتهای پیام/
رضا جلالی