سرویس تجسمی هنرآنلاین//

سومین نمایشگاه پرتره سازی نقبی است به دنیای مفاهیم نوین و تاویل های هنرمندان ما از دیگری،جهانی گذرا در برزخ مدرنیت و مدنیت آشفته که ساختار هایش را پیشرفت های دیجیتال دچار تزلزل و دگرگونی کرده است.همان گونه که می شود از نوشته جاوید رمضانی بر پیشانی نمایشگاه چنین انگاشت ، فاجعه جهان مدرن این روزها فراموشی چهره ها در برخورد نفس به نفس است و دل سپردن به کد های دیجیتالی است.

اثر به نمایش درآمده از ایلیا تهمتنی که یکی از مجموعه بارکد های اوست به چالش کشیدن مفهوم دیدن و درک دیدگانی ما از جهان هستی و به خصوص انسانیت - به مفهوم شکل انسانی و نه خصایل درونی- است.اما خود این رفتار هم داستانی دارد که پیش از پرداختن به خود اثر لازم به یاد آوری آن است.

در سال 1961 خانم آیریس کلرک گالری دار یونانی الاصل و مدیر گالری آیریس کلرک در پاریس تصمیم گرفت تا نمایشگاهی برپا کند از مجموعه پرتره هایی که طی سال ها هنرمندان شناخته شده ای از او به تصویر کشیده بودند هم زمان فراخوانی را هم منتشر کرد تا بتواند این مجموعه را تکمیل تر کند .خبر نمایشگاه به رابرت راشنبرگ نقاش آمریکایی رسید .راشنبرگ با دریافت این خبر تصمیم گرفت که در این نمایشگاه شرکت کند لذا فکسی را با این مضمون به گالری خانم کلرک ارسال کرد:

THIS IS A PORTRAIT OF IRIS KLERK IF I SAY SO.

ROBERT RAUSCHENBERG

بعد از دریافت این متن از گالری با او تماس گرفته و اعلام شد که فکسی از شما دریافت شده اما نقاشی شما به دست ما نرسیده! رابرت راشنبرگ پاسخ داد همان برگ فکس نقاشی من است از خانم کلرک.

هر چند آن فکس به عنوان یک پرتره در آن نمایشگاه ارایه نشد اما امروز از مهمترین آثار هنر مدرن و نیو دادا محسوب می شود.

ایلیا تهمتنی نیز با الهام از این کنش مفهوم گرایانه راشنبرگ و با استفاده از امکان بارکد نویسی نوین همین جمله را بر بومی نقاشی کرده است.هر چند از دیدگاه خود او این رفتار به چالش کشیده نقاشی در بیان تصویری از جهان است،چرا که زین پس می شود هر شکلی را به جای کشیدن با نقوش کد نویسی شده ثبت کرد،اما به نظر می رسد که این شیوه بیانی خود نوعی ستایش نقاشی و تصویر است چرا که او این کد را با رنگ و دستی بر بوم نقش کرده که خود باز نقشی است از آن چه می شود با تلفن همراه رمز گشایی کرد.

در این روند چندین بار نقاشی و تصویر مفاهیم را بیان کرده و ذهن هنرمند و مخاطب را به چالش می کشند.ابتدا هنرمند باید شکل یا نوشته را از دید دوربین تلفن همراه یا بررس تصویری(اسکنر) مورد ترجمه قرار داده و سپس آن را با قلم مو بر بوم نقش کند.پس از آن مخاطب با طی روندی معکوس از هنرمند باید تصویر را ترجمانی دیجیتالی کرده تا به تصویر مورد اشاره یا مفهوم مستتر در اثر آگاهی یابد.

اگر پیش از این هنرمند مدرنیست با کنشی انتزاعی اثری را خلق می کرد و انتظار داشت تا مخاطب درگیر مفاهیم پنهان در اثر شود و یا هنرمند کلاسیک با بیانی سر راست می خواست تصویری از جهان پیش رو بیافریند ،در بیان کد نویسی جدید مخاطب سرگردان در میان نظم چهار چوبی کدها باید دست به دامان خود تکنولوژی باشد تا جهان ذهنی هنرمند را دریابد.

جالب آن که ساختار چهار گوش و ثابت آثاربه دلیل ساختار دیجیتالی نشان از بیانی یک دست در مجموعه است که در نهایت به شکلی تمامیت خواه جهان شکلی مخاطب را محدود کرده و نمایی است از زندان دیجیتالی که با هنر آراسته شده است و در آن مخاطب به جای دیدن و لمس چهره و جسمیت باید آنها را کد خوانی کند.

حال شاید بر ذهن مخاطب آگاه این سوال نقش بندد که تکلیف هنر مفهومی در این میانه چیست و اثر حاضر در تعریف هنر مفهوم گرا چه جایگاهی را برای هنرمندش به وجود می آورد .بی شک پذیرش اثری که هیچ نشانی از عناصر شناخته شده هنر مفهومی را در خود ندارد در این میانه سخت نا ممکن می نماید اما کمی تامل و بررسی روند ساختاری اثر حاضر کم کم افق های همگنی این اثر با هنر مفهومی را روشن می کند هر چند آثاری این چنین در دیدگاه بسیاری از منتقدان و یا علاقمندان هنر های تجمسی مقبول نیست و همچنان روایت های شکلی با ساختار برگرفته از مفاهیم شناخته شده جایگاه ویژه ای دارد.

همان گونه که جاوید رمضانی نیز در شروع نمایشگاه نگاشته :فلاکت انسان امروزی آغاز شده است.

انتهای پیام/

رضا جلالی